داده ها صفحه ی فرود دیاگنوزهای روانی
در اینجا دادههایی در زمینهی دیاگنوزهای (اختلالات) روانی، و دیاگنوزهای روانپزشکی عصبی معمولی وجود دارد که در DSM-5, (Diagnostic and statistical manual of mental disorders, 5th ed)، ابزار اندازه گیری مورد استفاده روانپزشکان برای تشخیص اختلالات، درج شده است.
ما همچنین دادههایی را در مورد حالات و مفاهیم مربوط که ممکن است با عدم سلامت روانی پیوند داشته باشند، برای نمونه خود آسیب رسانی، فکر خودکشی، تعرض و اندوه گرد آورده ایم.
ضایعه، گسستگی و اختلال گسستگی هویت(دی آی دی
گسستگی زمانی پدید می آید که ما تحت تاثیر دریافتهای نیرومندی قرار بگیریم و برایمان برخورد مناسب با آنها دشوار باشد. علت این اختلال غالبا ضایعههای استرسی است که نشانههایی هیجانی به وجود می آورد. در این زمینه غالبا تعبیرات اشتباه آمیز نیز پیش می آید و نیز تلاشی دراز مدت برای تشخیص اختلال انجام میگیرد.
گسستگی چیست؟
گسستگی به معنای جدا سازی است و عبارت از این است که بدن کارهایی بی ارتباط با خودآگاهی انجام میدهد. این حالت در شخص مبتلا اختلال در همکاری حافظه، هویت، ادراک، احساسات ، جنبش و رفتار ایجاد می کند.
استرسِ ضایعاتی معمولی ترین علت گسستگی است. در وضعیت ایجاد ضایعه، برخی از مردم راه ادراک خود را می بندند، بطوریکه احساس می کنند ” در خارج از خود” قرار دارند. این امر باعث میشود که آنها وضع موجود را درک نکنند و قادر به واکنش منطقی نباشند. گسستگی شیوه ای است که بدن بوسیلهی آن راه را بر خاطرات و رویدادهای دردناک و شرم آور به منظور اینکه از اضطراب ناشی از آنها جلوگیری کند، میبندد. این امر خود را بصورت یاد نیاوردن رویدادها و احساسات ناشی ازا آنها نشان میدهد.
گسستگی می تواند ناشی از تعرض، فجایع طبیعی، نسل کشی یا خیانت بحران زای خانوادگی در دروران کودکی و رشد باشد. همزمانی این بیماری با بیماریهای دیگر، بویژه با اختلال استرس پس از سانحه، پی تی اس دی، و نیزبا افسردگی، اضطراب و اعتیاد، پدیده ای عادی در این زمینه است. گسستگی در موارد اختلال بیثباتی عاطفی شخصیت ، اختلالی معمولی است ( در اینجا در باره این بیماری بیشتر بخوانید).
اختلال گسستگی هویت، دی آی دی، چیست؟
اختلال گسستگی که هویت سابقا اختلال چندشخصیتی خوانده میشد بیماری کمیابی است که باعث می شود بخشهایی از شخصیت از همدیگر “جدا” شوند وباعث می شود که شخصیتی نابسامان به وجود آید و احساس هویت و کنترل کردار مریض مختل شود. این حالت ممکن است با اسکیزوفرنی اشتباه شود و مریض احساس کند که شخصی دیگر کنترل بدن او را در دست گرفته است.
چنین مریضی دارای چند شخصیت با الگوهای حرکتی ، صداها، رفتارها، خاطرات و تجربههای گوناگونی است که سریعا جا عوض میکنند.۹۰ در صد این مریضها رویدادهایی ضایعهآور مانند آزار یا تعرض جنسی در دوران کودکی را تحربه کردهاند. بسیاری از آنها را زنان تشکیل می دهند و نیمی از آنها اقدام به خودکشی کردهاند.
زندگی چگونه تاثیر میپذیرد؟
اختلالات گسستگی، در شخص مبتلا، احساس عدم واقعیت، بی تفاوتی و نیز احساس جداشدگی از کالبد خود ( زوال شخصیت) یا از محیط خود (دگرسان بینی محیط) ایجاد میکند. در موارد شدید ممکن است شخص مبتلا ارتباط ناپذیر شود، به آنچه که حس می شود واکنشی نشان ندهد و در هدایت ارادی بدن خود با مشکل روبرو باشد. حملاتی مشابه حملات صرعی نیزممکن است رویدهد. بسیاری ممکن است فکر کنند که دچار بیماری شدید جسمی شدهاند.
دیاگنوز و معالجه
مریض هایی که به دلیل اختلال گسستگی برای معالجه مراجعه میکنند معمولا مورد سوء تفاهم و عدم اعتماد قرار میگیرند که باعث دشوارتر شدن تشخیص بیماری برای کارکنان نهادهای درمانی میشود. برای تشخیص این که بیماری دیگری درکار نیست معاینه و بررسی طبی اساسی ضروری است که مدت زمانی دراز لازم دارد. پس از آن پی بردن به علت بیماری ، غالبا در همکاری با درمانگری در حوزهی روانپزشکی، واجد بیشترین اهمیت است.
اگر فکر می کنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان مبتلا به اختلال گسستگی است می توانید برای کسب راهنمایی به مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی عمومی مراجعه کنید. حایز اهمیت است که بدانیم که اختلال گسستگی با وجود اینکه ممکن است پدیده ای فوق العاده به نظر آید و فهم آن دشوار باشد، می تواند معالجه شود. این معالجه می تواند از طریق روان درمانی ضایعه و همچنین بوسیلهی دارو انجام گیرد.
اختلال دوقطبی
خلق و خوی همه مردمان در دوره های گوناگون زندگی تغییر میکند. اما اگر مبتلا به اختلال دوقطبی باشید حال و هوایتان میان اختلال افسردگی اساسی و به اصطلاح شیدایی تغییر میکند. در میانه این دوره ها شما دوره های سالم را دارید که اغلب تا چندین سال بدرازا میکشد.
اختلال دوقطبی چیست؟
اختلال دو قطبی نوعی بیماری روانی است که در آن حالت شما میان شیدایی و افسردگی در نوسان است. در فاصله میان این دوره ها شما دوره های سالم را دارید. این حالتها، فاز شادی و شعف ، فاز شیفتگی و شیدایی و فاز افسردگی خوانده میشوند. آمیزههای گوناگونی از این حالتها وجود دارند که به گروه های مختلف بیماری اختلال دوقطبی تقسیم میشوند. اختلال دو قطبی میتواند ناشی از حوادث بیرونی باشد ماانند استرس، و فشارهای روحی عمومی و در دوران نوجوانی شروع به ظاهر شدن میکند. این بیماری تا آخر عمر باقی میماند. خطر اینکه یک فرد در طول زندگی خودگرفتار بیماری اختلال دوقطبی شود چیزی بین یک تا دو درصد است و در سراسر جهان به یک اندازه شایع است.
شیدایی و نیمه شیدایی چه هستند؟
شیدایی و نیمه شیدایی میتواند منجر به از دست دادن قدرت تشخیص در شما شود و بر روی روابط با دیگران، کار و اقتصاد شما تاثیر بگذارد. برای نمونه چندین پروژه را راهاندازی میکنید، به گونهای اغراق آمیز شاد و اجتماعی هستید و دست بکارهایی میزنید که کم و بیش برای شما عواقب جدی به دنبال دارد. اغلب بسیار فعال هستید و به خواب بسیار کمی نیاز دارید. اعتماد بنفس شما به میزان قابل ملاحظهای از موارد عادی بیشتر است و از اینکه کسی بطور مثال ایدههای درخشان شما را به پرسش بگیرد، یا به عشقتان باور نداشته باشد، از زندگی شبانه شما ویا همه پروژههایی که راه انداختهاید خرده بگیرد میتوانید خشمگین شوید.
در بیماری شیدایی شما بسیار فعال هستید و اگر شما دچار بیماری شیدایی شدهاید فردی هستید پر فعالیت که به آسانی قدرت درک واقعیت را از دست میدهد و ممکن است دچار روانپریشی شود. در حالت نیمه شیدایی بیمار قدرت درک واقعیت را از دست نمیدهد و کمتر فعال است. بعد از دورههای شیدایی و نیمه شیدایی بیمار دچار اختلال افسردگی اساسی میشود. اختلال افسردگی اساسی میتواند چنان عمیق باشد که بیمار بفکر خودکشی و نقشه کشیدن برای کشتن خود بیفتد. گاهی افسردگی چنان عمیق است که بیمار واقعا دست به خودکشی نیز میزند.
عامل بیماری اختلال دوقطبی چیست؟
بیماری اختلال دوقطبی یک بیماری ژنتیک است و بر روی کارکرد مغز تاثیر میگذارد. استعداد و فعالیت مغز با خلاقیت مرتبط است.
انواع بیماری اختلال دوقطبی
بیماری اختلال دو قطبی انواع مختلفی دارد اما بطور عام میتوان آن را به نوع ۱ و نوع ۲ تقسیم کرد. در نوع ۱ بیمار بین شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است، در نوع ۲ بیمار بین نیمه شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است.
از کجا میتوان کمک دریافت کرد؟
اگر گمان میکنید که خود یا فرد دیگری دچار بیماری اختلال دو قطبی شدهاید باید به درمانگاه روانپزشکی مراجعه کنید. در آنجا ابتدا یک تشخیص اولیه از وضعیت شما میدهند وبعد بررسی های بیشتری انجام خواهد شد که نشان میدهد آیا شما بیماری اختلال دوقطبی دارید یا نه
چه کمکهایی هست که من میتوانم دریافت کنم و چه کاری خودم میتوانم بکنم؟
مداوای اختلال دوقطبی لازم است زیرا بیماری میتواند بروی همه زندگی شما تاثیر بگذارد و خطر خودکشی زیاد است. اگر دچار بیماری اختلال دوقطبی هستید نیاز به مداوا با دارو دارید برای اینکه مانع از حمله بیماری شوید و از خطر یک دوره تازهی بیماری جلوگیری کنید. هم شما و هم اطرافیان شما لازم است که درباره این بیماری اطلاعات بیشتری داشته باشید و نشانههای شروع آن را یاد بگیرید تا خطر بروز دوباره آن را کاهش دهید. روان درمانی و یک گفتگوی خوب با درمانگرتان، مهم است. اگر شما یا اطرافیانتان متوجه نشانههای شروع بیماری شدهاید، برای جلوگیری از دور تازهی بیماری، یک روش دیگر داشتن یک برنامه عمل است. همچنین مرخصی استعلاجی در طول یک دوره و حتی بستری شدن در بیمارستان نیز میتواند لازم شود.
اختلال افسردگی اساسی
احساس گرفته بودن و یا خستگی غیر عادی گاهی زیاد عجیب نیست، بخشی از زندگی است. اما اگر مدتی مدید هیچ چیزی بر روی شما تاثیر نداشته باشد و یا انگیزهای در شما ایجاد نکند، میتواند دلیلش این باشد که شما دچار اختلال افسردگی اساسی شدهاید. برای این بیماری درمان وجود دارد.
اختلال افسردگی اساسی چیست؟
اگر در طول دوهفته هر روز شما اندوهگین، گرفته و ناتوان باشید، میتواند به دلیل اختلال افسردگی اساسی باشد. اختلال افسردگی اساسی یک حالت بیماری است که شیوه تفکر و احساس شما را تغییر میدهد.
اگر شما دچار اختلال افسردگی اساسی باشید، عادی است که بسادگی خشمگین شوید و مشکل تمرکز داشته باشید. همچنین شما میتوانید مشکل تصمیم گیری، اضطراب و بیخوابی داشته باشید. شما بطور کلی زندگی را میتوانید سنگین و بی معنی احساس کنید.
این عادی است که فکر کنید هرگز بهبود نخواهید یافت، حتی شاید یقین داشته باشید که چنین است. شما ممکن است فکر کنید که در واقع آدم شکست خورده و بی ارزشی هستید و نگران از این هستید که اگر برای اطرافیان بگویید که حال واقعی تان چگونه است، واکنش آنان چه میتواند باشد. ممکن است اینگونه احساس شود که شما تلاش میکنید حفظ ظاهر بکنید اما در پشت این ظاهر ممکن است که احساس فروپاشی بشما دست بدهد.
با وجود اینکه حالتان به این اندازه بد است اما خودتان نمیدانید که اختلال افسردگی اساسی دارید. در مقابل یقین دارید که افکاری مانند بی معنی بودن و رنج و عذاب “حقایق” درباره زندگی هستند. اختلال افسردگی اساسی باعث میشود که شما چیزهایی را که در زندگی در واقع دوست دارید “فراموش کنید” اگر چه ممکن است که برای لحظاتی چنین بنظر برسد. اختلال افسردگی اساسی به این ترتیب “دروغ میگوید”. اگر مایلید بدانید دچار اختلال افسردگی اساسی هستید یا خیر این تست را انجام دهید (لینک).
درجههای گوناگون اختلال افسردگی اساسی
اختلال افسردگی اساسی میتواند سطحی، معتدل یا عمیق باشد.اگر اختلال افسردگی اساسی شما از نوع سطحی باشد، با وجود اینکه حالتان خوب نیست، اغلب قادر به اداره خود در امور روزانه هستید. اگر اختلال افسردگی شما معتدل باشد اداره امور روزانه مشکل تر است اما شما از عهده امور کاملا لازم بر میآیید. در هنگام اختلال افسردگی اساسی عمیق شما بزحمت میتوانید از بستر خود برخیزید. کارهای ساده ای مانند تلفن کردن به کسی یا نامههای رسیده را باز کردن در این حالت اموری بنظر میرسند که ممکن نیست از عهده انجام آنها برآیید.
در این حالت است که افکاری مانند اینکه دیگر توان زندگی در شما نمانده بشما هجوم میآورند. شما پایانی برای رنجهای خود نمیبینید و یقین دارید که این تنها شما هستید که چنین احساسی دارید. شما ممکن است به این نتیجه برسید برای اطرافیان شما بهتر است که شما وجود نداشته باشید. اگر حالتان تا این اندازه بد است نباید تنها باشید بلکه بیدرنگ باید در جستجوی کمک برآیید.
کمک در دسترس است
اگر گمان میکنید که دچار اختلال افسردگی اساسی هستید باید تحت درمان قرار بگیرید. از طریق سایت ۱۱۷۷ میتوانید درمانگاهها را پیدا کنید. اگر میپذیرید که نیاز به مراقبت پزشکی دارید از اطرافیان خود کمک بگیرید که به خدمات درمانی و پزشکی تلفن کنند. اگر حالتان چنان بد است که افکاری مانند خودکشی به سرتان زده نباید منتظر بمانید بلکه بی درنگ باید در یک اورژانس روانپزشکی تقاضای مراقبتهای درمانی کنید و یا به شماره ۱۱۲ تلفن بزنید.
برای اینکه حالم بهتر شود چه میتوانم بکنم؟
در صورت دچار بودن به اختلال افسردگی اساسی، میتواند داشتن توان مراقبت از خود دشوار باشد. هرچقدر هم که دشوار باشد مهم است که بخورید و بخوابید. تلاش کنید که هر روز بیرون بروید، ولو اینکه در حد رفتن بدور محله خودتان باشد. بهترین کار اینست که از نوشیدن الکل خودداری کنید ولو اینکه باعث میشود که شما برای لحظهای احساس کنید حالتان بهتر شده است. حرف زدن با کسی، نوشتن یا گوش فرادادن به موسیقی میتواند یک روش دیگر برای این باشد که احساس کنید حالتان خوب است، یا دستکم حالتان کمتر بد است. اختلال افسردگی اساسی اغلب بعد از مدتی خوب میشود اما ممکن است دوباره برگردد. آنچه که مهم است اینست که مداوای اختلال افسردگی اساسی پیش از موقع قطع نشود، حتی اگر شما احساس کنید که حالتان خیلی بهتر است.
شما تنها نیستید
افراد بسیاری بودهاند که گرفتار اختلال افسردگی اساسی بودند و بعد از آن نجات یافتهاند. امروزه اختلال افسردگی یکی از معمولترین دلایل مرخصیهای استعلاجی است. در مرخصی استعلاجی بودن، به هیچ وجه نشانه ضعف یا شکست خوردگی نیست بلکه کاملا برعکس، مرخصی استعلاجی شیوهای است که به کمک آن شما بخود فرصتی میدهید که حالتان بهتر شود.
بیثباتی عاطفی سندروم بیثباتی عاطفی شخصیت،EIPS
سندروم بیثباتی عاطفی شخصیت، ای آی پی اس، یا به عبارتی دیگر، اختلال شخصیتی مرزی، توصیفگر مشکلی است که انسانهای دارای عدم ثبات احساسی، اضطراب یا الگوی رفتاری خودویرانگر به آن مبتلا هستند. اگر کسی دارای ای آی پی اس باشد ممکن است دچار حالت روان پریشی مرزی شود که حالت تردید و دودلی کامل در باره خود و دیگران است.
اگر شما مبتلا به این اختلال باشید وضعیت عاطفی تان به سرعت تغییر میباید، ودر زمانی کوتاه از حالت ناامیدی به حالت احساس خوشبختی سرمستانه عوض می شود. شما ممکن است حال بسیار بدی داشته باشید و به شدت احساس شرم کنید. اما توجه کنید که شما تنها نیستید و معالجات ویژهای برای ای آی پی اس وجود دارد. خودتان نیز می توانید کارهای زیادی برای بهبود حالتان انجام دهید.
اگر دچار ای آی پی اس باشید کنترل احساس انزوا، اضطراب یا خشم برایتان دشوار خواهد بود و ممکن است به شیوه های گوناگون به خودتان از نظر جسمی یا روانی آسیب برسانید. ممکن است گاهی در یک لحظه اعتماد به نفس خوبی داشته باشید اما لحظهای دیگر، به حالت از خود بیزاری عمیقی فرو بغلطید. بسیاری از مبتلایان به ای آی پی اس از احساس تهی بودن و مشکلات هویتی خود سخن میگویند.
اگر مبتلا به ای آی پی اس باشید، احساس اعتماد و امنیت در روابط با نزدیکان خود برایتان دشوار خواهد بود و میان احساس ستایش نسبت به نزدیکترین اشخاص در یک لحظه و احساس تنفراز آنها در لحظهای دیگر در نوسان خواهید بود. این امر به دشواری حفظ روابط درازمدت میانجامد. ممکن است به ” درمان شخصی” بوسیلهی مشروب الکلی یا مواد مخدر دست بزنید یا مبتلا به اختلال تغذیه و خودآسیبزنی بشوید.
چگونه می توانید تشخیص دهید که دچار ای آی پی اس هستید؟
مطابق معیارهای موجود باید دستکم پنج نشانه از نشانه های زیر را داشته باشید:
- احساس هراس شدید از تنها ماندن
- احساس مکرر تهی بودن
- تصویری مغشوش یا بیثبات از خود داشتن
- نوسان شدید میان حالات عاطفی، آزردگی شدید، اضطراب یا افسردگی که چند ساعت، حداکثر چند روز، دوام یابد.
- روابط پرتلاطم که میان ستایش شدید و حقیرپنداشتن مفرط در نوسان است.
- خشم شدید و تند که در تناسب با علت آن نیست.
- تصورات کوتاه مدت مبتنی بر سوء ظن اغراق آمیز یا احساس گذرای غیرواقعی بودن.
- برانگیختگی بدون تامل که برای نمونه اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد جنسی، اعتیاد به خوردن یا اعتیاد به پول خرج کردن به وجود می آورد.
- خود آسیب رسانی، فکر خودکشی، صحبت کردن در باره خودکشی و برنامه ریزی برای خودکشی.
حتی در صورتی که این علایم را تشخیص بدهید، به این معنی نیست که مبتلا به ای آی پی اس هستید. اطلاع از ابتلا به ای آی پی اس نیازمند ارزیابی حرفهای است. حایز اهمیت است که مشخص شود که علائم شما معلول عوامل دیگری نیست.
علت ای آی پی اس چیست؟
بسیاری از کسانی که مبتلا به اختلال مرزی هستند؛ دوران رشد به شدت پر ضایعه و آشفتهای داشتهاند. برخی از آنها مورد تعرضهایی قرار گرفتهاند. اما اگر هم کسی دوران رشدی امن و بی ضایعهی آشکاری داشته باشد ممکن است به ای آی پی اس مبتلا شود.
از چه کمکهای می توانم برخوردار شوم؟
اگر مبتلا به ای آی پی اس باشید می توانید از رواندرمانی، بصورت گروهی یا فردی، برخوردار شوید. انواع گوناگونی از درمان وجود دارد که بنا بر تجربه تاثیرخوبی بر ای آی پی اس دارند. رفتاردرمانی دیالکتیکی، DBT، درمان مبتنی بر شناخت روانی، MBT، و طرحواره درمانی نمونههایی در این زمینه است. شما همچنین می توانید از درمان به وسیله مواد دارویی برخوردار شوید.
شما این حق را دارید که بدانید چه گزینههای درمانی وجود دارد و نیز از این امکان برخوردار شوید که خودتان نیزدر معالجه شرکت داشته باشید. حایز اهمیت است که شما خودتان دارای انگیزه باشید و به درمانگر خود اعتماد داشته باشید.
اگر شما پیشتر برای درمان مراجعه کرده اید اما به نظرتان این درمان کارآمد نبوده است، نباید نومید شوید بلکه باید دوباره مراجعه کنید. پژوهش ها نشان داده است که آنچه که در معالجه تعیین کننده است شکل درمان نیست بلکه میزان اعتماد ایجاد شده به درمانگر است.
وضع معمولا بهتر می شود
غیر عادی نیست که کسی مبتلا به اختلالات دیگری علاوه بر ای آی پی اس مانند اختلال بی توجهی و بیش فعالی، adhd یااختلال دوقطبی، bipolärt syndrom، باشد. درست مانند این موارد، به تدریج، همزمان با اینکه خود را بهتر بشناسید و بتوانید به اطرافیان خود اطلاع بدهید که برای بهبود نیازمند جه چیزهایی هستید، زندگی بهتر می شود.
اختلال اضطراب فراگیر
اگر شما دارای چنان اضطرابی هستید که دایم از این وحشت دارید که اتفاق وحشتناکی بیافتد احتمالا شما دچار سندروم اختلال اضطراب فراگیر شدهاید. به این بیماری به کوتاهی “گاد GAD” میگویند که حروف اول نام انگلیسی این بیماری یعنی generalized anxiety disorder است.
دچار اختلال اضطراب فراگیر بودن چگونه میتواند باشد؟
اگر دچار اختلال اضطراب فراگیر هستید بمانند اینست که رادار شما برای ردیابی فاجعهها بطور دایم روشن است. ممکن است اینگونه احساس شود که نگرانی و اضطراب هرگز دست از سر شما برنمیدارد و شما هرگز احساس ایمنی واقعی نمیکنید. به محض اینکه فکر نگران کننده ای بسرتان میزند میخواهید بلافاصله موضوع برایتان روشن شود. ممکن است که احساس کنید که از هرچه موضوع ناراحت کنندهی احساسی باید پرهیز کنید و دشواری دارید از اینکه در زمان حال باشید.
این موضوعی عادی است که شما همزمان از دیگر بیماریهای روانی و یا ناراحتیهای جسمانی در رنج باشید. برای نمونه ممکن است شما وسواس داشته باشید، دچار اختلال خوردن باشید، اختلال افسردگی داشته باشید و یا بطور دایم در ناحیه شکم، کمر یا شانهها احساس درد کنید. ممکن است که احساس گیجی و منگ بودن کنید، خود را سرگشته احساس کنید و به آسانی زیر گریه میزنید.
“گاد” یکی از انواع سندروم اضطراب است و مبتلا بودن همزمان به چندین نوع از این اضطرابها عادی است. انواع دیگر سندروم اضطراب “اختلال اضطراب اجتماعی” ، “اختلال ترس” یا هراسها هستند.
زندگی چگونه تحت تاثیر قرار میگیرد؟
ممکن است که شما دچار بیخوابی شوید ونسبت به استرس، جداییها و موقعیتهایی که در آن این خطر هست که شما کنترل را از دست بدهید حساسیت پبدا کنید.
ممکن است شما برای هر چیزی نگران شوید؛ از فاجعههایی که در نزدیکی شما رخ میدهد گرفته تا اوضاع جهانی. تقریبا هر چیزی برایتان تهدید آمیز است و شما نیاز بسیار بزرگی به ایمنی و امنیت احساس میکنید. افزایش دایمی استرس و اضطراب ممکن است منجر به دچار شدن به سندروم خستگی مزمن یا اختلال افسردگی اساسی شود. هرچه اضطراب جای بیشتری نزد شما پیدا میکند به همان میزان فضای کمتری برای شما میماند تا به آن شکلی زندگی کنید که شاید در واقع میخواستید.
چه هنگامی تقاضای کمک کنم؟
اگر اضطراب شما آن اندازه بزرگ است که به شکل مانعی در زندگی روزانه شما درآمده و آن را محدود میسازد، وقت کمک گرفتن است. همچنین اگر شما با کمک الکل یا مواد آرامبخش تلاش میکنید خود را آرام سازید تا بتوانید از عهده شرایط روزانه برآیید برایتان زمان درخواست کمک فرا رسیده است.
اگر زندگی شما بگونهای است که در اینجا تشریح کردیم تردید نکنید بلکه درخواست کمک کنید. خیلی کارها هست که شما میتوانید بکنید که حالتان بهتر شود و اولین گام از این کارها اینست که به جستجوی درمان پزشکی بپردازید. اگر نمیدانید که در کجا میتوانند بشما کمک کنند از طریق سایت 1177.se میتوانید آدرس تمام درمانگاهها را بیابید.
چه کمکهایی میتوانم دریافت کنم؟
به کمک مداوا و درمان میتوان احساس کرد که حالتان بهتر است. روشهای درمانی بسیار گوناگونی وجود دارد مانند گفتاردرمانی ویا دارودرمانی. گفتار درمانی براین پایه استوار است که شما یاد بگیرید اضطراب خود را مهار کنید بگونهای که دیگر در زندگی شما تاثیری نداشته باشد و شما را در زندگی روزانهتان محدود نکند. اگر پیش از این برای درمان مراجعه کرده بودید اما احساس میکردید که بینتیجه است، نباید تسلیم یاس شوید بلکه دوباره باید به مداوا رو بیاورید. پژوهشهای پزشکی نشان میدهد که این نوع درمان نیست که تعیین میکند آن شیوهی درمانی موفق بوده یا نبوده است بلکه رابطهی مبتنی بر اعتماد بین بیمارو درمانگر است که عامل تعیین کننده در موفقیت یک شیوه درمانی است.
شما تنها نیستید
بسیاری کسان در طول سالیان با اضطراب و نگرانی زندگی کردهاند اما روشی پیدا کردهاند که حالشان خوب باشد. دریافتن اینکه آیا شما مبتلا به یک یا چند اختلال روانی هستید به این معنی نیست که زندگی به پایان رسیده است، برعکس. آگاهی میتواند بشما قدرت درک خودتان را بدهد و باعث شود که خودتان را جدی بگیرید و بشما کمک میکند بفهمید که به چه نیاز دارید. آگاهی میتواند باعث شود که قویتر شده و به خودباوری بهتری دست یابید.
هنگامی که شما درباره مشکلات خود، بینش کسب کنید این میتواند بشما این امکان را بدهد که احساس کنید حالتان بهتر است. برای نمونه این بینش میتواند منجر به این شود که شما دیدگاههای تازهای بیابید که موجب شود بتوانید برای نگرانی خود مرز بگذارید و شروع کنید در روابط خود با دیگران و یا در روابط گستردهتر احساس اعتماد کنید.
سندروم هراس،
اگر دچار حملات مکرر هراس میشوید و نگران هستید که مبادا وضعیتی پیش آید که دوباره مورد حمله هراس قرارگیرید، ممکن است مبتلا به سندروم هراس باشید. اگر چنین حالتی دارید نباید در کمک خواستن تردید کنید بلکه باید در طلب کمک باشید. معالجاتی در مورد سندروم هراس در دسترس است.
سندروم هراس چیست؟
اضطرابی که ناگهان و بدون هشدار قبلی پیش آید و بشدت در بدن احساس شود، دلهرهی هراس نامیده میشود. شاخصی تیپیک برای دلهرهی هراس این است که احساس نمیشود که پدیده ای روانی است بلکه تصور میشود که مشکلی فیزیکی است.
دلهرهی هراس بویژه در وضعیتهایی پیش میآید که انسان احساس در بند بودن میکند که نمیتواند از آن بگریزد یا اجتناب کند. برای نمونه این امر ممکن است در یک صف یا در یک قطار و اتوبوس پیش بیاید.
دلهرهی هراس غالبا به شدت در بدن احساس میشود و علایمی مانند تپش قلب، نفسگرفتگی و احساس سرگیجه دارد. واز این رو که آن به شدت در بدن حس میشود، درک اینکه یک واکنش روانی است دشوار است. به جای آن شما چنین تصور میکنید که یک مشکل جسمی، برای نمونه انفارکتوس قلبی، پیش آمده است. واکنش های جسمی پیآمد واکنش سیستم عصبی در وضعیتی است که شما آن را تهدید آمیز مییابید.
اگر دچار حملات مکرر هراس میشوید، ممکن است مبتلا به سندروم هراس باشید. تنها یک باراحساس دلهرهی هراس به معنی داشتن سندرم هراس نیست.
سندروم هراس چه تاثیری در زندگی دارد؟
اگردچار سندروم هراس باشید، ترس شما از اینکه دوباره گرفتار دلهرهی هراس شوید بقدری نیرومند است که هر روز بر زندگی شما تاثیر میگذارد.ترس از دچار دلهره شدن، دلهرهی انتظار نامیده میشود. دلهره انتظار هرچه بیشتر باشد، تاثیر آن بر زندگی شما و محدودیت های آن نیز به همان اندازه بیشتر خواهد بود.
برای نمونه این امر باعث میشود که شما از ترس اینکه مبادا در جایی گیر کنید و خروج از آنجا برایتان مشکل باشد، از حضور در تجمعات یا سفر با مترو یا اتوبوس خودداری کنید.
احتناب از وضعیتهای دشوار ممکن است در کوتاه مدت ایجاد آرامش کند اما باعث شدیدتر شدن دلهره در درازمدت میشود. هرچه بیشتر به دلهره میدان بدهید، سرانجام به همان اندازه فضایی کمتر برای زندگی خود به نحوی که شاید در واقع خواستار آن هستید، به وجود میآورید.
چه زمانی برای گرفتن کمک اقدام کنم؟
اگر چنانچه دلهره در زندگی شما محدودیت ایجاد کند و بر آن مسلط شود نباید در کمک خواستن تردید کنید بلکه باید در طلب کمک باشید. این گفته در مواردی نیز صادق است که شما برای اداره زندگی روزمره به الکل و داروهای آرامبخش روی میآورید.
شما میتوانید کارهای زیادی برای بهتر شدن حالتان انجام دهید و گام اول این است که به درمانگاه مراجعه کنید. اگر نمیدانید که برای معالجه به کجا باید مراجعه کنید میتوانید درمانگاه ها را در 1177.se پیدا کنید. اگر نمیخواهید خودتان تماس بگیرید میتوانید از اطرافیان خود بخواهید که با درمانگاه تماس بگیرند.
کمک هایی در مورد سندروم هراس در دسترس است
به کمک اقدامات درمانی حالتان بهتر خواهد شد. معمولا درمان شما بوسیلهی مواد دارویی در همراهی با رفتار درمانی شناختی انجام میگیرد که نوعی درمان کوتاه مدتی است که یا به شکل گفتگودرمانی ویا بصورت درمان از طریق اینترنت انجام میگیرد. این معالجه به این صورت است که شما یاد میگیرید که با دلهرهی خود به نحوی برخورد کنید که بر زندگیتان تاثیر نگذارد و آن را محدود نکند.
شما تنها نیستید
بسیاری هستند که سالها سندروم هراس داشتهاند ولی راه هایی برای بهتر بودن حال خود پیدا کردهاند. اینکه شما اطلاع مییابید که اختلالی یا اختلالاتی دارید به این معنا نیست که زندگی تمام شده است، بر عکس. این امر به شما امکان درک خودتان را فراهم میکند و باعث میشود که خودتان را جدی بگیرید. و به شما کمک میکند تا بفهمید که به چه چیزهایی نیازمند هستید. میتواند شما را نیرومندتر سازد و به شما اعتماد نفس بیشتری بدهد. آگاهی از مشکلات میتواند شانس بیشتری برای بهبود به وجود بیاورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر