۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

مکانیسم های دفاعی



مکانیسم های دفاعی

Defense Mechanisms

مکانیسم های دفاعی

• مکانیسم های دفاعی، دفاعِ روانی یک فرد برای گریز از تجربه احساسات و تعارض های ناهشیار درونی به شمار می روند و در واقع یکی از کارکردهای «من» می باشند.


• مکانیسم های دفاعی چند ویژگی دارند:

۱-ناهشیارند.

۲-ماهیت خود فریبی دارند.

۳-به طور موقت باعث کاهش اضطراب می شوند.

۴-از سوی ایگو صادر می شوند.

 افراد به ندرت با یک دفاع از خود در مقابل تنش و اضطراب دفاع می کنند، بلکه آن ها را به صورت ترکیبی به کار می گیرند.

طبقه بندی دفاع ها

وایلانت  born 1934 George Eman Vaillant یکی از معروف ترین پژوهشگران در رابطه با دفاع ها و طبقه بندی آنهاست.  وی دفاع ها را به مقوله های زیر تقسیم کرده است.

• خود شیفته،

• نابالغ،

• نوروتیک و عصبی،

• بالغ،

دفاع های خود شیفته و نابالغ به عنوان دفاع های واپس رونده محسوب می شوند، و  دفاع های نوروتیک یا عصبی نیز به مؤلفه های وسواسی و سرکوبگر تقسیم می شوند.

الف) دفاع های خود شیفته Narcissistic Defense

این دفاع ها جزء دفاع های واپس رونده هستند که در اختلالات شخصیتی شایع می باشند و انواع آن ها عبارتند از:

1. دونیم سازی یا دوپاره سازی (Splitting):

دوپاره سازی (به بیان دیگر تفکر سیاه و سفید یا تفکر همه یا هیچ).

در این سازوکار دفاعی فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمدهِ خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی می‌کند؛ و همه چیز را سیاه و سفید می‌بیند.

از قانون همه یا هیچ استفاده می‌کند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر می‌دهند.

یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار می‌گیرد. علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا می‌باشد.

دو پاره سازی طبق نظر کرنبرگ ، هم فعالیت دفاعی به شمار می رود و هم کارکردی بهنجار دارد که طی رشد رخ می دهد.

از طریق این کارکرد، ایگو تمایزات درون خود و درون موضوع و یا تمایزات میان خود و موضوع های خود را درک می کند. دوپاره سازی به منزله مکانیزم دفاعی، نوعی خیال پردازی ناهشیار است که به واسطه آن، ایگو جنبه های نامطلوب خود را جدا می سازد و یا موضوع های تهدید کننده را به اجزایی قابل مهار تجزیه می کند.

• کسی که این دفاع را به کار می گیرد افراد را به دو دسته «کاملا بد» و «کاملا خوب»تقسیم می کند.

• این حالت ممکن است در مورد یک شخص و یا خود فرد هم صدق کند.

• فرد نه تنها دیگران، بلکه خود را گاهی اوقات «خیلی خوب» و گاهی اوقات «خیلی بد» و وحشتناک می انگارد.

• این دفاع در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شایع است. برای مثال: زنی را در نظر بگیرید که به دنبال مشاجره و درگیری با همسر از او یک دیو می سازد و با استفاده از کلمات منفی او را توصیف می کند، در حالی که وقتی روابط خوبی دارند از او یک بت می سازد و او را تا حد یک فرشته بالا می برد.

2. فرافکنی (Projection):

• فرد به کمک این دفاع ویژگی های فکری، احساسی و اضطراب خود را به دیگران نسبت می دهد .

• مصداق آن ضرب المثلی است که « کافر همه را به کیش خود پندارد» دفاع فرافکنی در افراد پارانوئید زیاد دیده می شود.

  پارانوئید ها از آن جایی که خود نسبت به دیگران بدبین هستند و به آن ها خصومت می ورزند بر این باورند که این دیگران هستند که نسبت به آن ها بدبین و خصومت جو هستند.

3. انکار (Denial):

• اجتناب از پی بردن به یک واقعیت دردناک و یا پذیرش آن . فردی که این دفاع را به کار می گیرد از پذیرش یک واقعیت خارجی سرباز می زند.

زنی را مجسم کنید که پزشک به او می گوید نتیجه آزمایش نشان دهنده این است که تو به بیماری سرطان مبتلا شدی و باید جراحی کنی، زن از پذیرش آن سرباز می زند و با خود می گوید، مطمئن هستم که پزشک تشخیص اشتباهی در مورد من داده است.

• این دفاع ممکن است در کسانی که به تازگی یکی از عزیزان خود را از دست داده اند نیز دیده شود.

• افکار روان پریشانه در مواقعی به کار می رود که واقعا اختلالی در واقعیت سنجی وجود دارد.

4. تحریف (Distortion):

• فرد واقعیت های خارجی را دگرگون می کند تا با نیازهای درونی او جور در آید.

تحریف واقعیت در افراد بهنجار دیده می شود.  مانند: بین دو نفری مشاجره ای در می گیرد و یکی از آن ها ممکن است موضوع را تحریف کند و طبق نظر شخصی و مطابق با نیازهای درونی خود بیان نماید. استفاده بیش از اندازه تحریف ،آن هم در حد شدید در بیماران هذیانی و سایکوتیک یا روان پریش دیده می شود.  برای مثال: فردی خود بزرگ بین را در نظر بگیرید که سعی می کند نقاط مثبت و توان مندی های خود را بزرگ نمایی کند و از کنار ضعف ها و شکست های خود بگذرد و بر این باور باشد که فردی خاص و فوق العاده است.

5. آرمان سازی بدوی (Primitive Idealization):

• با این دفاع، افراد خود و دیگران را آرمانی سازی می کنند و از آن ها یا خود بت می سازند. به عبارتی بزرگ نمایی و غلو در ویژگی های مثبت خود یا دیگران وجه مشخصه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است.


6. همانند سازی فرافکن (Projective Identification):
همانندسازی فرافکن یک نوع مکانیسم دفاعی است که ملانی کلاین، روان شناس اتریشی مطرح کرده‌است. یک روش برای کاستن از اضطراب، همانندسازی فرافکن است.

این یک مکانیسم دفاعی است که با آن، نوزادان اجزای غیرقابل تقسیم خودشان را به دو قسمت تقسیم (split) می‌کنند، آنها را روی یک شئ (object) یا یک شخص دیگر فرافکنی می‌کنند، و سرانجام، آنها را روی خودشان درون فکنی می‌کنند اما به شکلی تغییر یافته یا تحریف شده.

وقتی که نوزادان شئ مورد نظر را دوباره وارد خودشان می‌کنند، احساس می‌کنند که همانند (شبیه) آن شئ شده‌اند، یعنی، با آن همانندسازی می‌کنند. برای مثال، نوزادان معمولاً بخشهایی از امیال ویرانگر خود را به دو گروه خوب و بد تقسیم می‌کنند و آنها را روی سینهٔ بد و عصبانی کننده (سینه‌ای که وقتی آنها گرسنه هستند، آن اطراف نیست) فرافکنی می‌کنند. بعد، آنها با این سینه، از طریق درون فکنی، همانندسازی می‌کنند، و این فرایند، به آنها اجازه می‌دهد کنترل سینهٔ ترسناک و در عین حال خوب را به عهده بگیرند.

همانندسازی فرافکن، همان مکانیسم دفاعی فرافکنی است، با این تفاوت که فرد افکار، احساسات، یا رفتارهای خود را روی یک شیء یا یک انسان دیگر طوری فرافکنی می‌کند که شیء یا انسان مقابل، در خود آن فرد، دقیقاً همان افکار، احساسات، یا رفتارهایی که فرد فرافکنی کرده‌است، در خودش به وجود می‌آیند.

همانندسازی فرافکن، روی روابط میان فردی در بزرگسالی تاثیر زیادی می‌گذارد. بر خلاف فرافکنی‌های ساده (که می‌توانند صرفاً در دنیا خیال روی دهند)، همانندسازی فرافکن فقط در دنیای واقعی (دنیای روابط میان فردی) وجود دارد. برای مثال، شوهری که تمایل شدیدی دارد که دیگران را کنترل کند اما خودش از این موضوع ناراحت است، این احساس را روی همسرش فرافکنی می‌کند، و او را زنی سلطه جو و کنترل طلب می‌بیند. این مرد، بدون آنکه خودش بداند، سعی می‌کند کاری کند که زنش سلطه جو شود و کنترل بسیاری امور را در دست بگیرد. شوهر،در تلاش برای وادار کردن همسرش به نشان دادن رفتارهایی که او دوست دارد از وی ببیند، رفتارهایی به شدت مطیعانه از خودش نشان می‌دهد.

• فرد با این دفاع جنبه های نا خواسته خود را به دیگران نسبت می دهد و سپس با آن فرد همسان سازی می نماید.  به عبارتی با برانگیختن دیگران، افکار و احساسات نفی شده خود را با دیگران به وجود می اورد  سپس در واکنش به رفتار فرد مقابل همان افکار و احساسات نفی را نشان می دهد.  این دفاع در اختلال شخصیت مرزی زیاد دیده می شود.

7. همه توانی (Omnipotence):

• فرد در برخورد با تعارض هیجانی یا فشارهای روانی درونی یا بیرونی به گونه ای عمل می کند که گویی از نیروها و توانمندی های خاصی برخوردار است و برتر از دیگران است.

defense (2)

ب) دفاع های نابالغ (Immature Defenses)

1. برون ریزی یا کنش نمایی (Acting Out):

• تخلیه تکانه در عمل به منظور فرار از آگاه شدن از عواطفی که با آن تکانه همبسته هستند.  مانند: زنی که به دلایلی از همسرش آزرده و خشمگین است، اما خشم و آزردگی را با شکستن اشیاء نشان می دهد.  درمانجویی که از درمانگرش خشمگین است و به همین دلیل چند جلسه درمان را لغو می کند.

2. وقفه (Blocking):

• بازداری اندیشه ها، احساسات و تکانه ها به صورت موقت.

3. خودبیمار انگاری (Hypochondriasis):

• شکایات جسمانی مکرر بدون علت پزشکی که به شکل درد، ضعف اعصاب و ناراحتی جسمانی خود را نشان می دهند.  در واقع خشم ناشی از تکانه های غیر قابل پذیرش پرخاشگری به شکایت جسمانی و سرزنش خود تغییر شکل می یابد،  در خود بیمار پنداری از مسئولیت اجتناب می شود،  احساس گناه مهار می شود و تکانه های غریزی از خود رانده می شوند.

4. درون فکنی (Introjection):

• درون سازی ویژگی های یک فرد مانند کسی که با والدین پرخاشگر خود همانندسازی می کند و دقیقاً پا در جا پای آن ها می گذارد.

5. رفتار پرخاشگرانه-منفعلانه (Passive-Aggressive):

• ابراز غیر مستقیم پرخاشگری به دیگران و یا به خود با رفتارهای منفعل. برای مثال: کسی را در نظر بگیرید که از همکارش آزرده و خشمگین است ولی چیزی به روی خود نمی آورد و به طور مستقیم پرخاشگری خود را به او نشان نمی دهد اما در برآورده کردن درخواست های او تعلل می ورزد.

از دیگر تجلی های این دفاع عبارتند از : شکست خوردن، طفره رفتن، بیمار شدن و رفتار کردن به شیوه ای که بیشتر به خود صدمه می زند.

6. خیالبافی (Fantasy):

• استفاده از تخیل برای ارضای امیال ناکام شده و حل مشکلات.  دختری را در نظر بگیرید که در آرزوی ممتاز شدن است، اما به جای تلاش و مطالعه تنها به تخیل اکتفا می کند و در تخیل خود را یکی از ممتاز ترین دانش آموزان فرض می کند و لذت می برد.

7. جسمانی سازی(Somatization)

• تبدیل پدیده های روان شناختی به نشانه های جسمانی.  مانند: دردهای جسمانی و بیماری ها.  زنی را در نظر بگیرید که در مشاجره با همسرش و به دنبال احساس خشم نسبت به او، دچار سردرد می شود.

8. واپس روی یا بازگشت (Regression):

بازگشت  یکی از مکانیسم‌های دفاعی می‌باشد که در آن شخص به زمان گذشته بر می‌گردد و به مرحله‌ای از زندگی می‌رود که در آن اضطراب کمتری داشته و مسئولیت‌هایش کمتر و سبک تر بوده اند.

کودکی که در آستانهٔ رفتن به دبستان، شب ادراری را آغاز می‌کند، احتمالاً علایم بازگشت را نشان می‌دهد. برخی اشخاص هنگامی که دربارهٔ لیاقت و شایستگی خود نگران می‌شوند مانند بچه‌ها شروع می‌کنند به تعریف و تمجید از خودشان، به جای آنکه با تلاش‌های نامحسوس تحسین دیگران را برانگیزند. مانند مدیری که از کار اخراج شده است و نمی‌تواند کار پیدا کند و ممکن است شروع کند به حرف‌های خنده دار زدن دربارهٔ استعدادها و موفقیت‌های منحصر به فردی که دارد. این گونه خود تعریفی‌ها، اگر همراه با گزافه گویی‌هایی باشند که همه متوجه آن شوند، بازگشتی محسوب خواهند شد
جدا ساختن فکر از عواطف مربوط به آن .  مانند: دانشجویی که در امتحان شکست خورده اما احساس ناراحتی، غم و نگرانی مربوط به این شکست را از فکر مربوط به آن جدا می کند و بدون تجربه این احساسات تنها به این موضوع می اندیشد.  این دفاع در افراد وسواسی زیاد دیده می شود.

• در مجزا سازی، فقط مولفه های عاطفی (که منابع استرس هستند) سرکوب می شوند.

4. تجزیه یا گسستگی (Dissociation):

برجسته‌ترین و معروف‌ترین انواع اختلال‌های روان شناختی، اختلال گسستگی هستند.

انواع مختلفی از اختلال‌های گسستی وجود دارند، ولی همهٔ آن‌ها چند پارگی جنبه‌های مهم تجربه را از حافظه یا هشیاری در بر می‌گیرند. افراد با ناتوانی در یادآوری یا شناسایی تجربه‌های پیشین (یادزدودگی گسستی)، با ترک از منزل و سرگردانی (فرار گسستی) یا با رشد یک شخصیت کاملاً جداگانه (اختلال شخصیت چندگانه)، هستهٔ خود را تجزیه می‌کنند.

مشکل اصلی زیر بنایی تمام اختلال‌های گسستی نیاز به فرار است. از طریق رشد یادزدودگی، فرار کردن یا ایجاد شخصیت‌های جداگانه، فرد می‌تواند با عوامل استرس زا سازگاری کند. برای مثال، کودکانی که قربانیان زنای محارم هستند، ممکن است دربارهٔ دوره‌های جنسی واقعی یادزدودگی پیدا کنند. در مورد زنای با محارم همراه با خشونت یا تمایلات دیگر آزارانه، قربانی ممکن است خاطره‌های دراز مدت خود را فراموش کند.

پژوهشگران همچنین یافته‌اند که حدود ۸۵ تا ۹۷ درصد افراد مبتلا به اختلال هویت گسستی در دوران کودکی با بد رفتاری مواجه شده‌اند.

• تغییر موقعیت اما شدید در شخصیت و یا حس هویت شخصی به منظور گریز و رهایی از یک حالت دردناک هیجانی.  این دفاع در بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی، واکنش هیستیری و بیماران مبتلا به اختلال هویت چند گانه زیاد دیده می شود.

5. واکنش وارونه (Reaction Formation):

• دگرگون ساختن یک احساس یا تکانه به متضاد خود.   مثال: کسی که تکانه حیوان آزاری دارد، به عضو فعال انجمن حمایت از حیوانات در می آید و در این راستا فعالیت می کند.  این دفاع از مشخصه های عصبی وسواسی است.

• واکنش وارونه در واقع مورد خاصی از جانشین سازی احساس گسترده تر است که دستیابی به آن راحت است،  زیرا احساس ها اغلب بسیار زود گذرند و نامیدن آن ها دشوار است.  واکنش وارونه در فوبی متقابل نیز دیده می شود، به طوری که افراد دقیقا آن فعالیت های را دنبال می کنند که عمیقا از آن ها می ترسند.

6. دلیل تراشی (rationalization):

• دلیل آوردن و توجیه بی دلیل برای رویدادهای خاص.  مثال: دانش آموزی را در نظر بگیرید که در کنکور شکست خورده است و در توجیه آن می گوید. اصلا دانشگاه چه فایده ای دارد؟ آن هایی که دانشگاه رفتند چه کار کردند؟ من اصلا خودم مایل رفتن به دانشگاه نبودم.

7. کمرنگ کردن (Minimization):

• ناچیز جلوه دادن فکر، احساس، مشکل و رویدادهای محیطی.  برای مثال کسی را در نظر بگیرید که از دیگران در مورد برخی ویژگی های منفی خود بازخورد می گیرد اما به جای برطرف کردن آن می گوید، چیز مهمی نیست و آنقدرها که این ها آن را مهم جلوه می دهند اهمیتی ندارد.  یا بیماران افسرده ای را در نظر بگیرید که علیرغم مشکلات جانبی ناشی از افسردگی، این مشکلات را کمرنگ جلوه می دهد.

8. عقلانی سازی (Intellectualization):

• بی روح جلوه دادن و یا منطقی برخورد کردن با یک تجربه هیجانی.

• این نوع دفاع در افراد تیم پزشکی زیاد دیده می شود.  به طوری که گزارشی با جزئیات کامل از بیماری که در حضور آن ها در حال فوت است، ارائه می دهند. بدون اینکه واکنش هیجانی از خود نشان دهند،  در روان درمانی این دفاع به صورت تأکید بیش از اندازه بر جزئیات نا مربوط (نشخوار ذهنی) برای فرار از تجربه احساس مربوط به رویداد مربوط دیده می شود.

د) دفاع های بالغ (Mature Defenses)

دفاع های بالغ جزء دفاع های سالم و بالغ هستند که در افراد بهنجار زیاد دیده می شوند.

1. ایثار و نوع دوستی(Altruism):

• کمک به دیگران و در خدمت دیگران بودن و به صورت داوطلبانه و آگاهانه به منظور رفع نیازهای آنان.

2. پیش بینی (Anticipation):

• پیش بینی واقع بینانه و برنامه ریزی برای پیشگیری از مشکلات احتمالی در آینده.

3. ریاضت ورزی (Asceticism):

• حذف تجارب لذت بخش از زندگی با هدف رشد معنوی.

این دفاع بالغانه در عرفا و افرادی که به مبارزه با نفس می پردازند و در پی سیر سلوک هستند، زیاد دیده می شود.  روزه گرفتن یکی از مصداق های این دفاع است.

4. طنز (Humor):

• فردی که در شرایط استرس آمیز به جای ناراحتی به موضوع و شرایط می خندد،  از طنز برای قابل تحمل تر ساختن شرایط بهره می گیرد.

5. فرونشانی یا باز داری (Suppression):

• فرو خوردن آگاهانه و عمدی برخی احساسات از جمله خشم به دلیل شرایط محیطی خاص.

در برخی متون از کلمه سرکوب به جای فرونشانی استفاده شده است. البته واژه سرکوب همراه با واژه واپس رانی هر دو در ترجمه repression هم بکار رفته اند.

6. والایش (Sublimation):

• تغییر یک تکانه غیر قابل قبول به فعالیتی قابل قبول از نظر اجتماعی،  مانند کسی که تکانه های پرخاشگرانه خود را با جریح شدن از کانال جامعه پسند ارضاء می کند.

• به اعتقاد فروید عشق شکل بسیار قدرتمند والایش است، زیرا در عین حال به افراد امکان می دهد تا در یک زمینه جامعه پسند به ارضاء جنسی دست یابند.

سطوح مکانیسم های دفاعی

بر اساس مقیاس، عملکرد دفاعی در ۷ سطح قابل ارزیابی هستند.

۱-سطح انطباقی بالا:

• این سطح عملکرد دفاعی به انطباق مطلوب در مدارا با عوامل استرس زا می انجامد.

این دفاع ها معمولا رضایت را به حداکثر رسانده و امکان اگاهی هشیار از احساسات، عقاید و پیامدهای ان ها را فراهم می کنند.  هم چنین حداکثر تعادل را بین سائق های متعارض تسهیل می کنند.

• نمونه دفاع های مشخص این سطح عبارتند از: نوع دوستی، انتظار، شوخ طبعی، والایش و فرو نشانی.

۲-سطح مهارت های ذهنی (مصالحه):
• عملکرد دفاعی در این سطح، عقاید، احساسات، خاطرات، آرزوها یا ترس های بالقوه خطرناک را خارج از حیطه هشیاری نگاه می دارد.

نمونه های این سطح عبارتند از : جابجایی، تجزیه، توجیه عقلی، جداسازی، واکنش وارونه، واپس زنی و …

۳-سطح دگرگون سازی جزئی تصویر ذهنی:

• این سطح با تحریفاتی در تصویر ذهنی از خود، بدن یا دیگران مشخص می شود که ممکن است برای تنظیم عزت نفس به کار رود. مثل بی ارزش سازی، آرمان سازی و همه توانی.

۴-سطح انکار:

• مشخصه این سطح بیرون راندن عوامل استرس زا، تکانه ها، عقاید ،عواطف یا مسئولیت های نا خوشایند از حیطه هشیاری با ، یا بدون انتساب نادرست انها به عوامل بیرونی است.  مثل انکار، فرافکنی، دلیل تراشی.

۵-سطح دگرگون سازی عمده تصویر ذهنی:

• این سطح با تعریف بارز یا انتساب نادرست تصویر دهنی خود یا دیگران مشخص می شود.  نمونه ها ی آن عبارتند از: تخیل در خود مانده، همانند سازی فرافکن و دو نیم سازی.

۶-سطح عمل:

• مشخصه این سطح نوعی عملکرد دفاعی که از طریق عمل یا کناره گیری با عوامل استرس زا درونی و بیرونی مدارا می کند.  نمونه های آن عبارتند از: کنش نمایی، پرخاشگری انفعالی.

۷-سطح بی نظمی دفاعی:

• مشخصات این سطح، ناتوانی در تنظیم دفاعی برای مهار واکنش خود به عوامل استرس زا است که به اختلال بارز در واقعیت سنجی می انجامد مثل فرافکنی هذیانی، انکار سایکوتیک و تحریف سایکوتیک.
مثال­های انواع مکانیسم های دفاعی

۱. واپس‌رانی یا سرکوب Repression

فرد سعی می‌کند امیال یا خاطراتی را که بیش از حد آزارنده و اضطراب‌آور هستند، (یا افکار و انگیزه‌های نامقبول و خاطراتی که باعث شرمندگی و احساس گناه فرد می‌شوند) از حیطه خودآگاهی حذف، و از به خاطر آوردن آنها خودداری کند.

مثال: شخصی پس از گذشت سه سال از حادثه‌ تصادفش، تنها خاطرات مبهمی را از آن به یاد می‌آورد.

جابه‌جایی Displacement
انتقال احساس روانی و حالت عاطفی از یک شخص یا شی که مبدأ آن بوده، به شخص یا شی دیگری که معمولا خطر و تهدید کمتری نسبت به منبأ اصلی آن احساس دارد.

مثال: مادری که به علت مشاجره با همسایه عصبانی است، کودک را به خاطر انداختن تصادفی لیوان آب کتک می‌زند.

والایش یا تصعید Sublimation
شخص سعی می‌کند امیالو(جنسی و پرخاشگرانه) و خواسته‌های نامقبول و ناپسند خود را به شکلی درآورد که مورد پذیرش و تشویق دیگران قرار گیرد.

فروید معتقد بود، غالب هنرمندان شاهکارهای هنری خود را با تصعید عقده‌ها و امیال واپس زده خود، خلق کرده‌اند.

مثال: فردی که میل به پرخاشگری دارد به ورزش‌های رزمی روی می‌آورد و موفقیت‌های زیادی کسب می‌کند.

دلیل تراشی Rationalization
فرد پس از انجام عملی نامطلوب یا تفکری ناشایست، برای فرار از احساس نگرانی، خودکم‌بینی، اضطراب یا گناه ناشی از آن‌ها با تراشیدن عذرهای کاملا موجه، عمل خود را درست و منطقی جلوه می‌دهد. ضرب المثل«گربه دستش به گوشت نمی‌رسد، می‌گوید بدبوست» مصداق این مکانیسم است.

فرافکنی Projection
از طریق این مکانیسم، فرد افکار ناپسند، تمایلات نامقبول و ناخودآگاه خویش و همچنین تقصیرها و اشتباهات خود را به دیگری نسبت داده و بدین‌ وسیله موجبات رضایت خاطر و آرامش خود را فراهم می‌سازد. ضرب المثل «کافر همه را به کیش خود پندارد» به این مکانیسم اشاره دارد.

واکنش وارونه یا وارونه‌سازی Reaction Formation
گاهی فرد آرزوها و امیال ناپسند و غیرقابل‌قبول خود را سرکوب می‌کند و در عوض آرزوها و امیالی را که نقطه‌ مقابل آن‌هاست ایجاد می‌کند. همچنین مطالبی را بیان می‌کند که با امیال واقعی‌اش کاملا متضاد است.

مثلا مادری که از علاقه نداشتن به فرزندش احساس گناه می‌کند، توجه و مراقبت بیشتری نسبت به او نشان می‌دهد.

انکار Denial
وقتی مواجهه با واقعیت بیرونی، بیش از حد ناخوشایند باشد فرد ممکن است منکر وجود این واقعیات ناخوشایند شود. والدین کودکی که به بیماری علاج‌ناپذیری دچار است ممکن است اصلا تکذیب کنند که مشکلی وجود دارد.

ابطال Undoing
مکانیسمی که در آن فرد پس از ارتکاب عمل مغایر اخلاق یا افکار ناپسند درصدد خنثی‌سازی آن‌ بر می‌آید.

جبران Compensation
وقتی شخص در یک زمینه با شکست و ناکامی روبرو می‌شود یا احساس ضعف، حقارت و بی‌کفایتی می‌کند، سعی می‌کند در حوزه‌ دیگری که شانس بیشتری برای پیشرفت وجود دارد، تلاش کند و موفق شود.ودموستنی (Demosthenes) خطیب شهر یونانی، با غلبه بر لکنت زبان خود، در قدرت بیان شهرت جهانی یافت.

برگشت Regression
هنگامی که فرد در ارضاء تمایلات درونی خود با شکست مواجه گردیده و دچار ناکامی شود، از واقعیت‌های تلخ قبلی عقب‌نشینی کرده و به الگوهای رفتاری مراحل قبلی رشد باز می‌گردد.کودک ده‌ساله‌ای پس از جدایی والدینش، برای آن‌که تنها در اتاقش نخوابد چهار دست‌وپا به رختخواب مادرش می‌رود.

تبدیل Conversion
تبدیل یک ناراحتی روانی به یک دشواری جسمی که معمولا حالت موقتی است و با گذشت زمان و ایجاد آرامش بهبود می‌یابد. مثلا خانمی که با همسرش مشاجره و کشمکش دارد، دچار زخم معده می‌شود.

همانندسازی Identification
شخص ناآگاهانه خود را در قالب فرد دیگری قرار می‌دهد و یا خود را با او یکی احساس می‌کند. همانندسازی در رشد شخصیت اهمیت بسیاری دارد. گاهی افراد ضعیف که اعتماد به نفس ندارند، خود را با شخص مقتدر و محبوب همانند ساخته و از قدرت او احساس قدرت و اعتماد به نفس می‌کنند.
آنان که از اتفاقات ناگوار زندگی خود چیزی نمی آموزند، وجدان هستی را مجبور می کنند تا آن اتفاقات را تا آنجا که نیاز باشد تکرار کند تا فرد آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار می خواهند آموزش دهند، یاد بگیرد.

آنچه که انکار می کنید، شما را شکست می دهد؛ آنچه که قبول می کنید شما را تغییر می دهد….

کارل یونگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر