۱۳۹۷ بهمن ۱۳, شنبه

سندروم استرس پس از ضایعه، پی تی اس دی



سندروم استرس پس از ضایعه، پی تی اس دی


سندروم یا اختلال استرس پس از ضایعه (پی تی اس دی) ممکن است برای هر کسی و در هر زمانی در زندگی پیش بیاید. مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن، مورد  ضعیف آزاری قرار گرفتن یا به سانحه ای شدید دچار شدن می تواند عامل ایجاد 
ضایعه ای شود که به درد و رنجی شدید می‌انجامد. اما برای این هم معالجه وجود دارد.

سندروم استرس پس از ضایعه (پی تی اس دی) چیست؟

سندروم پس از ضایعه ممکن است برای کسی روی دهد که دچار حاثه ای ضایعه‌آور قرارگرفته که  متضمن احساس  خطر مرگ بوده است؛ برای نمونه تعرض جنسی، آزار روانی و جسمی، مرگ کسی، شکنجه، جنگ، فرار، فاجعه‌ی طبیعی، سرقت یا سانحه.
اشخاص مبتلا به اختلال استرس پس از ضایعه سعی می کنند که رویداد ضایعه آور را فراموش کنند اما نمی توانند. رویداد ضایعه آور مکررا تجربه می شود،  در بیداری بصورت خاطره و شبها بصورت کابوس. این امر می تواند باعث ناراحتی‌های شدید شود و به بی‌خوابی، اضطراب، درد بدنی، مشکل تمرکز حواس و انزوا بیانجامد.

پی تی اس دی چه تاثیری بر زندگی دارد؟

پی تی اس دی بسته به شدتش به درجاتی مختلف بر زندگی تاثیرگذار است. ممکن است فردی بتواند به شغل خود ادامه دهد  و بطور کلی زندگی معمولی داشته باشد، در صورتیکه در موارد شدید، ممکن است شخص مبتلا درمانده  شود و از ترک  کردن خانه  وحشت  داشته باشد.
خاطره ی رویداد ضایعه آور ممکن است در نتیجه  آنچه که  در زندگی روزمره حس می شود و حوادثی که  در زندگی روزمره روی می دهد، زنده شود. از این رو معمولا شخص مبتلا از وضعیت‌ها و کسانی که ممکن است خاطرات دردآور او  را زنده کنند، حتی از خانواده و دوستان خود، می‌پرهیزد.
پی تی اس دی شخص مبتلا را  در حالت مترصد بودن افراطی قرار می‌دهد. این امر باعث می شود که شخص مبتلا به آسانی دچار ترس و آزردگی شود که می تواند به انفجار شدید خشم بیانجامد.  او در این حالت ممکن است احساس کند که آنچه که روی داده  زندگیش را برای همیشه تباه کرده است. البته این احساس  لزوما منطبق با واقعیت نیست.

آیا باید خواستار کمک شوم؟

ضایعه لزوما به پی تی اس دی منجر نمی‌شود اما اگر شما فکر می‌کنید که دچار آن هستید می توانید با مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی سرپایی تماس بگیرید. هیج وقت برای مراجعه‌ی درمانی دیر نیست اما معالجه هرچه زودتر شروع شود امکان بهبود بیشتر است. ۳۰ درصد کسانی که در عرض یک ماه مورد معالجه قرار می گیرند پس از یک سال سلامت خود را بازمی‌یابند.
خویشاوندان نیز در تماس با نهاد درمانی می توانند خواستار کمک شوند. در معالجه ی پی تی اس دی واجد اهمیت است که خویشاوندان نزدیک همراهی و پشتیبانی کنند که البته کار سختی است.

تشخیص بیماری و معالجه در مورد پی تی اس دی

برای تشخیص پی تی اس دی معاینه و بررسی دقیقی با کمک گفته‌های شخص مبتلا ضروری است. شما می توانید یک فرم ارزیابی بیماری را پرکنید تا پزشک بتواند ببیند که آیا  شما مطابق معیارها دچار پی تی اس دی هستید یا ناراحتی شما علت دیگر ی دارد.
معالجه ای که تاثیر خوبی نشان داده  رفتاردرمانی شناختی (KBT) است. این معالجه عبارت از این است که مریض جرات  کند  که گام به گام به ضاایعه‌ی خود در یک محیط کنترل شده نزدیک شود. به این ترتیب واکنش‌های دلهره آمیز کاهش می‌یابد و شما می‌توانید برخورد با خاطره ها را یاد بگیرید. یک  روش درمانی دیگر حساسیت زدایی چشمی، ای ام دی آر ( (eye movement desensization reprosessing است که از یک تکنیک مبتنی بر حرکت چشم استفاده می‌کند. داروهای ضد افسردگی نیز می‌تواند برای درمان پی تی اس دی سودمند باشد.

روان پریشی

اگر شما دچار روان پریشی شوید در وضعیتی قرار خواهید گرفت که قادر نخواهید بود تفاوتی میان افکار درونی، فانتزی­ها و واقعیت­های دوروبر خود قایل شوید. شما ممکن است یا دچار یک روان پریشی گذارا و یا روان پریشی موسوم به روان پریشی واکنشی، و یا اینکه دچار بیماری روانی مانند برای نمونه اسکیزوفرنی شوید. اکثریت آنانی که دچار روان پریشی میشوند با گذشت زمان بطور کامل یا تا حدودی بهبود می­یابند. در اثر مداوا خطر روان پریشی­های تازه کمتر می­شود.

روان پریشی یعنی چه؟

آنچه که شما در یک حالت روان پریشی درک می­کنید برای دیگران واقعیت ندارد اما برای شما کاملا واقعی است. این “واقعیت­های خیالی”به عبارت دیگر رویا یا توهم زدگی برای نمونه میتواند به معنای این باشد که شما صداهایی می­شنوید یا پدیده­هایی را احساس می­کنید که دیگران قادر به دیدن یا شنیدن آن نیستند. در یک حالت روان پریشی افکار تبدیل به حقیقت محضی می­شوند که نمیشود با آن استدلال کرد. افراد گوناگون در یک حالت روان پریشی واکنش­های گوناگونی بسته به موقعیت، شخصیت و شرایط پیرامونی از خود نشان می­دهند.

نگاه به خود تغییر یافته و درک از واقعیت در روان پریشی

یک توهم می­تواند درباره خود شخص باشد. این عادی است که فرد روان پریش خود را به شکل دیگری درک می­کند. فردی که دچار روان پریشی است برای نمونه می­تواند فکر کند که یک شخصیت تاریخی است که پلیدی  یا دیگر خصوصیت­ها را نمایندگی می­کند. یک روان پریش ممکن است عصبانی شده و با اطرافیان خود روبرو شود، دیگری خود را بمثابه یک نجات بخش می بیند و می­خواهد همه کسانی را  که در پیرامون خود می­بیند در آغوش کشد در حالکه فرد سوم درون گرا شده و خود را منزوی می­سازد. برای اطرافیان همه اینها پوچ یا ناخوشایند جلوه می­کند.

کشمکش با پیرامون به هنگام روان پریشی

اگر شما دچار روان پریشی هستید، احساس اینکه اطرافیان شما درک نمی­کنند که درباره چه سخن گفته می­شود و در نگرانی شما شریک نیستند و یا آن چیزهایی را که وجودشان به عقیده شما در اطرافتان کاملا بدیهی است نمی­بینند می­تواند بسیار مستاصل کننده باشد. از این رو روان پریشی اغلب به معنای کشمکش با اطرافیان است.

روان پریشی به چه بستگی دارد؟

هنوز کاملا روشن نیست که چرا کسی دچار روان پریشی می­شود، اما می­تواند یک آسیب پذیری فردی باشد که شاید ارثی است یا به دوران رشد فرد مربوط است یا بویژه به یک ضربه روانی یا حادثه بهت آوری بستگی داشته باشد. هم چنین رابطه ای میان مواد مخدر مانند حشیش، ماری جوانا و روان پریشی وجود دارد. آسیب پذیری از روان پریشی اگر شما دچار بیخوابی هستید، اضطراب، نیمه شیدایی یا افسردگی اساسی دارید افزایش می­یابد. اگر شما دچار روان پریشی طولانی و منظم هستید دچار یک بیماری شده اید که نیاز به مداوا دارد.

به هنگام روان پریشی چه کمک هایی می­توانم دریافت کنم

پیش از اینکه شیوه درمانی درستی برای شما انتخاب شود نیاز به یک بررسی روان پزشکی از شما می­رود. بسته به میزان مشکلات شما ممکن است نیاز به چندین مداوای مختلف مانند دارویی، تراپی و دیگر حمایت­های روانی اجتماعی داشته باشید. برای اینکه بتوانید یک درمان خوب و منسجم دریافت کنید مطلوب خواهد بود که یک برنامه درمان یا  vårdplan داشته باشید.

اغلب مبتلایان از روان پریشی نجات پیدا می­کنند

برای اینکه سلامت خود را باز یابید ممکن است به حمایت و کمک اطرافیان نیاز پیدا کنید. شما لازم است که بدانید چه اتفاقی برایتان افتاده و چه می­توانید بکنید تا دوباره دچار آن وضعیت نشوید. شاید شما نیاز به دارو در طول یک مدت طولانی داشته باشید، شما باید یاد بگیرید که با نخستین نشانه­های روان پریشی آشنا باشید و بدانید که چگونه می­توانید با سیستم مراقبت­های پزشکی در تماس باشید تا از بروز یک روان پریشی تازه پرهیز کنید.

سندروم اسکیزوافکتیو

کسی که مبتلا به سندروم اسکیزوافکتیو یا عاطفه‌گسیختگی است هم دچار روان‌پریشی و هم نوسان عاطفی می­شود. این حالت می­تواند سرگشته کننده و هیجان آور، و در صورتیکه بیماری مهار نشود، در بر دارنده‌ی خطراتی بزرگ باشد. در این شرایط مراقبت درمانی کمکی در دسترس است.

سندروم اسکیزوافکتیو چیست؟

سندروم اسکیزوافکتیو می­تواند حالتی میان اسکیزوفرنی (روان‌گسیختگی) و سندروم یا اختلال دوقطبی به شمار رود. فرآیند این بیماری معمولا، همانند اختلال دوقطبی، ادواری است یعنی در فواصل بروز آن دوره­هایی از سلامت وجود دارد.
این بیماری علایمی مانند علایم اختلال دوقطبی همچون افسردگی و شیدایی بیمارگونه و غالبا همچنین اضطراب شدید وعلاوه بر این، علایم اسکیزوفرنی مانند تصورات عجیب و غریب و توهم دارد. این مشخصات ممکن است بسیار هیجانی باشند و باعث اقدام به خودکشی به علت تحریک آنی شوند.

سندروم اسکیزوافکتیو چه تاثیراتی بر زندگی دارد؟

مبتلایان، در دوره‌های بروزبیماری، روان‌پریش هستند. علایم هیجانی، غالبا، دستکم برای مدتی کوتاه، درمان و مراقبت بیمارستانی را ضروری می‌سازد. دوره‌های بروز بیماری ممکن است طولانی باشد و ماه‌ها طول بکشد اما دارو معمولا می­تواند کمکی برای بهبود باشد. دارو همچنین می­تواند خطر بازآمدن دوره‌های جدید بیماری را کاهش دهد و این امکان را فراهم آورد که شخص مبتلا بتواند به یک زندگی عادی ادامه دهد.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

فرآیند بیماری ممکن است شخص مبتلا را ناتوان سازد و تاثیرات عمیقی بر اعتماد به نفس او در بر داشته باشد. حایز اهمیت است که او احساس تنهایی نکند و بداند که می­تواند از کمک برخوردار شود. فرد مبتلا به بیماری هرچه بیشتر در باره‌ ی بیماری خود، آگاهی به دست آورد به همان میزان قادر به اداره‌ی بهتر زندگی خود خواهد شد.
اگر فکر می­کنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان علایم روانپریشی و نوسان‌های عاطفی نشان می‌دهد لازم است که به نهاد درمانی مراجعه کنید. کوشش برای اینکه فرد مبتلا خودش به تنهایی بتواند مشکل خود را حل کند ممکن است خطراتی برای خود او و اطرافیانش در بر داشته باشد. برای گرفتن کمک می­توانید به مرکز درمانی، بخش روان‌درمانی نوجوانان یا بخش روان درمانی بزرگسالان مراجعه کنید.

تشخیص بیماری سندروم اسکیزوافکتیو و درمان آن

تشخیص بیماری ممکن است دشوار باشد و زمانی دراز طول بکشد. علت این امر در درجه‌ی نخست دشواری دیدن تفاوت میان اختلال اسکیزوافکتیو و اختلال اسکیزوفرنی است که درمان دیگری لازم دارد.
پس از تشخیص بیماری، معالجه ممکن است عبارت از دادن مواد دارویی ضد روانپریشی همزمان با داروی تثبیت عاطفی ، برای نمونه لیتیوم، باشد. این داروها معمولا کارکرد موثری دارند و خطر بروز دوباره‌ی بیماری را نیز کاهش می‌دهند. همچنین، گفتگوی حمایتی و روان‌درمانی روش‌های سودمندی برای فهم بیماری و کنترل بهتر آن است.

اسکیزوفرنی

اسکیزوفرنی (شیزوفرنی) یا روان گسیختگی یک بیماری روانی است که در آن مرز میان خیال و واقعیت مخدوش می­شود. فرد مبتلا معمولا خودش از بیماریش آگاهی ندارد و این امر باعث دشواری معالجه می‌شود؛ البته نه به این معنی که نمی­توان روی او حساب کرد یا او نمی‌تواند به حالت عادی خود بازگردد.

اسکیزوفرنی چیست؟

۳۵۰۰۰ نفر در سوئد به اسکیزو فرنی که روانپریشی درازمدتی است دچار هستند. این روانپریشی به معنای مسخ ذهنی واقعیت است که علایم آن توهم، تصورات واهی و دگرگونی‌های رفتاری است.
توهمات ممکن است شامل همه‌ی حواس باشد. معمولی ترین آنها عبارت از توهم صوتی یعنی شنیدن صداهایی است که حاوی اظهار نظرند یا به شخص بیمار فرمان می­­دهند که کارهایی را انجام دهد. هنگامی که شخص مبتلا به اسکیزوفرنی شروع به اطاعت از این فرمان ها می‌کند ممکن است وضع خطرناکی پیش آید و کمک فوری را ضروری سازد.
تصور واهی به معنای یقین دانستن کیفیت های خاصی در پدیده ها است و این در حالی است که اطرافیان می­دانند که چنین چیزهایی وجود ندارند. برای نمونه اینکه او ممکن است خیال کند که تحت تعقیب است، مسموم شده است یا او را تهدید به قتل کرده‌اند. او چیزی یا رویدادی را ناگهان همچون چیز یا رویدادی دیگر یا بیشتز از واقع تعبیر می‌کند. او حرف‌های کسان دیگر را ممکن است چنین سوء تعبیرکند که در باره ی اوست و یک برنامه تلویزیونی را چنین تعبیر کند که پیامی برای اوست.
احساس تحت نظارت بودن بوسیله ی دوربین یا میکروفون احساسی معمولی است. گفته‌هایی که برای دیگران غیر منطقی وغیر قابل قبول است می­تواند برای روانپریش واقعی جلوه کند. علایم دیگر اسکیزوفرنی تغییراتی در شکل ارتباط مانند حرف زدن کمتر، کم اعتنایی عاطفی و کمبود انگیزه است.
اکثرکسانی که دچار اسکیزوفرنی هستند در سنین۲۰ تا ۳۰ سالگی به این بیماری مبتلا می‌شوند. علت ابتلا به این بیماری ناشناخته است اما عامل ارثی یکی از عوامل خطر ابتلا شمرده می‌شود. همچنین، فشار بیرونی برای نمونه در دوران جنینی ، بحران‌های زندگی و اعتیاد به کانابیس می­تواند تاثیرگذار باشد.

اسکیزوفرنی چه تاثیری بر زندگی ‌دارد؟

فرآیند این بیماری ممکن است دستکم شش ماهه باشد اما ممکن است بیشتر از آن نیز طول بکشد. این بیماری می­تواند ناتوانی به وجود آورد و تاثیری عمیق بر اعتماد به نفس بیمار داشته باشد. شخص بیمار شاید نتواند کار یا تحصیل کند، درون گرا می‌شود و یا ناگهان دچار انفجار خشم می­شود. اسکیز فرنی می­تواند شناخت از خود را دشوار سازد و باعث دلواپسی، اضطراب، افسردگی و بدخوابی شود.
روانپریشی می­تواند به ترس و شرمساری بیانجامد. بیان حال خود به کسی دیگر ممکن است دشوار باشد اما این کارحایز اهمیت است. کمک هایی برای بهبود این بیماران در دسترس است.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

اگرچه این بیماری یک بیماری مزمن است، می­تواند با گذشت زمان خفیف‌تر شود. در صورت وجود شرایط مطلوب، بیمار می­تواند مانند دیگران زندگی عادی داشته باشد. مهم است که علاوه بر درمان، روابط اجتماعی حمایت کننده و فعالیت های روزانه‌ی پرمحتوا داشت. عادات سالم مانند خوردن غذاها و خواب خوب نیز بهبودبخش است چرا که این بیماری مستعد این است که به اعتیاد و افسردگی بیانجامد.
اگر فکر می­کنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان مبتلا به روانپریشی است یا خطر ابتلاء وی به روانپریشی وجود دارد، لازم است به بخش روان‌درمانی نوجوانان یا بخش روان درمانی بزرگسالان مراجعه کنید. درمان اسکیزوفرنی برای بهتر شد حال بیمار ضروری است و نیز می‌تواند به کاهش خطر بروز دوباره بیماری کمک کند.

تشخیص بیماری اسکیزوفرنی و درمان آن

برای اینکه تشخیص بیماری ممکن شود، ضروری است که اختلال دستکم شش ماه ادامه داشته باشد. برای اینکه بتوان علت های دیگر روانپریشی ، برای نمونه بیماری دیگر یا مصرف مواد مخدر را حذف کرد، بررسی ضرورت دارد.
برای معالجه، مواد دارویی ضد روانپریشی وجود دارد که می­تواند بیماری را خفیف تر کند و زندگی روزمره را برای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی آسانتر سازد. معالجه شامل گفتگوی حمایتی و روان‌درمانی است. حایز اهمیت است که شخص مبتلا هرچه زودتر، با به دست آوردن کاری مناسب یا بازگشت به شغل سابق، مورد یاری و پشتیبانی قرار گیرد. این گفته در مورد کسی نیز که هنوزهم علایم بیماری نشان می­دهد صادق است.
امنیت اهمیت دارد و از این رو خوب است که بیمار در خانه ی خود یا، زمانی که بیماری در اوج خود است ، در بخش درمانی ویژه‌ای مورد معالجه قرار گیرد. خویشاوندان نیز ممکن است نیازمند پشتیبانی باشند چرا که ممکن است در کنار بیمار بودن بر آنها فشار آورد.

اختلال اضطراب اجتماعی

اگر شما دچار اختلال اضطراب اجتماعی هستید از محیط­های اجتماعی به دلیل ترس ناشی از قراردادن خود در معرض داوری و توجه مردم پرهیز می­کنید. این شرط، که در حضور دیگران بصورت صحیحی ظاهر شوید و کار ابلهانه­ای نکنید بتدریج چنان بزرگ و سنگین می­شود که شما ترجیح می­دهید بجای آن، از محیط­های اجتماعی بدور باشید. برای اختلال اضطراب اجتماعی مداوا وجود دارد.
اختلال اضطراب اجتماعی پیش از این جمع هراسی خوانده می­شد و شبیه یک هراس است به این شکل که ترس از چیزی چنان قوی شده که برای شما دیگر امکان نزدیک شدن به آن چیز وجود ندارد. درست مانند دیگر هراس­ها می­توان با تمرین، این هراس و پرهیز را از بین برد، اما نیاز به این دارد که این کار گام بگام انجام شود و در یک محیط  امن صورت گیرد. اختلال اضطراب اجتماعی به این معنی است که شما دچار اضطراب می­شوید از اینکه خود را در موقعیت های اجتماعی قرار دهید که در آنجا این خطر می­رود که تحت تاثیر احساسات ناخوشایند و احساس رسوایی و بی­آبرویی قرار گیرید.

اختلال اضطراب اجتماعی چگونه بر زندگی تاثیر می­گذارد؟

موقعیت­های اجتماعی سرانجام چنان برای شما غیرقابل تحمل می­شوند که شما حاضر نیستید خود را در آن شرایط قرار دهید. تنها فکر اینکه در مرکز توجه دیگران قرار بگیرید برایتان تحمل ناپذیر است. اجتناب از زندگی اجتماعی می­تواند منجر به این شود که شما بطور روزافزونی منزوی بشوید. پرهیز از چیزهای ناراحت کننده در کوتاه مدت می­تواند راحتی در پی داشته باشد اما باعث می­شود که اضطراب در بلند مدت بدتر شود. هرچه جای بیشتری به اضطراب بدهید به همان اندازه جای کمتری برای خودتان می­ماند تا در آنجا آن زندگی را که شاید واقعا خواستار آن هستید بسازید.
شما اسیر افکاری می­شوید که مشخصه اختلال اضطراب اجتماعی است مانند “از من کار ابلهانه­ای سر خواهد زد” ،       ” همه بمن چشم خواهند دوخت” یا همه فکر خواهند کرد من دیوانه­ام. اضطراب در بعضی لحظات می­تواند بصورت فیزیکی جلوه کند، مانند لرزیدن، طپش قلب، خشک شدن دهان یا سرخ شدن چهره. می­تواند این احساس به انسان دست بدهد که در حال غش کردن یا درحال ازدست دادن کنترل است.این واکنش­های جسمانی نتیجه اینست که سیستم عصبی شما در مقابل وضعیتی واکنش نشان می­دهد که شما آن را به مثابه تهدید تعبیر می­کنید. اقدام بعدی شما می­تواند این باشد که در کوتاه­ترین زمان ممکنه بایستی از آنجا دور شوید

چه زمانی باید کمک بخواهم؟

اگر اضطراب شما برای موقعیت­های اجتماعی مانعی در زندگی روزمره شماست و زندگی تان را محدود می­سازد باید تقاضای کمک کنید. این توصیه در مورد شما نیز که با کمک الکل یا مواد آرام­بخش تلاش می­کنید امور روزانه­تان را اداره کنید صادق است.

چه کمکی بمن خواهد شد؟

برای اختلال اضطراب اجتماعی درمان وجود دارد. اینکه با کسی حرف بزنید می­تواند بشما کمک کند که درباره خود بیشتر بدانید و اینکه چرا شما چنین واکنشی نشان میدهید که در موقعیت­های مختلف نشان می­دهید. شما همچنین می­توانید در گروه تراپی شرکت کنید. برای مدتی نیز شاید لازم باشد دارو مصرف کنید.
همه ما مختلفیم و یک روش مداوای کارساز برای یک فرد، شاید برای فرد دیگری کارساز نباشد. شما باید با آزمودن روش­های گوناگون روش مداوایی پیدا کنید که برای شما کارساز باشد. اگر شما پیش از این تحت درمان بوده­اید، اما فکر می­کردید که کارساز نبوده است نباید تسلیم شوید بلکه باید مداوای تازه ای را آغاز کنید. پژوهش­های علمی نشان می­د­هد که این شکل تراپی نیست که تعیین می­کند یک مداوا موفق است بلکه این موضوع که چه اعتمادی میان بیمار و درمانگر بوجود آمده است عامل موفقیت یک روش مداواست.

سندروم وسواس، OCD

همه انسان‌ها ممکن است افکار وسواس‌مانندی داشته باشند، برای نمونه کنترل کنند که آیا اجاق را خاموش کرده‌اند یا نکرده‌اند یا به چاه‌های فاضلاب نزدیک نشوند. اما اگر چنین وسواسی مانع زندگی عادی شما باشد، به عنوان یک بیماری شناخته می‌شود. این اختلال چیزی نیست که تنها شما دچار آن باشید و در این زمینه شما می توانید از کمک‌هایی برخوردارشوید.

سندروم وسواس چیست؟

سندروم یا اختلال وسواس،OCD (obsessive compulsive disorder)، نوعی بیماری است که باعث افکار اجباری در سر شخص مبتلا می‌شود و می تواند به عمل اجباری بیانجامد. اگر این رفتار اجباری بیش از یک ساعت در روز را به خود اختصاص دهد یا به بدتر شدن کیفیت زندگی شما بیانجامد، می تواند نشانه‌ی این باشد که شما مبتلا به اختلال وسواس هستید. این بیماری غالبا  در دوران کودکی یا نوجوانی آغاز می‌شود و دستکم دو در صد مردم سوئد به آن مبتلا هستند.
معمولا شخص مبتلا به این بیماری از رفتار خود آگاه است و می خواهد آن را ترک کند ولی  به علت دلهره  و دیگر احساسات آزار دهنده که حاصل  عدم اطاعت از ” اجبار” است ، در این کار موفق نمی‌شود. سندروم وسواس معمولا با  سندروم  تورت، tourette، همراه است.

وسواس فکری و وسواس عملی چیست؟

وسواس فکری داشتن فکری مزاحم است که آزار می‌دهد و ایجاد ترس و ناراحتی می‌کند. این افکار ممکن است در این باره باشد که  ممکن است حادثه‌ی بدی برای شما یا نزدیکان شما پیش آید یا شما خودتان به کسی صدمه بزنید. این نوع افکار معمولا چنین شروع می شود: ” فکر کن که اگر… ”
این افکار می تواند به دست زدن به  اعمال جبری نیز منجر شود. یعنی شخص مبتلا خود را مجبور می‌بیند که کاری را بصورتی معین انجام دهد تا افکار اجباری را خاموش کند و یا دلهره را کاهش دهد. او ممکن است این احساس را داشته باشد که چیزی چنانکه باید باشد  نیست و از این رو وی باید کاری را مکرر انجام دهد تا وضع دوباره ” درست”  شود.
اعمال اجباری معمولی شستشوی مکرر خود، کنترل قفل کردن و خاموش کردن اجاق یا تکرار چیزهایی است که شبیه ادعیه است. برای نمونه، شخص مبتلا ممکن است خود را مجبور ببیند که عبارتی را مرتب بر زبان آورد تا نزدیکانش دچار  سوانح و دیگر اتفاقات بد نشوند.

سندروم وسواس چه تاثیری بر زندگی دارد؟

اشخاص مبتلا به سندروم وسواس به شدت به داشتن کنترل بر امور و روتین  نیازمند هستند. امری عادی است که شخص مبتلا از خودش و رفتار خودش شرمسار باشد و از این روز خود را منزوی می کند. به علت مشغول بودن به افکار و کنترل‌های خود، او ممکن است غالبا دیرکرد داشته باشد و یا نتواند سروقت از خانه برود. شستن  بیش از حد خود می تواند باعث مجروح و سرخ شدن دستها شود.
زندگی کردن همزمان با داشتن وسواس فکری و وسواس عملی اختیاری نیست. افکار و احساسات آزاردهنده از شخصیت  فرد سرچشمه نمی‌گیرد بلکه ناشی از بیماری است. ضروری است که  خویشاوند شخص مبتلا به  اختلال وسواس او را گناهکار نشمارد چرا که این کار اضطراب او را افزایش خواهد داد.

چگونه و کجا می‌توانم کمک بگیرم؟

اگر شما به علت وضعی که دارید دچار اضطراب شدیدی هستید و یا اداره‌ی زندگی روزمره برایتان دشوار است می توانید از کمک حرفه‌ای برخوردار شوید. نخست با مرکز درمانی یا یک درمانگاه روانپزشکی سرپایی تماس بگیرید و اگر سن شما کمتر از ۱۸ سال است می توانید با درمانگاه نوجوانان، درمانگاه مدرسه یا نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان، BUP،  نیز تماس بگیرید. برداشتن گام نخست در صورتیکه فردی از نزدیکان به این کار تشویق و از آن پشتیبانی کند، می تواند آسان‌تر احساس شود.
معالجه  می تواند روان‌درمانی یا درمان بوسیله‌ی دارو و یا هردوی آنها باشد.  تجربه نشان داده که رفتار درمانی شناختی (KBT) نتایج خوبی می دهد و این گونه روان درمانی عبارت از این است فرد مبتلا گام به گام با آنچه که آزاردهنده است روبرو شود و  در برابر اعمال اجباری یعنی وسواس عملی ایستادگی نماید تا با گذشت زمان اضطرابش کاهش یابد. تمرینات آرام بخش و فعالیت فیزیکی نیز می تواند  در این زمینه کمکی برای بهبود باشد.

سندروم خستگی  مفرط مزمن

امروزه عدم سلامت ناشی از استرس معمولی ترین علت مرخصی‌های استعلاجی است. هنگامی که استرس بیش از حد باشد خطر ابتلا به خستگی مزمن به وجود می آید ؛  بیماری‌ای که  رفع آن می تواند زمانی دراز طول بکشد وباید علایم هشدار دهنده‌ی آن را جدی گرفت.

سندروم خستگی مفرط مزمن چیست؟

سندروم خستگی مفرط مزمن پی‌آمد استرس  مزمن است که دستکم شش ماه  بدون استراحت  کافی ادامه داشته است. این وضعیت  پیشتر از کار افتادگی ناشی از خستگی نامیده می‌شد و ناشی از این است که فشاری بیش از حد بر مغزانسان وارد شده  و از این رو استرس بیماری زا می شود.
خستگی مفرط  مزمن  را می توان دارای سه فاز توصیف کرد. فاز نخست فاز پرودرومال (فاز نشانه‌های آغازین) است که علایم  فشا روانی نشان می‌دهد اما شخص مبتلا هنوز می‌تواند زندگی روزمره‌ی خود را اداره کند. بسیاری متوجه این موضوع می‌شوند که این علایم ناشی از استرس است و بنابراین سبک زندگی خود را عوض می‌کنند.
اگر چنانچه اقدامی نشود، این خطر وجود دارد که شخص مبتلا وارد فاز دوم شود. این فاز غالبا  به سرعت و ناگهانی پیش می آید که به آن ” سقوط ناگهانی ”  [ به سوئدی: gå in i väggen] می‌گویند. این فاز اضطراری ممکن است چند هفته طول بکشد و در این فاز شخص مبتلا قادر به هیچ کاری نیست. بلند شدن از رختخواب،  داشتن افکار روشن و تمرکز می تواند امکان ناپذیر شود. توانایی انجام همزمان چندین کار از بین می‌رود. ممکن است  احساس نومیدی  و هراس به وجود آید  که به نادرست  افسردگی انگاشته شود.
فاز سوم فاز بازگشت یا بازیابی  است، یعنی  هنگامی که فرد مبتلا با گذشت زمان  بهبود می یابد اما هنوز هم بسیار خسته و دارای حساسیت در برابر استرس  است  و در زمینه‌ی تمرکز و حافظه با دشواری روبروست. با بازیابی هرچه بیشتر و طولانی‌تر، کارکرد شخص مبتلا  در امور روزمره عادی‌تر می‌ شود.  سندروم خستگی مفرط مزمن  همیشه به حساسیت بیشتری در برابر استرس می انجامد، جتی اگر علایم دیگر آن ناپدید شده باشد.

سندروم خستگی مفرط مزمن  چه تاثیری بر زندگی دارد؟

۸۰ درصد مبتلایان را زنان تشکیل می دهند که غالبا کسانی  هستند که اطرافیانشان فکر نمی کردند ممکن است بیمار شوند. فرد مبتلا غالبا شخصی علاقه‌مند و ماهر در محل کار است، مسئولیت بسیار در قبال خاانواده بر عهده می‌گیرد و همواره نیاز دیگران را بر نیاز خود برتری می‌دهد.
علایم استرس متغیر است.  علامت استرس می تواند علامتی  فیزیکی مانند کمردرد، سردرد، ناراحتی معده و روده، تپش قلبت و کم توان شدن مصونیت باشد. شخص استرس زده ممکن است خسته باشد اما آرام گرفتن و خوابیدن برایش دشوار باشد ، احساس دلشوره، اضطراب و ملال کند و تمرکز حواس برایش مشکل باشد.

آیا باید جویای کمک شوم؟

حایز اهمیت است که علایم هشدار دهنده‌ی بدن مورد توجه قرار گیرد و تا دیر نشده  کمک‌خواهی شود. بازگشت پس از دوران خستگی مفرط مزمن دشوار است و زمان درازی لازم دارد، اما هرچه زودتر جویای کمک شوید به همان میزان آسیبی که بیماری می تواند وارد آورد کمتر خواهد شد. هیچ کسی از فرد مبتلا در در این مورد که چه مدتی مشکل خود را پیش از اینکه بیمار شود تحمل کرده، تشکری نخواهد کرد.
اگر شما یا خویشاوند شما د رمعرض خطر ابتلا به عدم سلامت ناشی از استرس هستید باید برای کمک گرفتن به مرکز درمانی یا درمانگاه شرکت مراجعه کنید. توصیه می‌شودکه در صورت مشاهده‌ی علایم اورژانس به نهاد روانپزشکی سرپایی مراجعه کنید. پزشکی شما را معاینه بدنی  می کند و به روایت شما در مورد ناراحتی‌تان گوش می‌دهد. برای اینکه ببینند که بیماری دیگری درمیان نیست، غالبا نمونه برداری خون به عمل می آورند.

آیا بهبود امکان‌پذیر است؟

اکثر کسانی که مبتلا به سندروم خستگی مفرط مزمن می شوند بهبود می‌یابند، هرچند که بهبودیابی مدتی دراز طول می‌کشد و افزایش حساسیت در برابر استرس را در پی دارد. از این رو خطر بازگشت بیماری نیز وجود دارد و شخص مبتلا نیازمند مرخصی استعلاجی یا کاهش میزان فشار کار است تا بدن او فرصت بهبودیابی داشته باشد. تمرینات تن آرامی (آرام بخش برای بدن)، ورزش و خواب خوب  و  نیز کاستن شخص مبتلا  از خواسته‌ها و اختصاص وقت کافی برای بودن با دوستان و خانواده و انجام کارهای خوش آیند می تواند به بهبود او کمک کند.
معالجه می تواند همچنین از طریق گفتگودرمانی، ترجیحا بصورت گروهی، یا بوسیله‌ی دارو انجام گیرد. فراموش نباید کرد که دارو راه حل مشکل نیست بلکه باید بتوان به علت واقعی استرس پرداخت.

اختلالات تغذیه

اگر شما در باره غذا و وزن خود بسیار فکر می‌کنید و اعتماد به نفس شما وابستگی شدیدی به میزان رضایت خاطرتان از وضع تن شما دارد، ممکن است مبتلا به اختلال تغذیه باشید. اختلالات تغذیه بیشتر در میان دختران جوان مشاهده می‌شود اما در سنین دیگر و صرفنظر از تیپ بدن و جنسیت نیز ممکن است مبتلا به اختلال تغذیه شد. تمام اختلالات تغذیه بر بدن صدمه می‌زنند و باعث تخریب اعتماد به نفس و سلامت روانی هستند.

چگونه بدانم که مبتلا به اختلال تغذیه‌ هستم؟

اگر دچار اختلال تغذیه باشید غالبا نسبت به خود سختگیر هستید و خود را سرزنش می‌کنید. معمولا از چگونگی غذاخوردن و ظاهرتان احساس شرمساری می‌کنید. از غذا خوردن با دیگران خودداری می‌کنید، غالبا از خوردن  وعده‌های غذایی صرفنظر می‌کنید و به غذا ، وزن  و ظاهرتان خیلی زیاد فکر می‌کنید. اینکه هرلحظه فکرتان مشغول به این باشد  که چه کاری باید بکنید  می تواند آزار دهنده  و توان‌فرسا باشد. ممکن است دچار اضطراب شوید و به شدت  احساس کنید که تنها هستید. ممکن است احساس کنید که بیشترین وقت در زندگی شما  دور غذا، شرمساری و کنترل می‌چرخد. شاید  فکر کنید که باید به نحوی معین  رفتار کنید و گرنه دچار اضطراب خواهید شد. معمولا در  تمرکز حواس  و خوابیدن  با دشواری روبرو می‌شوید. با گذشت زمان ممکن است دچار ملال و افسردگی شوید.

انواع اختلالات تغذیه

اختلالات سه گانه‌ی خوردن هیجانی، پرخوری عصبی  و بی‌اشتهایی عصبی  معمولی ترین اختلالات تغذیه هستند.
  • کم اشتهایی عصبی (آنورکسیا) این است که شما می خواهید به بیشترین میزان لاغر باشید و از این رو به کمترین میزان غذای حاوی انرژی می خورید و بدن شما به  یک حالت گرسنگی مزمن [ کمبود مفرط مواد غدایی] دچار می‌شود
  • خوردن هیجانی این است که شما مقدار بسیار زیادی از غذاهایی بخورید که معمولا از خوردن آنها اجتناب می‌کنید. خوردن هیجانی در مدت زمانی کوتاه انجام می‌گیرد و پس از آن احساس گناه و احساس شرمساری به وجود می‌آید.‌
  • پرخوری عصبی (بولمیا) به این معنا است که شما خوردنتان هیجانی است اما با این تفاوت که سعی می‌کنید که آنچه را که خورده‌اید ،معمولا از طریق استفراغ، مصرف مسهل یا تمرین ورزشی شدید، دفع کنید.
این نیز ممکن است که شما نوعی اختلال تغذیه، برای نمونه آنورکسیا،  داشته باشید اما وزنتان در محدوده‌ای نورمال قرار داشته باشد. همچنین  معمولا کسی که یکی از انواع اختلالات تغذیه را دارد آن را ترک کرده و دچار اختلالی دیگر می‌شود.

می‌تواند با توقعات زیاده طلبانه  مرتبط باشد

علت های بسیار متفاوتی برای  ابتلا به اختلال تغذیه وجود دارد. می تواند مربوط به خصوصیات شخصی مانند طرز برخورد با احساساتی چون اندوه یا خشم یا رابطه با دیگران باشد اما همچنین ممکن است واکنشی باشد در برابر اینکه غذا ، کنترل و چهره و ظاهر در جامعه چگونه ارزشگذاری می‌شود.
این توقع که آدم باید چهره و ظاهر عالی و ایراد ناپذیری داشته باشد همزمان با اینکه فراوانی‌های مصرفی ما را در محاصره قرار داده و انتظار می رود که  نیازها و احساسات ما کنترل کند ، ممکن است غیرغملی به نظر آید. می تواند  با  نیاز به کنترل خوردن غذا شروع شود و با گذشت زمان بر شما تسلط پیدا کند.

چه زمانی باید جویای کمک شوم؟

اگر فکر می‌کنید که دچار اختلال تغذیه هستید نباید درنگ کنید بلکه باید خواستار کمک شوید.  هرچه زودتر جویای کمک شوید بهتر است. معالجاتی برای  برای رفع اختلال تغذیه در دسترس است.
مبتلایان به اختلال تغذیه  می توانند از کمک‌هایی برخوردار شوند
بوسیله‌ی معالجه می توان از اختلال تغذیه رهایی یافت. در این زمینه  انواع بسیاری از معالجات ، برای نمونه گفتگودرمانی و معالجه بوسیله‌ی دارو وجود دارد. گاهی ممکن است معالجه‌ی  همزمان  بوسیله  روان‌درمانی و دارو ضروری باشد.

کجا می توانم کمک بگیرم؟

اگر فکر می‌کنید که دچار اختلال تغذیه هستید باید به نهاد درمانی مراجعه کنید. اگر خودتان در مراجعه مشکل دارید می توانید از کسی بخواهید که همراه شما باشد. اگر چنانچه جالتان بقدری بد است که فکر خودکشی به سرتان افتاده درنگ نکنید  بلکه  مستقیما  به یک نهاد روان‌پزشکی اورانس  مراجعه  کنید  یا به شماره 112 زنگ بزنید.

 تنها نیستید

بسیاری از مردم مبتلا به اختلال تغذیه شده و بعدا از آن رهایی یافته‌اند. اعتراف به اینکه حالتان خوب نیست و جویای کمک هستید  نشانه‌ای از ضعف  یا شکست نیست، بلکه بواقع نشانه‌ عکس آن است، شیوه‌ای است که بوسیله‌ی آن به خودتان فرصت این را می‌دهید که حال بهتری داشته باشید.

اضطراب

اضطراب واکنشی طبیعی به شرایط تهدید آمیز است و نوعی عملکرد برای زنده ماندن دارد. شدت اضطراب درجات گوناگونی دارد، از نگرانی مبهم تا نشانه های جسمی قوی یا احساس وحشت تا حدی که انسان فکر می­کند در حال بیهوش شدن است. اضطراب همیشه بعد مدتی به پایان می­رسد اما می­تواند دوباره برگردد.

زندگی با اضطراب چگونه است؟

اضطراب برای افراد گوناگون به صورتهای گوناگونی احساس می­شود و شدت آن می­تواند متفاوت باشد. اضطراب ملایم می­تواند بصورت نگرانی، بی قراری یا احساسی غیر واقعی مانند بودن در “یک حباب” جلوه کند. اضطراب شدید می­تواند در بدن بیشتر احساس شود. در آن حالت می­تواند بصورت دشواری در تنفس، فشار به روی سینه و یا تپش قلب احساس شود. اگر اضطراب بطور ناگهانی ظاهر شود بدون اینکه شما آماده باشید، به آن اضطراب ناشی از هراس آنی می­گویند و آنچه که هنگام اضطراب ناشی از هراس آنی اتفاق می­افتد حمله ناشی از هراس خوانده می­شود
وقتی دچار اضطراب می­شویم اغلب فکر می­کنیم “این اضطراب تمام شدنی نیست” یا “دارم دیوانه می­شوم”. وقتی چنین احساس­هایی بشما دست داد به یاد بیاورید که هیچ کدامشان درست نیست! اضطراب همواره پس از مدت کوتاهی برطرف می­شود و خطرناک نیست ولو اینکه شما در آن لحظه واقعا معتقد باشید که خیلی هم خطرناک است.

اضطراب تا چه اندازه رایج است؟

همه ما زمانی در زندگیمان دچار اضطراب می­شویم، بعضی ها شاید بیشتر از دیگران. باوجودی که اضطراب بسیار رایج است کمتر کسی درباره آن حرف می­زند. از این رو بسیاری اضطراب را با احساسات ناشی از بی آبرویی و رسوایی یا احساس گناه پیوند می­زنند. از آنجایی که اضطراب اغلب در ظاهر انسانها دیده نمی­شود بسیاری بر این گمان هستند که در مضطرب بودن تنها هستند و این به نوبه خود حرف زدن درباره اضطراب را از آنچه که باید دشوارتر می­سازد. خیلی­ها هستند که اضطراب خود را پنهان می­کنند یا تظاهر می­کنند که اضطراب وجود ندارد. هرچه بیشتر از اضطراب پرهیز کنیم مهار آن نیز می­تواند دشوارتر شود.

چرا دچار اضطراب می­شوم؟

اضطراب می­تواند برای نمونه ناشی از یک فکر یا احساس ترس آور باشد، یا باعث شود که احساس تهدید، ناتوانی، شکست یا بی­ارزش بودن بکنید. اضطراب می­تواند گاهی مربوط به داشتن توقع بیش از اندازه از خود باشد یا احساس بی­آبرویی و رسوایی یا احساس گناه. اینکه گمان کنید آدم عجیب یا ویژه و تکی هستید، اینکه احساس کنید “ایرادی” در کارتان هست، امر بسیار رایجی است. اگر نسبت به شما بد قولی شود یا کسی شما را برای همیشه ترک کند، اینها عواملی است که می­تواند موجب اضطراب برای شما شود. همچنین احساس خطر کردن از اینکه چیزی را ازدست بدهید که برایتان مهم است مانند امنیت، موقعیت اجتماعی یا عشق می­تواند برای شما اضطراب آور باشد.

بهنگام اضطراب در مغز چه می­گذرد؟

اضطراب ناشی از واکنش هایی در سیستم مرکزی اعصاب است که ما قادر به هدایت آن نیستیم.این واکنش در واقع یک سیستم هشدار دهنده است که به هنگام تهدید یا بروز خطر از سوی سیستم مرکزی اعصاب و مغز بکار می­افتد. خطر همیشه لازم نیست واقعی باشد. وقتی مغز سیگنالهایی می­فرستد مبنی براین که احتمال خطر مرگ می­رود بدن واکنش نشان می­دهد و این همانی است که شما بعنوان اضطراب می­شناسید.
حساسیت سیستم هشدار دهنده­ در افراد گوناگون متفاوت است، و در طول دوران مختلف زندگی می­تواند متغیر باشد. داشتن اضطراب بیشتر در دوران نوجوانی تا سن بیست سالگی غیر عادی نیست اما با بالا رفتن سن وضع بهتر می­شود. اتفاقات ناگوار نیز بر روی حساسیت نسبت به اضطراب تاثیرگذار است.

برای مداوای اضطراب چه می­کنند؟

اساس مداوای اضطراب براین پایه است که یاد بگیریم چگونه اضطراب را مهار کنیم. روش کار خود را “آماج قرار دادن” نام دارد و به این معنا است که شما در محیطی امن به تدریج یاد بگیرید که با اضطراب خود کنار بیایید. هنگامی که موفق به مهار آن لحظه می­شوید احساس می­کنید که اضطراب بطور خود بخودی برای مدتی ناپدید می­شود. با تمرین روش خود را “آماج قرار دادن” می­توان به مغز کمک کرد که حساسیت خود نسبت به سیستم هشدار دهنده را تغییر دهد و در برابر اضطراب کمتر آسیب پذیر باشد.

چگونه می­توان اضطراب را مهار کرد و من چه می­توانم بکنم؟

بسیار طبیعی است که به هنگام اضطراب تلاش کنیم از آن فرار کنیم. پرهیز از ناراحتی و احساس­های ناخوشایند کاری انسانی است. اما آیا اضطراب به دلیل اجتناب ما از آن ناپدید می­شود؟ نه! یک روش مناسب برای مهار اضطراب پذیرفتن آن، تن دادن به شرایط و نگریختن از آنست. اگر پایداری نشان دهید اغلب اضطراب سریع تر ناپدید شده و در بلند مدت مهار آن آسان­تر می­شود.
سخن گفتن با یک آشنا درباره اینکه حالتان چگونه است بشما کمک می­کند. سخن گفتن اغلب گام نخست برای بهتر شدن حالتان است. همچنین  با خواندن درباره اضطراب و چگونگی مهار آن می­توان درمورد اضطراب بیشتر آموخت.
فشار روانی یا استرس و اضطراب اغلب به هم مربوطند. اگر تلاش کنید که خوب بخورید، بخوابید و کارهایی بکنید که دوست دارید به همان نسبت نیروی مقاومت بزرگتری نیز هم در برابر فشارهای روانی و هم در برابر اضطراب پیدا می­کنید. اقدام مهم دیگر اینست که جرات کنید “نه” بگویید و برای انچه که قدرت تحمل آن را دارید مرزی بگذارید.

اختلال اضطرابی چیست؟

اگر اضطراب بطور روزانه بر زندگی شما تاثیر می­گذارد عامل آن می­تواند اختلال اضطرابی باشد که شما باید برای آن مداوا شوید. نمونه هایی که می­توان از اختلال اضطرابی آورد اینها هستند: اضطراب ناشی از هراس آنی، اختلال اضطرابی فراگیر، اختلال اضطرابی اجتماعی یا جمع هراسی و انواع ترس های شدید که در روانشناسی به هراس شهرت دارند.

چه زمانی می­توانم کمک بگیرم؟

اگر روزانه دچار چنان اضطرابی هستید که بر روی زندگی شما تاثیر می­گذارد، برای مداوای خود تردید نکنید. به درخواست کمک خود برای مداوایتان به مانند یک شکست نگاه نکنید، در بیشتر مواقع درخواست کمک مستلزم داشتن شجاعت است و هرچه که زودتر تقاضای کمک کنید بهتر خواهد بود. با این همه اگر نمی­توانید برای مداوای خود تقاضای کمک کنید از کسی که به او اطمینان دارید بخواهید که بشما در این کار کمک کند. اگر فرد قابل اعتمادی که از شما در اینکار حمایت کند ندارید می­توانید بصورت کاملا ناشناس به یکی از سازمانهایی که در این زمینه به افراد کمک می­کنند تلفن کنید.

دادهها صفحهی فرود NPF

دیاگنوزهای روانپزشکی عصبی

در اینجا داده‌هایی در زمینه‌ی چندین دیاگنوز‌ روانپزشکی عصبی وجود دارد که در
DSM-5, Diagnostic and statistical manual of mental disorders, 5th ed.، درج شده است. DSM-5 ابزار اندازه گیری مورد استفاده روانپزشکان برای تشخیص اختلالات است.
زیر برگه دیاگنوزهای روانی، Psykiska diagnoser، دیاگنوزهایی غیر از دیاگنوزهای روانپزشکی عصبی نیز موجود است.
شما همچنین داده‌هایی را در مورد حالات و مفاهیم مربوط که دارای معیارهایی ویژه نیستند اما ممکن است بر سلامت روانی تاثیرگذار باشند می­یابید. حالات مربوط ممکن است برای نمونه تعرض، اندوه و بحران باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر