۱۳۹۷ فروردین ۱۶, پنجشنبه

این اختلال جزو اختلالات شخصیت به شمار می رود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder)


این اختلال جزو اختلالات شخصیت به شمار می رود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder)
افرادی که بیش از احد در باره خود تعریف میکنند در اصل بیمارن دچاره مشکلات خودشیفتگی شده اند و در ضمن فراموشکارند
در سال گذشته رفتم برای یک دوره ی درسی که فردی در آنجا بقول خودش میخواست درس بدهد اما این شخص در طول روز بارها در باره خودش حرف میزد و مستمرا چیزهای در مورد خودش گفته بودند تکرار میکردند

 توانایی های خود را بیش از آنچه هست در نظر می گیرند، موفقیت های خود را بزرگتر از آنچه هست می دانند، در همه چیز به تحسین دیگران نیاز دارند و با مردم همدلی نمی کنند.
بیش از حد از خود تعریف میکنند در طول روز 
 این افراد معتقدند که برتر و بهتر از دیگران هستند و از آنها انتظار دارند که این برتری را به رسمیت بشناسند. آنها به طور دایم منتظر تعریف و تمجید دیگران هستند ودر صورتی که کسی از آنها تعریف نکند، ممکن است خشمگین شوند. در روابط میان فردی انتظار دارند که دیگران وقت، انرژی و احساسات خود را وقف آنها کنند و از دیگران به نفع خود سؤاستفاده می کنند. افراد خودشیفته با دیگران همدلی ندارند و احساسات و خواسته های دیگران را نمی توانند تشخیص دهند یا نادیده می گیرند. به همین دلیل پیشینه آنها پر از روابط نافرجام است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته همسرانی را ترجیح می دهند که آنها را آشکارا ستایش می کنند، نه همسرانی را که آنها را واقعا دوست دارند (یعنی همسرانی را که دایم قربان صدقه می روند اما ممکن است آنها را زیاد دوست نداشته باشند، به همسرانی که زیاد قربان صدقه نمی روند ولی با عمل نشان می دهند که دوستشان دارند، ترجیح می دهند). اما، در پشت ظاهر پر سر و صدای این افراد که درباره موفقیت ها و استعدادهایشان داستان های پرآب و تابی تعریف می کنند، اعتماد به نفسی بسیار شکننده وجود دارد و این افراد دایما به تایید دیگران نیازمند هستند و اطرافیان باید دایم به آنها اطمینان بدهند که حرف ها و کارهایشان درست است. وقتی دیگران به آنها قوت قلب نمی دهند، خشمگین و پرخاشگر می شوند. به علت عدم همدلی با دیگران و تلاش برای سؤ استفاده از آنها، اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است به رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه منجر شود. بسیاری از افراد خودشیفته تکبر و خودبینی نشان می دهند. یکی از مکانیسم های دفاعی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار می برند گسستگی است. این افراد ار انکار و گسستگی استفاده می کنند تا احساس حقارتی را که در طول کودکی در آنها به وجود آمده است از خودشان دور کنند. 
معیارهای تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته
DSM-5  ( پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) معیارهایی را برای تشخیص اختلال خود شیفته ارائه داده است. فرد تقریبا در همه جوانب زندگی خود احساس خود بزرگ بینی دارد (در خیال یا در رفتار)، نیاز به تعریف و تمجید دیگران دارد، و همدلی ندارد. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است، در شرایط مختلف حضور دارد و پنج مورد یا بیشتر از موارد زیر آن را نشان می دهند:

  • 1. خود بزرگ بینی دارد و احساس می کند فردی مهم است (مثلا، موفقیت ها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه می دهد و بدون آنکه موفقیت های بزرگی داشته باشد انتظار دارد دیگران او را فردی بسیار خوب و مهم بدانند).
  • 2. دایم درباره موفقیت، قدرت، هوش، زیبایی، یا عشق ایده آل خیالبافی می کند. 
  • 3. باور دارد که فردی بسیار خاص و تافته جدا بافته است و فقط کسانی که خودشان افرادی خاص یا با کلاس هستند می توانند او را درک کنند، یا فقط باید با چنین افرادی رفت و آمد داشته باشد.
  • 4. به تمجید و تحسین دیگران به شدت نیازدارد.
  • 5. همیشه حق به جانب است و فکر می کند هرکاری بخواهد می تواند انجام دهد ( بدون هیچ منطقی انتظار دارد دیگران در حق او لطف خاصی انجام دهند).
  • 6. از دیگران سؤ استفاده می کند (تا به اهداف خود برسد).
  • 7. همدلی ندارد، یعنی نمی خواهد احساسات و نیازهای دیگران را متوجه شود و به رسمیت بشناسد.
  • 8. معمولا حسادت دیگران را می کند یا فکر می کند دیگران حسادت او را می کنند. 
  • 9. رفتار متکبرانه دارد یا از بالا به دیگران نگاه می کند. 
علل اختلال خودشیفته:
افراد مبتلا به شخصیت خودشیفته توانایی های خود را بیش از حد می دانند و موفقیت های خود را بزرگ جلوه می دهند. اما در پشت این ظاهر خودبزرگ بین، اعتماد به نفس شکننده وجود دارد که باعث می شود دایما در پی جلب تایید دیگران باشند. نظریه های سایکودینامیک عقیده دارند که صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته ، در فرزندان والدین سرد و بی عاطفه، که به ندرت موفقیت های کودک را ستایش می کنند، به وجود می آیند. این گونه والدین موفقیت های کودکان خود را معمولا بی ارزش می دانند و ترجیح می دهند درباره موفقیت های خودشان حرف بزنند. در اثر این تجربه ها، کودکان برای مقابله با احساس بی ارزشی، نارضایتی، و عدم پذیرش خود سعی می کنند راه هایی پیدا کنند. یکی از این روش ها این است که به خود دلداری دهند و خودشان را متقاعد کنند که فردی با ارزش و با استعداد هستند. محصول نهایی این فرایند، فردی است بدون اعتماد به نفس که درباره استعدادها و موفقیت های خود دایما به دنبال جلب توجه است، نسبت به دیگران بی عاطفه و بی اعتناست، زیرا در کودکی، زندگی با والدین سرد و بی عاطفه را تجربه کرده است. آنچه این نگرش را تایید می کند گذشته افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، زیرا اکثر آنها قربانی بدرفتاری و غفلت بوده اند. اما بدرفتاری و غفلت در دوران کودکی شرط کافی برای ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیست، و بعضی روان شناسان بالینی اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین و رفتار یسش از حد مثبت آنها باعث می شود که فرزندان بیش از حد به خود مطمئن شوند و باورهای غیر معقول و خود بزرگ بینانه به وجود آورند. جالب اینجاست که شواهد تصادفی نیز تایید می کننند که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزندان یا تنها فرزند خانواده هستند، زیرا در این حالت، والدین برای رسیدگی به فرزندان، وقت و توجه بسیار زیادی به کار می برند. 
اختلال شخصیت خودشیفته با اختلال شخصیت ضد اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد و افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولا رفتار خودخواهانه، مکارانه، و پرخاشگرانه نشان می دهند. آنها می خواهند از دیگران بهره کشی کنند و نسبت به دیگران همدلی ندارند. همه اینها به رفتارهای موجود در اختلال شخصیت ضد اجتماعی شبیه هستند. اما آنچه تمایز این دو را آسان می سازد این است که افراد خودشیفته دایما استعداد های خود را بزرگنمایی می کنند و خود را منحصر به فرد و برتر از دیگران می دانند.

درمان اختلال خود شیفته
تحقیقات انجام شده درباره انواع روان درمانی های موجود، هم از لحاظ تعداد تحقیقات و هم از لحاظ موفقیت آمیز، بی نهایت محدود هستند. وقتی برای کمک به این افراد از روان درمانی استفاده می شود، معمولا روی خود بزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران و عدم همدلی با دیگران، تمرکز می شود. در شناخت درمانی تلاش می شود تا باورهای غلط یا خیالبافی های این افراد با تمرکز روی تجربه های لذت بخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژیهای کوپینگ (مقابله ای) ، مثل آموزش ریلکسیشن، استفاده می شود. یکی دیگر از اهداف روان درمانی این است که به این افراد کمک شود روی احساسات دیگران تمرکز کنند. چون افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته در مقابل افسردگی های شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصا در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد روان درمانی قرار می گیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر این گونه روان درمانی در اختلال شخصیت، غیر ممکن است. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر