۱۳۹۷ بهمن ۱۳, شنبه

داده ها صفحه‌ی فرود حالات مربوط


داده ها صفحه‌ی فرود حالات مربوط



حالات مربوط
در اینجا داده‌هایی در مورد حالات و مفاهیمی که دارای معیارهایی ویژه برای دیاگنوز نیستند، برای نمونه خود آسیب رسانی، فکر خودکشی، تعرض و اندوه، وجود دارند. دیاگنوزهای خالص درج شده در
DSM-5, (Diagnostic and statistical manual of mental disorders, 5th ed)، یعنی آن ابزار اندازه گیری که روانپزشکان برای تشخیص (دیاگنوز) به کار می­برند، در زیر برگه ”Diagnoser” (دیاگنوزها) قرار دارد.

بحران و واکنش به بحران

دچار بحران شدن امری عادی و انسانی است ، اگرچه می تواند دردناک باشد و چنین احساس شود که باعث می شود انسان تسلط بر زندگی خود را ازدست بدهد. در این موارد، واکنش به بحران می تواند به عدم سلامت روانی بیانجامد.


بحران چیست؟

بحران را می توان دوران پراز مشکلی در زندگی انسان توصیف کرد که  در نتیجه‌ی یک یا چند رویداد خطیر آغاز می شود.  عوامل آن  ممکن است از دست دادن چیزی یا کسی یا تغییرات بزرگی در زندگی   به شکل رویدادهایی ناگهانی  مانند فاجعه ای طبیعی یا سوانح جدی یا عمل تروریستی  باشد. مشکلات درازمدتی مانند  مشکلات مربوط به کار، امور مالی، جدایی ها یا  اطلاع یافتن از بیماری خود نیز می تواند باعث بروز بحران شود.
قرارگرفتن در برابر خواسته ها و الزاماتی نیز که  احساس شود  انجام آنها خارج از توان است می تواند به بحران بیانجامد. این پدیده را بحران تغییر می نامند که می تواند باعث شود که انسان احساس کند تسلط بر خود را از دست داده است و نمی داند چه هویتی دارد و چه می خواهد. برای نمونه وقتی که آخرین فرزند هم از خانه می رود یا وقتیکه خواسته ای که امیدوار به تحقق آن در سن معینی بوده ایم، تحقق نمی یابد. بحران می‌تواند  درپی حوادثی مثبت مانند ازدواج و صاحب  فرزند شدن نیز به وجود آید.

واکنش به بحران چه تاثیری برزندگی می تواند داشته باشد؟

انسان ‌ها، بسته به حساسیت و تجربه‌های پیشین، واکنش‌های متفاوتی در برابر بحران ها نشان می دهند. احساس اضطراب، نگرانی، خستگی و مشکل خواب حالاتی معمولی در این موارد است. احساس نومیدی، تنهایی، تهی بودن و طردشدگی  نیز ممکن است به وجود آید. این حالت، حالتی نورمال است و نباید بیماری شمرده شود.
در موارد بحرانی اهمیت دارد که  به خودمان اجازه داشتن احساسات بدهیم و همه چیز را در درون خود نگاه نداریم. بسیاری می توانند بحران را با کمک نزدیکان خود از سر بگذرانند، اما در مواردی استثنایی، بحران‌ به عدم سلامت روانی جدی و بیماری هایی مانند اختلال ناسازگاری و اختلال استرس پس از ضایعه ( پی تی اس دی) می‌انجامد.

آیا بهبود ممکن است؟

اختلال ناسازگاری زمانی به عنوان بیماری تشخییص داده شناخته می شود که دیگر دیاگنوزها بتوانند منتفی باشند. در این بیماری، نگرانی، اضطراب یا حالت افسردگی مسلط است. این اختلال همچنین می تواند به تغییر رفتار بیانجامد. اختلال ناسازگاری خطر خودکشی را بویژه برای نوجوانان افزایش می‌دهد.
اختلال ناسازگاری قابلیت معالجه خوبی نشان می دهد و معالجه ی هرچه زودتر انجام گیرد خطر عدم سلامت روانی در آینده نیز کمتر خواهد بود. مشکل در این است که تعیین  مرز میان  واکنش به اصطلاح نورمال  و اختلال ناسازگاری آسان نیست. به این دلیل بسیاری مشمول این دیاگنوز نمی‌شوند.
در موارد نیاز به کمک بیشتر یا ظن وجود عدم سلامت روانی پس از یک بحران می توانید با مرکز درمانی تماس بگیرید. برای نوجوانان مرکز بهداشت مدرسه یا درمانگاه نوجوانان نیز برای مراجعه در دسترس است. در صورت علایم نگران کننده ی بیماری، برای نمونه انگیزه های آنی خودکشی، مراجعه به  نهاد روانپزشکی سرپایی یا نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان، BUP، توصیه می‌شود.

معالجه در موارد بحران و واکنش به بحران

اقدامات درمانی در موارد بحران می تواند مداخله ی ضد بحران یا روان‌درمانی باشد. مداخله‌ی ضد بحران مطلوب، آغاز کردن سریع مراقبت، کمک برای بسیج شبکه‌‌ی اجتماعی، ایجاد تفاهم در باره‌ی رخداد مورد نظر، تشخیص مسئله و حل آن  و نیز پشتیبانی و تشویق است. درمان کوتاه مدت بوسیله دارو می تواند در موارد بدخوابی سودمند باشد.

اعتیاد و وابستگی

وابستگی از خیلی چیزها ناشی می­شود و رها کردن خود از قید آن دشوار است. وابستگی رنج فراوانی برای فرد مبتلا  و نیز دوستان و آشنایان او فراهم می­کند. بی آبرویی و رسوایی و سکوت با وابستگی همزاد هستند – از این رو سخن گفتن درباره وابستگی می­تواند نخستین گام بسوی یک زندگی سالم تر باشد.

اعتیاد چیست؟

منظور از اعتیاد بکاربردن موادی است برای نمونه مانند الکل یا مواد مخدر به گونه­ای که به سلامت انسان و روابط او صدمه می­زند.

بیماری وابستگی چیست؟

وابستگی به الکل و مواد مخدر از بیماری­های­ شایع و رایج است. مبتلا به بیماری وابستگی بودن یعنی که بسیار دشوار است اعتیاد خود را ترک کردن یا کاهش دادن. بدن به اینکه تحت تاثیر قرار داشته باشد عادت کرده و به مقدار بیشتر  و بیشتری نیاز دارد تا به آن درجه از تاثیر که مورد نظر است برسد. اگر ماده مورد نظر مصرف نشود منجر به خماری و ناراحتی ناشی از مصرف نکردن می­گردد. خماری ممکن است به هنگام اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا برخی داروهای آرامبخش ونیز به هنگام اعتیاد به نیکوتین و قهوه ظاهر شود. به قمار بازی نیز میتوان وابستگی پیدا کرد. چنین احساس می­شود که وابستگی قابل کنترل نیست و همه زندگی حول محور وابستگی دور می­زند.
بیماری وابستگی ناشی از یک تغییر مزمن در سیستم پاداش دهی مغز است. سیستم پاداش دهی مغز برای این ساخته شده که به ما برای انجام کارهایی که برای زنده ماندمان مهم است انگیزه بخشد. مغز هنگامی که ما برای نمونه غذای خوبی میخوریم، ورزش می­کنیم یا رابطه جنسی داریم از راه آزاد کردن دوپامین بما پاداش میدهد. هنگامی که ما الکل می­نوشیم یا مواد مخدر مصرف می­کنیم مغز را فریب می دهیم که دوپامین آزاد کند. بجای یک احساس طبیعی و سالم، بما یک احساس مستی که بسیاری مایلند بارها و بارها آن را تجربه کنند میدهد. انسانهای گوناگون بسته به خصوصیات ژنتیکی­شان به درجات گوناگون در معرض خطر وابستگی از زمان کودکی قرار دارند.

چگونه بیماری وابستگی بر روی زندگی تاثیر می­گذارد؟

بیماری وابستگی میتواند تمام زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. ناگهان دیگر هیچ چیزی مهمتر از فرونشاندن آن میل نیست. خیلی عادی است که برای نمونه بسیار به الکل یا ماده مخدر فکر کنید و شروع به پنهان کردن اعتیاد خود نمایید. اعتیاد میتواند خود را به کار، خانواده، سلامت شما- یعنی چیزهایی که برایتان پیش از این خواستنی و مهم بودند تحمیل کند. وابستگی می­تواند به احوال فیزیکی و روانی شما و نیز اطرافیانتان صدمه وارد کند.

آیا ارزش کمک گرفتن دارد؟

وابستگی میتواند نوعی شکست محسوب شود و این به نوبه خودیعنی احساس گناه و رسوایی. مهم اینست که بیاد بیاورید که این یک بیماری است که قابل درمان است. سکوت کردن و تظاهر به ندیدن مشکل به نفع هیچ کس نیست جز خود وابستگی. به عنوان بیمار وابسته می­تواند دشوار باشد که کسی نزد خود اعتراف کند مشکل دارد و در اینجا خویشان می­توانند حمایت­گران خوب و مهمی باشند. با کسی که به او اعتماد دارید شروع به حرف زدن درباره مشکل خود بکنید.
وابستگی ناشی از یک تغییر مزمن در مغز است و به همین جهت نیز معالجه آن مشکل است. در مقابل انسان می­تواند در دوران معالجه یاد بگیرد که با بیماری خود کنار بیاید. با تبدیل شدن به “الکلی هوشیار” یا “قمارباز قمارنکن” فرد مبتلا قبول مسئولیت می­کند که هم او و هم اطرافیانش زندگی بهتری داشته باشند.

چه درمان­هایی وجود دارد؟

در رابطه با مشکل وابستگی میتوان با درمانگاه یا بخش مراقبت­های پزشکی محل کار خود تماس گرفت. بعد از بررسی دقیق ناراحتی­های شما و دیگر ناراحتی­های روانی در صورت وجود داشتن، آنگاه مداوا می­تواند بصورت گفتار درمانی یا دارودرمانی صورت بگیرد. همچنین درمانگاه­­هایی برای وابستگی هست که در آنجا خویشاوندان نیز می­توانند مراجعه کرده و تقاضای حمایت کنند. یک روش که تابحال نتایج خوبی ببار آورده روشی است موسوم به برنامه دوازده گام. همچنان تحقیقات درباره چندین روش درمانی دیگر ادامه دارد.

ضعیف‌آزاری،

ضعیف‌آزاری، یا رفتار تبعیض‌گرانه‌ی اهانت آمیز، امری معمول است که هم بچه‌ها و هم بزرگسالان دچار آن می­شوند. این کار اعتماد به نفس را آسیب می‌رساند و در موارد شدید می­تواند به عدم سلامت روانی درازمدت بیانجامد. هیچ کسی سزاوار آزار نیست و بنابراین باید با ضعیف آزاری مبارزه شود.

ضعیف آزاری چیست؟

دستخوش ضعیف آزاری بودن به معنای قرار گرفتن در حالت فرودستانه و اهانت آمیز مکرر است. ضعیف آزاری همچنین رفتار تبعیض‌گرانه‌ی اهانت‌آمیز خوانده می­شود و سالانه ۶۰۰۰۰ کودک در سوئد قربانی آن می­شوند.
ضعیف‌آزاری روانی می­تواند نگاه‌های شرارت آمیز، بدگویی رو در رو، شکلک‌ها، خنده‌های تمسخرآمیز، شایعه‌پراکنی یا رانده شدن پیوسته‌ی کسی از یک گروه باشد. اهانت فیزیکی ممکن است ضربه، لگد، هل دادن یا تهدید به خشونت باشد. در مدارس، دستشویی یا رخت کن معمولا عرصه‌ی این رفتارها است.
بزرگسالان نیز ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیف‌آزاری کنند. یک نفر از هر ده نفر می­گوید که در معرض ضعیف‌آزاری در محل کار قرار گرفته ‌است. ضعیف آزاری در اینترنت مشکل بزرگی است و می‌تواند از بدگویی، شایعات یا تصویرهای اهانت‌آمیزی تشکیل شود که در اینترنت پخش می­شوند.
آنچه که ضعیف‌آزاری محسوب می­شود وابسته به احساس شخصی است که در معرض آن است. در اختیار هر فردی است که ارزیابی کند که چه چیزی شوخی یا اهانت آمیزاست. آنچه که شخص آزاردهنده به عنوان انگیزه‌ی خود می­گوید در واقع فاقد اهمیت است.

ضعیف‌آزاری چه تاثیر بر زندگی انسان دارد؟

شدت تاثیرات ضعیف‌آزاری بر اشخاص متفاوت است اما اگر ضعیف‌آزاری در مورد کسی درازمدت باشد احتمال زیادی وجود دارد که بر اعتماد به نفس او آسیبی شدید وارد آید. کسی که دچار این گونه آزار است ممکن است سرانجام باور کند که آنچه شخص آزاردهنده می­گوید حقیقت دارد و او واقعا از دیگران کمتر است. این باور، با وجود غیر واقعی بودن، ممکن است باعث شود که حال او بیشتر از پیش نیز بدتر شود و او احساس تنهایی و شرم کند.
ضعیف‌آزاری می­تواند باعث مشکل عدم سلامت روانی، اضطراب و افسردگی و نیز درد در بدن مانند سردرد و شکم‌درد شود. امروزه، ضعیف‌آزاری در محل کار علت بسیاری از مرخصی‌های استعلاجی است که در میان علل آن بیماری‌هایی شدیدی مانند سندروم خستگی مفرط مزمن و سندروم استرس پس از ضایعه از علل عادی است.

 آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

شرم‌زدگی، احساس گناه و هراس از ضعیف دیده شدن می­تواند باعث دشواری صحبت کردن در مورد ضعیف‌آزاری شود. اما این وضع باید تغییر یابد تا بهبود حاصل شود. پنهان کردن موضوع راه حل مشکل نیست و همه حق دارند که حالشان و رفتار با آنها خوب باشد. صحبت کردن در مورد حال خود با کسانی مورد اعتماد مانند پدر یا مادر، خویشاوند، همسایه، آموزگار، دوست یا همسر کار مفیدی است.
نشان دادن جسارت مدنی و مداخله در هنگامی که کسی دیگر دچار ضعیف‌کشی می‌شود، برای جلوگیری از آن در جامعه اهمیت دارد. اقدام در این زمینه، حتی اگر در موردی کار خطایی باشد، بهتر از این است که وانمود کنیم که چیزی ندیده‌ایم.

به کجا می­توانم مراجعه کنم؟

اگر متوجه شدید که کودکی در مدرسه مورد ضعیف‌آزاری قرار می‌گیرد، با کارکنان تماس بگیرید. مطابق قانون، مسئولان مدرسه موظف به اقدام در موارد ضعیف‌آزاری هستند. در مورد ضعیف‌آزاری در محل کار، قانونی وجود ندارد اما در ماه مارس ۲۰۱۶ ، مصوبه‌ای در باره محیط کاراز نظر سازمانی و اجتماعی اجرایی شد. این مصوبه روشن می­کند که کارفرما چه وظایفی در موارد رفتار تبعیض‌گرانه‌ی اهانت آمیز بر عهده دارد.
اگر حال روانی کسی بدتر شود یا او به فکر خودکشی بیافتد، بسیار با اهمیت است که از دیگران کمک بگیرد. در این زمینه می­توان به مرکزدرمانی یا بخش سرپایی روان‌درمانی مراجعه کرد.
اگر ضعیف آزاری چنان باشد که عملی مجرمانه شناخته شود، می­توان به پلیس مراجعه کرد. این جرم ممکن است ضرب و شتم، جرم مبتنی بر تنفر یا اهانت یاشد. در این زمینه برای کسب راهنمایی با پلیس تماس بگیرید.

تعرض جنسی

اگر با فردی با وجود مخالفتش رفتاری جنسی صورت گیرد آن کار تعرض نام دارد. خیلی عادی است که یک قربانی تعرض جنسی احساس  گناه و  شرم کند اما مهم اینست که جرات داشت و در این باره حرف زد تا بتوان به زندگی عادی ادامه داد.


تعرض جنسی چیست؟

تعرض جنسی به این معنی است که یک یا چند تن بخود اجازه می­دهند فردی را در معرض رفتار  تحقیرآمیز جنسی قرار دهند. این کار میتواند هم بصورت فیزیکی و هم بصورت روانی انجام گیرد و تنها فردی که به او تعرض صورت گرفته میتواند تعیین کند که چه کاری پذیرفتنی و چه کاری نپذیرفتنی بوده است.
تعرض فیزیکی میتواند بشکل تجاوز جنسی به فردی و یا واداشتن او به ارضای جنسی متجاوز باشد. تعرض فیزیکی همچنین میتواند بصورت نوازش­هایی باشد که شما اجازه آن را نداده­اید. یک تعرض روانی میتواند بصورت اظهار نظرهای آلوده به تعابیر جنسی یا واداشتن فرد به تماشای تولیدات پورنوگرافیک یا هرزه نگارانه یا تماشای اعمال جنسی فرد دیگری باشد.
معاشرت جنسی با فرد زیر ۱۵ سال همیشه غیر قانونی است. تعرض جنسی میتواند یکبار یا به دفعات صورت بگیرد و فرد متجاوز اغلب از موقعیت برتر خود برای اینکار استفاده میکند. اغلب چنین است که کودکان و نوجوانان در معرض تعرض یکی از والدین خود، یا یکی از خویشاوندان، آموزگار خود و یا همسایه قرار میگیرند که از ناآگاهی های کودک برای اهداف خود استفاده میکنند. نمونه دیگر از سوء استفاده از موقعیت خود، بدون در نظر گرفتن سن و سال، ضعف جسمانی قربانی و یا مست بودن، بیمار بودن یا کم توانی او میتواند باشد. برخی از متجاوزان آگاهانه یک رابطه احساسی مثبت با کودک برقرار میکنند که بعد از آن استفاده میشود.
نمیشود از ظاهر کسی تشخیص داد که آن فرد قادر به تعرض جنسی است. شایع­ترین حالت اینست که شریک زندگی کسی از خطوط قرمز عبور میکند و تعرض واقع میشود. در این حالت حتی تهدید و خشونت نیز رایج است.

تعرض جنسی بر زندگی چه تاثیری دارد؟

تعرض جنسی در وهله اول به فردی که مورد تعرض قرار گرفته آسیب روانی میزند. این رویداد میتواند بطور عمیقی در روان انسان نفوذ کرده و موجب گردد که فرد احساس احترام کمتری نسبت به خود کند و برای اعتماد کردن به دیگران مشکل داشته باشد.
بسیاری از این احساس گناه رنج میبرند که آنطوری که باید نه نگفتند و از این رو خود را مقصر برای آن تعرض میدانند. اگر چنین احساسی وجود دارد به این معنی نیست که که اینگونه بوده است. صرفنظر از اینکه چه احساساتی یا افکاری بعد از تعرض پدیدار میشود همیشه تقصیر، تقصیر متجاوز است.
بسیاری از افراد از اینکه چنین تعرضی نسبت به آنان صورت گرفته احساس شرم میکنند و برایشان مشکل است که درباره آن رویداد حرف بزنند. این سخن نگفتن منجر به این میشود که احساس تنهایی به انسان دست بدهد و نسبت به آنچه که رخ داده است احساس تردید و شک کند. فرد ممکن است دچار نگرانی، اضطراب، اندوه، استرس، بیخوابی، خشم شود و به فکر خودکشی بیافتد. برای برخی این عوارض ممکن است بسرعت ظاهر شود و برای برخی دیگر زمانی دراز طول بکشد.

میشود که حال آدم بهتر شود؟

با وجودی که تعرض جنسی میتواند سبب دردهای روحی بزرگی شده و عمیقا در رو ح و روان انسان تاثیر بگذارد، روشهایی برای رهایی از این عوارض هست. بدست گرفتن کنترل زندگی خود ممکن است. بازگو کردن آنچه که رخ داده و باور کردن گفته ها از سوی مخاطب میتواند موجب شود که انسان خود را کمتر تنها احساس کند. کسی را که به او اعتماد دارید انتخاب کنید و یا با فردی غیر آشنا مانند روانشناس یا  مشاور امور اجتماعی تماس بگبرید.
اگر کسی هم اکنون در وضعیتی باشد که به او تعرض جنسی میشود، برای او به مراتب دشوارتر خواهد بود که جرات کند از آن حرف بزند. اگر فردی تهدیدی نسبت به خود احساس میکند میتواند بصورت ناشناس تفاضای تماس و حرف زدن بکند.

از کجا میتوان کمک گرفت؟

اگر شما یا فردی در اطراف شما برای این گمانید که بشما تعرض شده است ، میتوانید با درمانگاه یا بخش اورژانس تماس بگیرید. همچنین در سراسر سوئد کشیک زنان و دختران هست. اگر تعرض نسبت به کودکی صورت گرفته، باید به اداره تامین اجتماعی  مراجعه کرد.

اعتیاد به رابطه جنسی

اعتیاد به رابطه جنسی یک نوع بیماری محسوب نمی­شود اما تاثیرات آن را می­توان با هر نوع اعتیاد دیگری مقایسه کرد. هنگامی که از شما، رفتار جنسی ناشی از یک اجبار درونی سر بزند که زندگی شما یا یکی از بستگان شما را بصورتی منفی تحت تاثیر قرار دهد، باید تقاضای کمک کرد.

معتاد به رابطه جنسی کیست؟

اعتیاد به رابطه جنسی مانند هر اعتیاد دیگری است. ماده مخدر در این اعتیاد رفتار و افکار جنسی اغراق آمیز و ناشی از یک فشار و اجبار درونی است که بر زندگی تاثیری منفی­ می­گذارد. همانطور که یک آدم الکلی بطور دایم به الکل فکر می­کند افکار یک معتاد به رابطه جنسی لبریز از سکس و ارتباط جنسی است. تفاوت اینجاست که انسان برای اینکه احساس کند حالش خوب است نیازی به الکل ندارد اما در مقابل همه ما به درجات گوناگون به سکس و ارتباط نزدیک نیاز داریم. از این رو تعیین اینکه فردی معتاد است یا دارای تمایلات جنسی قوی است می­تواند مشکل باشد.
اعتیاد به ارتباط جنسی اغلب زنان و مردان را به یک اندازه مبتلا می­سازد. از نشانه های اعتیاد به رابطه جنسی می­تواند این باشد که فرد مبتلا در محیط کار نمی­تواند کار خود را بدرستی انجام دهد یا در مدرسه دچار مشکل است، به روابط خود آسیب می­زند و سلامتی خود را به خطر می­اندازد. یک معتاد به رابطه جنسی دیگر کنترلی به روی رفتار جنسی خود ندارد. یک عطش پایان ناپذیر و یک اجبار، فرد را وادار می­سازد که دایم به تکرار عمل دست بزند. این اعمال می­­تواند خود ارضایی اجباری باشد یا مصرف تولیدات پورنوگرافیک یا هرزه نگارانه، پافشاری بر روی یافتن شریک جنسی تازه، سکس تلفنی یا سکس با غریبه­ها یا روسپیان. با گذشت زمان بر میزان اعتیاد افزوده می­گردد.

اعتیاد به رابطه جنسی چه تاثیری به روی زندگی فرد دارد؟

یک رابطه ناسالم و زیر فشار درونی با سکس می­تواند در زندگی روزانه تاثیر زیادی بگذارد. این اصلا عجیب نیست که استفاده از سکس تبدیل به روشی برای کاهش فشار احساسات منفی مانند نگرانی، اضطراب، استرس یا افسردگی شود. بسیاری نیز از این رفتار جنسی احساس رضایت خاطر می­کنند. رضایتی که برای یک لحظه کوتاه فرد را از دنیای واقعیت هایش دور می­سازد. بعد از آن باز همه چیز مانند سابق است همراه با احساس رسوایی کردن، تهی بودن و اضطراب داشتن.
اعتیاد به رابطه جنسی می­تواند باعث شود که فرد معتاد بیشتر خطر کند، زیرا نیاز به ارضای جنسی مقدم بر همه چیز می­شود. خطر رو به افزایشی در زمینه مشکلات با سلامتی جسمی و انجام کارهای مجرمانه برای نمونه تن دادن به روسپی گری فرد را تهدید می­کند. فرد مبتلا در بسیاری از مواقع فاقد توان داشتن یک رابطه­ی کاراآمد است و مدام خود را با رفتارهایش کنار کشیده و گوشه گیری می­کند. فرد معتاد به رابطه جنسی بیشتر وقت­ها مبتلا به مشکلات روانی دیگری نیز هست.

آیا امیدی به بهبودی هست؟

صحبت درباره اعتیاد به رابطه جنسی می­تواند دشوار باشد. احساس بی آبرو شدن و ناامیدی می­تواند نزد فرد مبتلا یا خویشاوندان او بسیار شدید باشد. بویژه شریک زندگی یک فرد معتاد به رابطه جنسی در شرایط نامساعدی قرار دارد زیرا به راحتی می­توان گمان برد که اعتیاد می­تواند به این دلیل باشد که زندگی جنسی با شریک زندگی، رضایت بخش نیست. روشن است که این گونه نیست بلکه موضوع به این ربط دارد که فرد مبتلا از نظر روحی در چه وضعی است. آنچه که ضروری است اینست که فرد، نسبت به اعتیاد خود آگاه شود و در پی درمان خود باشد. در این راه حمایت خویشاوندان نقش مهمی بازی می­کند.
در صورت نیاز به کمک و حمایت با درمانگاه خود vårdcentral تماس بگیرید. اگر شما فردی زیر ۲۳ سال هستید می­توانید به کلینیک جوانان ungdomsmottagning مراجعه کنید. همچنین می­توان با مراکزی که کمک و حمایت از طریق تلفن در اختیار می­گذارند تماس گرفت. مداوا می­تواند بصورت گفتار درمانی باشد. در برخی موارد حتی داروهای کاهش دهنده­ی هورمون­ها یا داروهای مربوط به بیماریهای روانی می­توانند به باز یافتن سلامتی کمک کنند.

از خودبیزاری و ویرانگری

اینکه کسی دچاراز خودبیزاری یا نفرت مفرط از خویشتن باشد غیر ممکن نیست . هرکسی ممکن است از چهره‌ی خود بدش بیاید، احساس کند که در موردی ناتوان است یا احساس کند که با دیگران بدرفتاری می‌کند. این افکار ممکن است برانگیزاننده‌ی گرایش به صدمه زدن به خود یا تنبیه خود شود. هیچ کسی سزاوار چنین زندگی­ای نیست.

از خودبیزاری چیست؟

زندگی در حال از خود بیزاری مانند داشتن یک “ضعیف­‌‌آزار” درونی است که پیوسته در حال انتقاد کردن است و باعث می­شود که آدمی خود را بی ارزش، شکست‌خورده، بد، زشت، تهوع آور، خپل، بدخواه یا عجیب و غریب حس کند. همچنین، این ضعیف‌آزار درونی شخص مبتلا را متقاعد می‌سازد که دیگران نیز او را همین‌گونه می‌بینند. این وضع می‌تواند به اضطراب و احساس غیرقابل تحمل بودن تن و شخصیت منجر شود.
از خود بیزاری از یک مارپیچ معیوب کمبود اعتماد به نفس ریشه می‌گیرد که وابسته به عواملی گوناگون است. شاید رویدادی در دوران کودکی یا در گذشته بوده که باعث شده شخص مبتلا خود را کم ارزش‌تراز دیگران تلقی کند؛ چنین فکر کند که عیب و ایرادی در اوست و کسی او را دوست ندارد. از خود‌ بیزاری ممکن است نشانه ای نیز از افسردگی و اختلال بی‌ثباتی عاطفی شخصیت باشد.

چه تاثیری بر زندگی دارد؟

هنگامی‌ که احساس تنفر از خود و اضطراب شدت گیرد خطر رفتار ویرانگرانه برای برخورد با این احساس ناخوش آیند و بی اثر کردن آن نیز افزایش می‌یابد. بریدن جایی از بدن یا آسیب زدن به خود به نحوی دیگر می­تواند شیوه‌ای برای کاستن از دلهره و تنبیه تن خود باشد. شخص از خود بیزار ممکن است این احساس را داشته باشد که بدنش باید پاک شود. اختلال تغذیه ، مصرف الکل و مواد مخدر راه­های دیگری برای حمله بر تن است. ممکن است فکر خودکشی نیز به وجود آید.
از خود بیزاری و ویرانگری باعث می­شود که شخص مبتلا گوشه گیر شود. منزوی کردن خود شیوه‌ای برای پوشاندن بدحالی و رفتار‌های خود است. احساس شرم نیز احساسی عادی در شخص مبتلا است و باعث بدحال‌تر شدن او نیز می­شود. شاید او این احساس را داشته باشد که اصلا سزاوار داشتن حال بهتر هم نیست. از این رو ممکن است به چیزهایی که ممکن بود به بهتر شدن حالش کمک کند، برای نمونه غذای خوب، خواب خوش، ورزش و معاشرت اجتماعی، بی اعتتنا باشد یا از آنها دوری جوید.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

شخص مبتلا ممکن است چنین فکر کند که هر چیز منفی که احساس می‌کند واقعی است، برای مثال اینکه هیچ راه نجاتی جز اینکه خود را آزار دهد یا تنبیه کند وجود ندارد. اما او در واقع خودش را گول می‌زند. راه های بهتری برای برخورد با این قبیل احساسات وجود دارد که با گذشت زمان بهتر شدن حال شخص مبتلا را ممکن می­سازد.
آزاردادن خود می­تواند باعث تسکین کوتاه مدت احساسات مزاحم شود اما هزگز راه حلی خوب در درازمدت نیست. بهترین کاری که می‌توان کرد شروع کردن به مواظبت از خود و همدلی با خود است. جرات به خرج دادن و توصیف حال خود به کسی دیگر احساس تنهایی را کاهش می­دهد.

آیا معالجه ممکن است؟

اگر شما یا کسی از خویشاوندان شما تشخیص می­دهید که چنین حالتی دارید، وقت آن رسیده است که الگوشکنی کرده و جویای کمک شوید. با مرکز درمانی ، نهاد روان‌درمانی سرپایی یا درمانگاه شرکت برای تعیین وقت جهت مراجعه تماس بگیرید. اگر سنتان زیر ۱۸ سال باشد می­توانید با درمانگاه نوجوانان یا مرکز روان‌درمانی کودکان و نوجوانان، BUP، تماس بگیرید.
از طریق ارتباط با درمانگاه می‌توان به ریشه‌ی مشکلات پی برد و دریافت که از خودبیزاری از کجا آمده و چگونه می­توان با آن برخورد کرد. در مورد رفتار آسیب زننده به خود نیز تجربیات نشان می‌دهد که گفتگو‌درمانی و دارو موثر است. اطلاع یابی از این امر نیز که بیماری دیگری در کار نیست، احساس امنیت به وجود می­آورد.

فکر خودکشی

فکر خودکشی پدیده‌ای معمولی است و چیزی نیست که از آن احساس شرم بکنید. شما تنها نیستید. فکر کردن در مورد خودکشی به این معنی نیست که شما واقعا می خواهید به زندگی خود خاتمه دهید  بلکه این امر غالبا ناشی از این است که شما می خواهید که وضع خودتان را تغییر و درد و رنج خودتان را پایان دهید. در این زمیینه همواره گزینه‌های دیگر ی وجود دارد، هرچند که شما، زمانی که حالتان به شدت بد است، متوجه این موضوع نباشید.
اگر فکر خودکشی در سر دارید  نباید آن را پیش خود پنهان نگه دارید. در چنین حالتی شما نیازمند این هستید که با شخصی که به او اعتماد دارید صحبت کنید. این شخص ممکن است آشنای شما یا کسی پشت خط  تلفن حمایتی باشد. شما ممکن است برای اینکه حالتان بهتر شود  نیازمند مراجعه به نهاد درمانی باشید.

فکر خودکشی و نومیدی

اگر احساس کنید که تسلط خود بر زندگی‌ و تمام امید خود را از دست داده‌اید، خودکشی شاید راهی برای رهایی به نظرتان آید. ممکن است فکر کنید که با خودکشی تسلط بر حیات را پس می‌گیرید. ممکن است  خودکشی را راه حلی برای مشکل خود بیابید،  اما خودکشی راه حل نیست، بلکه برعکس، به معنای از میان رفتن فرصت  برای ایجاد تغییر است.
برای شناسایی راه ها و گزینه‌های دیگر می توانید با دیگران صحبت کنید. ممکن است  برای کسب تاب و توان، به کسی که بتواند به سخنتان گوش دهد و به شما در دیدن وضعیت خود از دیدگاهی دیگر یاری برساند نیازمند باشید.  ممکن است  بدون اینکه خود متوجه باشید، افراد بسیاری پیرامون شما باشند که بخواهند به شما کمک کنند.

داشتن فکر خودکشی چگونه است؟

هنگامی‌که فکر خودکشی در سرآید ممکن است چنین بیاندیشید که هیچ چیزی نمی تواند بهتر شود و شما تمام پل‌های  پشت سر را خراب کرده‌اید و دیگر راه چاره‌ای نیست. با جود اینکه در واقع چنین نیست ممکن است متقاعد شده باشید که وضع اینگونه است. فکر خودکشی بودن ممکن است موقتا آرام بخش باشد، انگار از پرداختن  به مشکلات خود استراحت می‌گیرید. همزمان با این ، فکر خودکشی می تواند فکری ممنوع و شرم آور احساس شود و اضطراب را افزایش دهد.
این امر ناشی از این است که چنین فکری چارچوب‌ معیارهایی را که جامعه ی ما روی آنها بنا شده، به چالش می‌کشد، این معیارها که  ما باید  خودمان را مستقلا  اداره کنیم و افرادی موفق و مثبت‌بین باشیم. فکر پایان دادن به زندگی خود موضوعی است که تابو محسوب می‌شود. هنگامی که حالتان بد است، رفتار مطابق با  معیارهای اجتماعی می تواند بسیار دشوار به نظر آید. فکر خودکشی می تواند باعث این شود که شما خودتان را از دیگران کنار بکشید و احساس کنید که بسیار تنها هستید.

با فکر خودکشی چه بکنم؟

اگر فکر خودکشی داشته باشید نباید آن را پیش خود پنهان نگاه دارید  بلکه باید با کسی در آن باره گفتگو کنید. شما  در وضعی که دارید ممکن است خودتان را تنها و جدا از دیگران حس کنید اما در واقع افراد بسیاری نیز مانند شما فکر و احساس کرده‌اند. بیان فکر به کمک کلمات به کسی دیگر که به آن گوش می‌دهد می تواند باعث این شود که شما دیدگاهی دیگر در باره‌ی مشکلات خود پیدا کرده و امکانات تازه‌ای برای حل آنها کشف کنید. هنگامی که شما در تنهایی به خودکشی فکر می‌کنید، این فکر رشد کرده و نیرومندتر می‌شود. بیان افکار بصورت نوشتاری یا گفتاری  آنها را به چالش می‌گیرد و شما می توانید از پشتیبانی انسانی برخوردار شوید.
جهان پر از کسانی است که زمانی در زندگی خود فکر خودکشی در سر داشته اند اما سپس از آن رهایی یافته‌اند و حتی پس از آن برایشان درک این موضوع که زمانی که حالشان بسیار بد بود چگونه می اندیشیده اند، دشوار بوده است. علاوه بر اینکه  با کسانی از اطرافیان خود گفتگو کنید، می توانید به تلفن حمایتی نیز زنگ بزنید.

چه زمانی باید کمک بخواهم؟

اگر شدیدا فکر خودکشی در سر دارید نباید در این باره که  کمک حرفه‌ای بگیرید، تردید کنید. می توانید با مرکز درمانی یا کلینیک روان‌درمانی تماس بگیرید. اکر احساس می کنید که برای خودتان تماس گرفتن دشوار است می توانید از کسی بخواهید که شما را همراهی کند. بهتر است هرچه زودتر این کار را انجام دهید. کمک در دسترس است و شما این حق را دارید که از آن برخوردار شوید. اگر شدیدا فکر خودکشی هستید و یا یا نقشه‌ای مشخص برای پایان دادن به زندگی خود دارید باید فورا به درمانگاه مراجعه کنید.

هراس‌های خاص

بسیاری با دیدن خون یا عنکبوت و یا ازبودن در مکان مرتفع  احساس اکراه می‌کنند. هنگامی که ترس شدید باشد  به نحوی که جلو زندگی عادی را سد کند، هراس خاص (فوبیای خاص) نامیده می‌شود. معالجاتی برای اکثر  این هراس‌ها وجود دارد.

هراس خاص چیست؟

هراس خاص عبارت از ترسی شدید و مداوم از چیز یا وضعی مشخص است. شخص مبتلا  در روبرویی با آنچه که هراس انگیز است، واکنشی اضطراب آمیز و انزجاری شدید نشان می‌دهد و یا وحشت زده می‌شود. اکراه از چیزی البته به معنای داشتن هراس نیست. اما اگر کسی  ناچار از تلاشی سخت برای احتناب از ترس  باشد و علاوه بر آن به این دلیل مانعی در زندگی عادی او به وجود آید، ممکن است مبتلا به اختلال هراس باشد.
در روانپزشکی هراس‌های خاص را به گروه‌هایی گوناگون تقسیم‌ می‌کنند. گروه نخست هراس از حیوانات است که در آن شخص مبتلا به شدت، برای نمونه از  مار، موش یا سگ می‌ترسد. هراس از پدیده‌های طبیعی برای نمونه از ارتفاعات، تندر  یا آب نیز وجود دارد. هراسی دیگر مربوط به وضعیت‌های خاص و تنگناهراسی ( ترس از مکان‌های تنگ) است که باعث می شود شخص مبتلا در آسانسور یا هواپیما دچار وحشتی شدید شود. خون‌هراسی و نیز خفگی هراسی و استفراغ‌هراسی نیز جزو هراس‌ها است . شخص مبتلا به خون هراسی می تواند با دیدن خون بیهوش شود.
هراس‌های خاص غالبا در شش سالگی تا دوازده سالگی به وجود می آید. هراس از  وضعیت‌های خاص در این مورد مستثنی است که معمولا میان ۱۳ تا ۲۲ سالگی پدید می‌آید. ابتلا به هراس می تواند علت ژنتیکی داشته و ناشی از رفتار مادرزاد  گریز و نبرد ‌ باشد.  ما یاد می‌گیریم که برای بقا ی خود بترسیم و در برابر برخی از پدیده ها واکنش نشان دهیم ، کارکردی که در مورد ابتلای به هراس  بیش از حد است.
هراس در زنان بیشتر از مردان است.  از هرچهارتن مبتلا به اختلال هراس، دستکم سه تن به دو گونه هراس مبتلا هستند.

هراس چه تاثیری بر زندگی دارد؟

ترسیدن کسی که مبتلا به هراس است می تواند  مانع بسیاری از چیزها در زندگی روزمره ی او باشد. اجتناب کردن ها می تواند معاشرت اجتماعی  و زندگی شغلی را دشوار سازد. در مورد مارهراسی ، برای مثال، ممکن است شخص مبتلا نه تنها از اینکه با مار مواجه شود ترس داشته باشد  بلکه حتی از اینکه  در تلویزیون مار ببیند و یا عکس مار را مشاهده کند، بترسد. از این رو، شخص مبتلا همه وقت دور و بر خود را می پاید و این وضع باعث می‌شود که نتواند در دامن طبیعت باشد و چنان او را ناتوان می‌کند که نمی‌تواند از خانه خارج شود.
هراس‌های گوناگون اثر پذیر از احساس های گوناگون هستند. برای نمونه هراس از حیوانات  از نوعی بیزاری و اجتناب از آنها ناشی می‌شود در حالی که خون‌هراسی  ناشی از ترس از بیهوش شدن است. این امر، برای نمونه، باعث می شود که شخص مبتلا از مراجعه به دندانپزشک و پزشک  بپرهیزد که البته برای سلامت او خطرناک است.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

ایگونه نیست که همه‌ی انواع هراس نیازمند  درمان باشند. بلکه این امر وابسته به این است که  هراس مورد نظر، شخص مبتلا را تا چه حد دچار محدودیت می‌کنند. اگر شما خودتان یا کسی از خویشاوندان شمار زمانی دراز چنان ترس شدیدی از چیزی خاص داشته‌اید که مانعی برای زندگی عادی بوده است، باید خواستار کمک شوید. هراسی که معالجه نشود معمولا از بین نمی‌رود.
شما می توانید به یک مرکز درمانی یا کلینیک روانپزشکی سرپایی مراجعه کنید. امکانی دیگر در این زمینه مراجعه‌ی مستقیم به روان‌درمان شاغل در در حوزه‌ی رفتاردرمانی شناختی است.

تشخیص بیماری و معالجه

تشخیص اختلال هراس نسبتا ساده است چرا که خود فرد مبتلا از هراس خود مطلع است و می داند که برای چه چیزی مراجعه کرده است. معاینه بوسله ی تستی انجام می گیرد که در آن شخص مبتلا در برایر عامل هراس به درجات فزاینده قرار می‌گیرد  و در روند معاینه اعلام می دارد که تا جه حدی دچار انزجار است.
با کمک معالجه، هراس در بیشتر موارد کاملا رفع می‌شود. معمولی ترین روش درمان، رفتاردرمانی شناختی KBT)) است که عبارت از روبرو شدن گام به گام با عامل هراس انگیز است.

فشار روانی یا استرس و بهبودی

استرس پدیده­ای طبیعی و گاهی لازم است. موضوعی که در رابطه با استرس نباید فراموش شود اینست که از استرس باید بهبودی یافت. در جامعه ۲۴ ساعته امروز این موضوع همیشه بدیهی نیست بطوری که استرس را بصورت یک مشکل بهداشت عمومی درآورده است. مهم­ترین چیز اینست که آن را به موقع متوقف کرد.

استرس چیست؟

استرس به این معناست که تمام بدن به همراه مغز برای مقابله با یک تهدید بسیج می­شوند. برای اینکه بتوان فرار کرد یا از خود دفاع نمود ضربان قلب افزایش می­یابد و سوخت وساز بدن تغییر می­کند به گونه ای که عضله­ها از انرژی سهل الوصولی برخوردار می­شوند. وقتی مغز کاملا بر روی وضعیت تهدید آمیز متمرکز می­شود تا از آن اجتناب کند حواس پنجگانه انسان جمع می­شود
واکنش انسان به استرس از دوران پارینه سنگی به این سو برای تنازع بقای ما ضروری بوده است. بدون این واکنش اجداد ما قادر به حفظ خود در برابر خطرات ناشی از طبیعت وحشی نبودند. تا به امروز بدن ما گمان می­کند که بهنگام دچار شدن به استرس یا باید فرار کند یا آماده مبارزه باشد. تفاوت در اینست که برای انسان دوران پارینه سنگی استرس کوتاه مدت بود. مبارزه یا گریز برای چند ساعتی یا چند روزی طول می­کشید و پس از آن دوره آرامش فرا می­رسید. در جامعه امروز ما استرس بیشتر ثابت است و از همین رو هم بیشتر زیان بار.
استرس در نفس خود پدیده­ی مثبتی است. اما زمانی که برما چیره می­شود به گونه ای که ما قادر به مهار تهدید نمی­شویم یا هنگامی که نمی­توانیم به موقع بهبودی پیدا کنیم، آنگاه است که استرس زیان بار می­شود.

چگونه درمی­یابیم کسی دچار استرس شده است؟

اینکه هر کسی تا چه اندازه قادر به تحمل استرس است امری فردی است. فشار کاری، زندگی خصوصی، شیوه زندگی، سن وسال و سلامتی در میزان این تحمل تاثیر دارد. زنان به مراتب بیشتر از مردان دچار استرس می­شوند.
استرس یعنی یک افزایش بزرگ انرژی برای تمام بدن و از این رو می­تواند عوارض فراوان و متفاوت داشته باشد. استرس مزمن اغلب با اضطراب، افسردگی، بیخوابی، اختلال در حافظه، مشکل تمرکز داشتن، خشم و پرخاشگری و نیز مشکلات هاضمه و درد مفاصل همراه است. از نشانه­های دیگر استرس اینکه فرد شروع به نوشیدن یا دود کردن بیشتر می­کند، ناراحتی خود را تلاش می­کند که با پرخوری تسلی دهد ویا از داروی خواب آور استفاده می­کند.

چرا بهبودی لازم است؟

منظور از بازیابی یا بهبودی اینست که باید آرام گرفت تا بتوان آن انرژی که بدن آن را از دست داده است را دوباره بدست آورد. بدون بازیابی انسان خسته می­شود. امروزه بسیاری هر روز به سر کار خود یا مدرسه می­روند بدون آنکه انرژی لازم را برای اینکه شادابی و احساس سرحال بودن کسب کرده باشند. اگر این فشار بیش اندازه بزرگ بشود و به مدت طولانی ادامه یابد، بدون اینکه به حال طبیعی برگشته باشیم این خطر می­رود که به بیماری فرسودگی شغلی دچار شویم. به همین دلیل بسیار مهم است که به سیگنال­های بدن خود گوش کنیم و به موقع تغییر روش بدهیم.
به دلیل تعداد بزرگ بیماران و غیبت از کار به دلیل استرس، کارفرمایان به طور روز افزونی پی به اهمیت کارهای پیشگیرانه می­برند. ازسال ۲۰۱۶ دستورالعملی از سوی اداره کل نظارت بر ایمنی محیط کار Arbetsmiljöverket صادر شده است که در آن وظایف کارفرما برای تضمین ساختن یک محیط کاری مناسب و یک فشار کاری قابل قبول تعیین گردیده است.

چه چیزی بهبودی محسوب می­شود

بعد از فشارهای مرتبط با استرس، مغز نیاز به زمان برای استراحت دارد. رفتن به خانه بعد از کار روزانه و مراقبت از کودک، پرداخت صورتحسابهای مالی و برای شام شب برنامه ریزی کردن بعنوان بازیابی و بهبودی محسوب نمی­شود. اما فعالیت­های بدنی و معاشرت های اجتماعی خوشآیند بعنوان بازیابی محسوب می­شوند. تماشا کردن تلویزیون، خواندن یک کتاب ویا روی کاناپه دراز کشیدن و “هیچ کاری انجام دادن” هم بعنوان بازیابی و بهبود محسوب می­شوند.
خواب مهمترین شکل بازیابی و بهبودی است. بی­خوابی می­تواند شما را نسبت به استرس بیشتر حساس کند ضمن اینکه استرس اغلب خود دلیل بیخواب شدن است. هفت تا هشت ساعت خواب در هر شب توصیه می­شود. داشتن ساعت فراغت در طول ساعات کاری نیز مهم است. هرچه فشار کاری بیشتر باشد، دفعات استراحت در زمان کار نیز باید بیشتر باشد تا بتوان در بلند مدت از عهده وظایف شغلی برآمد.

اعتیاد به  قماربازی

سوئدی های بسیاری مشکل قماربازی دارند ودر معرض خطر ابتلا به اعتیاد به قماربازی هستند. ماشین‌های اتوماتیک بازی  و بازی‌های اینترنتی بازی هایی هستند که بیشتر از همه ایجاد اعتیاد می‌کنند و می توانند باعث بیماری‌ای شوند که با اعتیاد به الکل یا مواد مخدر قابل مقایسه است.

اعتیاد به قمار بازی چیست؟

حدود دو درصد از بزرگسالان در سوئد مبتلا به مشکل قماربازی و اعتیاد به آن هستند. مشکل قمار بازی به معنی  قماربازی کردن غیر قابل کنترل است و پی‌آمدهایی منفی در زندگی دارد؛ می تواند به سلامتی و زندگی اجتماعی آسیب برساند و مشکلات مالی در پی داشته باشد. کسی که مشکل قماربازی دارد با خطر اعتیاد به قماربازی بازی نیز روبرو است.
اعتیاد به قماربازی  بازی یا سندروم قماربازی یک بیماری روانی است که قابل مقایسه با اعتیاد به الکل و مواد مخدر است. در این اعتیاد،  درست مانند انواع دیگر اعتیاد، سیستم پاداش‌دهی مغز دچار اختلال است. تشخیص بیماری بر این مبنا است که شخص مود نظر برای ترک قماربازی تلاش کرده اما موفق نشده است و بازی نکردن به احساس بی‌قراری و آزردگی او می‌انجامد.
علایم دیگر اعتیاد به قماربازی می تواند بازی کردن با پول بیشتر و بیشتر ، میل به انتقام گرفتن در پی باخت و پیوسته در فکر قمار بازی یا راه های به دست آوردن پول بیشتر برای قماربازی باشد. بسیاری به این علت قماربازی می کنند که احساسات منفی، برای نمونه اضطراب و ملال خود را کاهش دهند.

چه تاثیری بر زندگی دارد؟

اعتیاد به قماربازی بر خود بیمار و نیز بر اطرافیان او بسیار تاثیرگذار است. معمولا معتاد برای اینکه اعتیاد خود را پنهان کند شروع به دروغ گفتن به خانواده و دوستان می‌کند.  با گذشت زمان غالبا خویشان او هستند که باید مشکل مالی ناشی از قمار بازی او را حل کنند و این امر به بسیاری از روابط موجود آسیب می‌رساند. هنگامی که قماربازی به مهمترین موضوع تبدیل  شد، ارتکاب به جرایم برای به دست آوردن پول نیز آسانتراست. این سبک زندگی می تواند باعث شود که قمار باز نتواند به کار یا تحصیلات خود بپردازد.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

اعتیاد به قمار بازی یکت مشکل  فزاینده‌ی مربوط به سلامت  عمومی مردم است و به تصویب قانونی جدید انجامیده است. از اول ژانویه سال ۲۰۱۸، کسانی که مشکل قماربازی دارند  دارای همان حقی هستند که اشخاص مبتلا به  مشکل الکل و مواد مخد ر از آن برخوردار هستد. این امر همچنین  مسئولیت جامعه برای پیشگیری از مشکل قمار بازی را در بر دارد.
اسیر قماربازی بودن  به صورت های گوناگون بر زندگی آسیب می‌رساند. آنچه که برای بهبود حال فرد مبتلا و نزدیکان او ضروری است، قطع قماربازی است. کار امکان پذیری است  که  برای مدتی کارکرد بازی اینترنتی را متوقف و کامپیوتر و تلفن را از خود دور کنیم.
پشتیبانی نزدیکان و گفتگو با دیگر اشخاص معتاد  می تواند سودمند باشد و احساس تنهایی را از میان بردارد. مشغول شدن به کارهای دیگری نیز که ارزشمند احساس می شوند برای جلوگیری از تمرکز ذهن  بر قماربازی کمک می‌کند.

دیاگنوز و معالجه

تشخیص بیماری توسط پزشک یا روان‌شناس انجام می‌گیرد که ارزیابی می‌کنند که آیا وضع شخص مورد نظر با تعدادی کافی از معیارهای بیماری مطابقت می کند یا نمی‌کند. در صورتی که این ظن را داشته باشید  که  خود شما یا خویشاوند شما مبتلا به اعتیاد قماربازی است و بخواهید که این موضوع بررسی شود می توانید  به مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی سرپایی تلفن بکنید که در صورت نیاز مریض را به متخصص اعتیاد به قماربازی ارجاع می دهند.
گفتگوهای انگیزه بخش و رفتاردرمانی شاختی (KBT)  دو نمونه از روش‌های درمان اعتیاد به قماربازی هستند. این امر می تواند بصورت فردی، گروهی یا اینترنتی انجام گیرد. یادگیری بازشناختن و برخورد با بازگشت بیماری نیز واجد اهمیت است.

ترانس و گرایش جنسی

زندگی فرد ترانس (تراجنسی) ، نه تنها به علت احساسات خود او بلکه همچنین به دلیل کمبود احترام به او از سوی دیگران، زندگی سختی است. همگان این حق دارند که هر طور که هستند زندگی کنند – از این رو امروزه برای کسانی که نیازمند راهنمایی در زمینه‌ی هویت جنسی هستند، چنین خدماتی در دسترس است.

هویت جنسی و ترانس به چه معناست؟

عبارت هویت جنسی به این معناست که کسی خود را متعلق به چه جنسیتی می‌داند. کسی که هویت جنسی آنها در تقابل با هنجارهای فرهنگی ما ست،  شخص ترانس  نامیده می ‌شود که کوتاه شده‌ی آن ترانس است.
ترانس مفهومی وسیع است  و تنها در برگیرنده‌ی نوعی شیوه‌ی زندگی نیست. این واژه می تواند شامل کسی باشد  که لباسی می پوشد که  متعلق به جنس او تلقی نمی شود (crossdresser, transvestit),  یا  شخصی که خود را  نه به جنسست  مردانه و نه  به جنسیت زنانه متعلق می‌داند ( (ickebinär, bigenderو نیز  کسی که  احساس می‌کند در بدن جنسی دیگر زاده شده‌ است (transsexualism).  در این مورد اجباری نیست و هرکسی خودش می تواند تصمیم بگیرد که می خواهد خود را ترانس بخواند یا ترانس نخواند.
ترانس بودن چیزی نیست که آدم خودش انتخاب کرده باشد بلکه خصوصیتی مادرزاد است.  وجود یک شبکه اجتماعی حمایتی می تواند بویژه در سال‌های نوجوانی که سردرگمی  به اوج می رسد، اهمیت زیادی داشته باشد.
واژه ترانس گویای این نیست که فرد مورد نظر گرایش جنسی  خاصی دارد. اینکه کسی با چه کسی رابطه جنسی دارد یا به او عشق می‌ورزد، به اینکه او خود را متعلق به چه جنسیتی می‌داند ربطی ندارد. شخص ترانس می تواند همجنس‌کرا، دارای گرایش جنسی به جنس مخالف یا  دوجنس‌گرا باشد یا به چیز دیگری که  هویت جنسی او را مشخص می‌کند، گرایش جنسی داشته باشد.

چه تاثیری برزندگی دارد؟

بسیاری از ترانس‌ها از همان دوران کودکی متوجه می‌شوند که جنسیت واقعی شان ، جنسیتی که دارند نیست. این احساس که هویت جنسی با تن  ناسازگار است، دیسفوری نامیده می‌شود. اینکه دیگران هویت درونی کسی را نمی‌بینند در او اضطراب، افسردگی و فکر خودکشی به وجود می آورد.
بسیاری از اشخاص ترانس حالشان خوب است و رنجی به علت هویت جنسی خود نمی‌برند. اما پژوهش ها نشان می دهد  که در سطح گروهی، ترانس‌ها، بویژه نوجوانان ترانس، عدم سلامت روانی شدیدتری نسبت به دیگران دارند. ملال و افسردگی در میان آنها معمولی است و ۴۰ درصد ترانس‌های جوان زمانی در زندگی  اقدام به خودکشی کرده‌اند.
احساس دگرگونگی و سردرگمی  رنج آور است و  احساساتی نظیر شرمساری، منزوی بودن و عدم امنیت  نیز عادی است. از هر پنج نفر ترانس یک نفر قربانی خشونت به دلیل هویت جنسی بوده و نیمی از آنها در معرض رفتار اهانت آمیز قرار داشته‌اند. ترانس همیشه در جامعه‌ی ما پذیرفته نشده  و هنوز تلاش زیادی برای افزایش مدارا و مبارزه با  پیشداوری ها لازم است.

چه کمک‌هایی در دسترس است؟

در موارد عدم سلامت روانی ناشی از هویت جنسی باید خواستار کمک شد. همه دارای این حق هستند که هر آنچه که واقعا هستند باشند و حال خوبی داشته باشند.  اگر شما خوتان یا کسی از خویشاوندانتان احسال ملال و افسردگی می کنید یا به نحوی دیگر حال بدی دارید با مرکز درمانی یا نهاد روانپزشکی عمومی تماس بگیرید. در این جاها کسی نیزکه می خواهد تغییرجنسیت دهد  می تواند از راهنمایی بیتشری برخوردار شود.

بررسی جنسیت چیست ؟

برای تغییر جنسیت و احیانا تغییر جنسیت حقوقی باید تحت بررسی جنسیتی قرار گرفت. روند بررسی دستکم دوسال طول دارد و هدف آن تشخیص وضعیت است تا معلوم شود که  چه نوع تغییری برای شخص مورد نظر و بدن او مناسب است.
در آغاز معرفی نامه‌ای  لازم است که می تواند با مراجعه به مرکز درمانی یا نهاد روانپزشکی عمومی تهیه شود. مراجعه به نهاد درمانی لزوما به این معنا نیست که شما مریض یا نیازمند قابلیت‌های نهاد درمانی هستید. پیش از درخواست بررسی جنسیتی،  نیازی به این هم نیست که کسی  در مورد هویت جنسی خود مطمئن باشد  یا بداند که خواهان چه تغییری است.

اندوه و سوگواری

اندوه پدیده­ای طبیعی و بخشی از زندگی است. وقتی یکی از نزدیکان می­میرد و یا تغییری در زندگی رخ می­دهد، مهمترین چیز اینست که بگذاریم احساساتمان بروز کند، آنها را بشناسیم و جرات کنیم که درباره آنها حرف بزنیم. بعنوان یک خویشاوند حضور داشتن و نترسیدن از اندوه کمک خوبی است.

اندوه چیست؟

اندوه را تجربه کردن چیزی فراتر از تنها غمگین بودن است. اندوه یک واکنش طبیعی مبتنی بر احساسات است در برابر یک از دست دادن بزرگ مانند مرگ یک عزیز یا یک جدایی. اندوه هم چنین بهنگام تغییرات بزرگ در زندگی مانند هنگامی که فرزندی از خانه­ی پدری اسباب کشی می­کند، یا هنگامی که فردی کار خود را از دست می­دهد یا بازنشسته می­شود و احساس می­کند که دیگر به او احتیاجی نیست، می­تواند بروز کند.
اکثریت قریب به اتفاق انسان­ها بدنبال یک شکست یا از دست دادن بزرگ یا تغییرات عمده، نیاز به تجربه کردن اندوه دارند. احساساتی که قوی و اغلب بسیار دردناک نیز هست در ما بروز می­کند تا به خودمان و افراد پیرامونی نشان دهد که چه بر سر ما آمده است. اندوه نشانه­ای است که می­گوید فردی، برای مدتی نیاز به کاستن انتظار از خود دارد.
برای بسیاری اندوه و اشک یکی است. اما بسیاری شیوه­های دیگر وجود دارد که بدن انسان با کمک آنها واکنس نشان می­دهد. خستگی مفرط، تغییر در خلق و خو، مشکل در تمرکز حواس، ترس، اضطراب و بیقراری می­تواند از عارضه­های اندوه باشد. همچنین احساس ناراحتی در ناحیه قلب یا در شکم و مشکل خواب. برای افراد مسن تر پیش از همه عارضه­های مبهم و افسردگی در رابطه با اندوه رایج است.

اندوه چه تاثیری بر روی زندگی دارد؟

هر اندوهی برای خودش منحصر به فرد است و هیچ روش درست یا غلط برای سوگواری وجود ندارد. آنچه که مهم است اینست که سوگواری را مطابق شیوه خود و با آهنگ خود انجام دهیم. بسیار اتفاق می­افتد که سخن از یک سال اندوه می­رود، منظور اینست که دستکم یک سالی طول می­کشد تا به روی اندوه کار کرد. هنگامی که عزیزی می­میرد موضوع برگذاری و شرکت در ایام ویژه­ی سال برای نخستین بار بدون بودن آن فرد، می­تواند تبدیل به موضوعی بسیار حساس گردد.
اتفاق افتاده که افراد سوگوار می­گویند که فرد متوفی را می بینند یا صدای او را می­شنوند. این نیز یک واکنش طبیعی است و به این معنا نیست که فرد دچار بیماری روانی گشته است.
مهم اینست که جرات کنیم احساسات خود را نشان دهیم. نگهداری همه چیز در درون خود می­تواند منجر به این شود که فرد برای نمونه با کار یا سفرهایی به گونه­ی اغراق آمیز زیادتلاش کند که از اندوه بگریزد. این کار همچنین می­تواند منجر به رفتار­های ویرانگر مانند مصرف قرص یا الکل شود. این اقدام­ها می­تواند اندوه را به تعویق بیاندازد.

آیا وضعیت می­تواند بهتر شود

در حالت اندوه ممکن است چنین احساس شود که زندگی دیگر هرگز بهتر نخواهد شد. اما چنین نیست. در مقابل انسان باید، حال هر اندازه هم که درناک باشد، دوران غم و اندوه را سپری کند. هیچ راه میان­بری نیست و مهم اینکه باید بخود اجازه داد که غمگین و اندوهگین بود. باز بودن و حرف زدن درباره­ی اندوه خود می­تواند دوران سوگواری را آسان تر سازد.
هنگامی که همه چیز بهم ریخته و آشفته است و همه چیز بی معنی بنظر می­رسد تلاش برای داشتن برنامه­ای منظم و روزانه اهمیت می­یابد. شما شاید مجبور باشید از میزان کار و استرس خود کم کنید اما تلاش کنید که عادت­های غذایی و خواب منظمی داشته باشید. هنگامی که می­خواهید و نیاز دارید، تنها باشید اما خود را کاملا زندانی نکنید. حمایت از سوی خویشاوندان برای برگشتن به حالت نرمال بی­اندازه مهم است.
بعنوان خویشاوند مهار وضعیت ممکن است دشوار و گاه ترسناک باشد. داشتن توان شنیدن، کمک کردن در کارهای روزمره و یا تنها حضور داشتن در آنجا بی­اندازه کمک کننده است. بد­ترین چیز برای اندوه­زدگان کناره­جویی و سکوت است.

از کجا می­توان کمک و حمایت دریافت کرد؟

در موارد حاد، برای نمونه هنگامی که یک انسان جوان مرده است، زمان همیشه برای خوب شدن زخم کافی نیست. اگر شما یا خویشاوندی احساس می­کنید که در یک حالت اندوهناکی گیر افتاده­اید و یا دچار افسردگی شده­اید بهتر است از افراد خبره در این کار تقاضای کمک کنید.
در درمانگاه vårdcentral بشما راهنماییی های لازم را می­کنند و اگر لازم بود شما را بامعرفی نامه پزشکی برای گفتگو به نزد مشاور امور اجتماعی یا روانپزشک می­فرستند. اگر مدتهاست که دچار بیخوابی هستید برای این مشکل هم کمک در دسترس است. بسیاری از سازمانها و انجمن­ها هم هستند که بهنگام اندوه خدمات حمایتی خود را عرضه می­کنند.


    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر