۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

لازم دانستم کمی در باره روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی در سایتم بگذارم و منتشر کنم که به حالت روانی و روحی افراد هذیان گو در پشت دیوارها در این شهر ربط


لازم دانستم کمی در باره روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی در سایتم بگذارم و منتشر کنم که به حالت روانی و روحی افراد هذیان گو در پشت دیوارها در این شهر ربط



لازم دانستم کمی در باره روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی در سایتم بگذارم و منتشر کنم که به حالت روانی و روحی افراد هذیان گو در پشت دیوارها در این شهر ربط دارد.

چونکه اینجا در پشت دیوارها دروغ زیاد میگویند و روانیوار پشت سر دیگران دست به هذیان گوی میزنند و برای دیگران تهمت دروغ و خودساخته درست میکنند یعنی اگر سر نخ این تهمتها بدست به افتد جرم دارد و میتواند پول خوبی هم بدست بیاوریم از چنگال افراد روانی که بعضیها میگویند این کشور کافر است لاکن پول و کمک هذینه اجتماعی و همه چیز در اختیار دارند برای عربستان سعودی سینه زنی میکنند.

حال به پردازیم به جنون دروغ و روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی البته وقتی که در باره روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی مینویسیم باید این را فراموش نکنیم که این روانتجاوزدیده هم بر کردها و بعضی از آنها تاثیر داشته است بخصوص کردهای استان کرمانشاه.

یارو که گوشت گربه خورد دیگر چه انتظاری باید داشت از این جانوران.

روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی.

آنچه من در باره آن مینویسم تحقیقی است در باره ایرانیها و کردهای ساکن ایران البته نه همه آنها تعدادی از آنها با میتومانی مبتلا هستند.

آنچه من در گذشته در باره آن نوشته ام که برای دست یابی به احوال فرد روانی باید از آنهای به پرسید که با فرد برخورد روزمره دارندو از راه آنها اطلاعات در باره فرد بدست آورد و یا با کسانی سئوال و پرسش کرد که با فرد در ارتباط هستند این موضوع امروز قابل قبول نیست چرا چون در تحقیقات نشاداده شده است که هیچ کس به هیچ عنوان زبان خوب علیه دیگری نمی گشاید چرا چون بغییراز بستگان خود انسان آنهم مادر برادر و خواهر از دیگران سئوال نمودن غییر قابل قبول است و مردود است از نظر روانشناسی.

دیگران هرگز کلمه خیر در دهن نداشته و ندارند باید برای آگاهی با خود فرد مستقیم برخورد نمود و با وی رفتار کنید من یک نمونه بارز و روشن تئوضیح میدهم که چند هفته با فردی راه رفتم که خیلی از دردها و رنجهای روانی و روحی او را بدست آوردم که با چند نوع مرض روانی و روحی روبرو میباشد که یک پارانوئیدی دو اسکیزوفرنی و سوسیالفوبی یعنی ترس اجتماعی و در عین حال ترس از پلیس برای نمونه روزی با هم بودیم که یک ماشین پلیس آمد و به من گفت بیا بیریم یک نفر از ماشین پلیس پیاده شد ما را کنترل میکنند خوب این حرف خیلی چیزها برای من میرساند یعنی خیلی مهم بود برای من که این فرد بشناسم و بدانم با چه نوع مرض روانی و روحی دررنج میباشد.

روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی . وقتیکه دست به نگارش و نوشتن مقاله قوز بالا قوز بردم میدانستم همانطور که نوشتن این مطالب برای من خالی از درد و مقاومت و انکار نیست و خواندن آن هم برای خواننده چندان راحت نخواهد بود. زمانی که سید محمد جمالزاده در سالهای 1340 ابتدا در مجله مسائل ایران و سپس در کتابی تحت عنوان خلقیات ما ایرانیان اقدام به جمع آوری داوریهای خارجیان و هم خودیها در باره ایرانیان نمود و خود گفت این کار من نه تنها تعبییر به خدمت نخواهد شد بلکه در نظر بسیاری از هموطنان ما حکم گناه و خیانت را پیدا خواهد کرد ولی این کار باید روزی صورت گیرد.

اگر انسان از تاریخ خودش جدا کردنی بود و اگر میشد که شخصیت فرد انسان را بدون دانستن شرح حال و گذشته و احوال و حوادث زندگی او تحلیل کرد آن وقت ممکن بود که به تحلیل روانی ملتی نیز بپرادزیم و بدون اینکه چیزی از گذشته آن ملت بدانیم این مرتکب خطا میشدیم ولی از جائی که هیچ رفتاری و هیچ خصوصیات خلقی و تصادفی نیست و از جائی که راه دست یابی به خصوصیات رفتاری فرد مراجعه به آرائی آنهایی است که با او در ارتباط هستند و از نزدیکان خانواده فرد هستند و رفتار مستقیم با خود فرد روانی میتوان چیزی بدست آورد و لذا یکی ار راه های دست یابی به نیمرخ شخصی ملت و ملیتهای ایرانی هم بررسی اظهار نظرهای است که در باره او شده است جمالزاده در خلقیات ما ایرانیان صفحه 25 مینویسد.

خارجیان عمومأ ما ایرانیان را ملتی با تیز هوش و حاضر جواب و خوش بیان و مجلس آرا و تو دل برو میدانند ولی این صفات بیشتر جنبه ظاهری دارد و چندان ربطی به احوال باطنی و یا اخلاق ندارد.

در مورد کاراکتر و اخلاق عقیده عمومی بر آن است که ایرانیان فاقد صفاتی مانند راستی حقیقت گوی حقیقت جویی امانت فداکاری جرأت شجاعت و شهامت و نیکوکاری و خیر خواهی و وجدانمردی هستند. نویسنده در صفحه 34 همین کتاب به نقل از روزنامه اطلاعات اسفند 1343 مینویسد شما ندیده اید حتمأ شنیده اید که داریوش بزرگ در لوحه زرین خود دعا کرده است که خداوند کشورش را از دروغ حفظ کندو معلوم نیست چه شده که دعایش وارونه مستجاب شده خدا آفت دروغ را بر ملت او مسلط ساخته است و ما ایرانیان سلام و علیکمان دروغ و کسبمان دروغ آشتی مان دروغ و خلاصه همه چیزمان دروغ است.

در صفحه 147 همان کتاب در نقل قولی از نامور در شماره 6 شهریور 1311 شفق سرخ چنین آمده است ایرانیان دروغ میگویند فریب میدهند و مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازندو در مقابل هر بادی تسلیم میشوند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند حقایق را زیر پا گذاشته و برای رضایت خاطر کسی که خود را محتاج به او و او را قویتر از خودتصور میکنند و بله قربان و صحیح است میگویند.

اگر از میان اظهار نظرهای خارجیها در باره ویژگیهای منفی روانی ایرانی بخواهیم معدل بگیریم محور مشترک ترسیم کنیم با تابلوی زیر مواجه خواهیم شد که ایرانی.

1= دروغ زیاد میگویند و حتی با خودیها صادق نیستند.

2= خجول هستند و شرم حضور دارند.

3= تودار و مرموز هستند.

4= طرفدار افراط تفریط و پیرو قانون همه یا هیچ هستند و میانه روی و تعادل را نمیشناسند.

5= ظار و باطنی متفاوت دارند و در برابر قدرت خوش رقصی میکنند و به ضعیفتر از خود بیرح هستند.

6= بی اعتماد به دیگران و بیگانه هراس هستند و مبتلا به جنون دروغ و گزافگوی هستند.

7= فضول و کنجکاو به دیگران هستند و به همان میزان که میکوشند تا از کار دیگران سر در آورند تلاش میکنند که کسی از کار آنها سر در نیاورد.

8= هیچ حرف و مخالفتی را تلقی نمیکنند و به چانه زدن و سماجت در همه امور عادت دارند.

9= طفره میروند و اهل سر همبندی و اهمال کاری هستند.

10= هر چه را دوست ندارند به راحتی انکار میکنند.

11= لاف و گزاف زیاد میزنند و دچار خود بزرگبینی و خودشیفتگی و خودمداری هستند.

12عادت به بردن حرف این برای اون هستند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند و دست به کارهای فتنه انگیزی میزنند من این حالتهای ناسالم در نزد کردهای دهکده نشین استان کرمانشاه خیلی به وضوح میبینم که مثل باد اورده به اروپا امده اند.

13- عادت به غیبت کردن پشت سر دیگران دارند و در صدد هستند که هر طوری که شده است شخصیت دیگران را خرد کنند وقتی دست به این کارها میزنند خود را حوشحال میدانند احساس راحتی میکنند لاکن نمیدانند که روحی درهم کوفته و برهم ریخته انها نیاز به درمان دارد.

14- عادت به هذیان گوئ دارند چانه زن هستند و بیشتر حرف میزنند هیچ عملی ندارند خواب تعریف میکنند.

15- عادت به تهمت زدن به دیگران هستند بدون اینکه چیزی بدانند درباره اش نظر میدهند غیر مسئولانه حرف میزنند خودشان نمیدانند درباره چه دارند حرف میزنند.

انصافأ راحت نیستند و پریشان حال و همه راه را بنبست میدانند در جلو خویش.

البته و مردم و ملتهای که در منطقه عراق و ایران و کشورهای دیکتاتوری زندگی میکنند باز به مرض خود سانسوری مبتلا هستند انسانی و یا ملتی که این خصوصیات را بخود بخورد بدون اینکه دچار خشم و انکار و مقاومت گردد چه ایرانی باشد و چه غییر ایرانی ولی با خشم و انکار و مقاومت نمیشود دیگران را بی اعتبار و یا عوض کرد.

شاید باید سئوال بنیادی را مطرح کنیم تا مسئله چه برای خومان و چه برای دیگران بعد تازه ای پیدا کند. باز ما ایرانیها کارهای غییر ضروری را با جدیت دنبال میکنیم اما کارهای ضروری را به فراموشی میگذاریم همین باعث میشود که ما در زندگیمان همیشه با شکست روبرو بشویم.

در میان داوریهای خارجیان نسبت به خصوصیات روانی ملیتهای ایرانی من با یکی از همه بیشتر موافقم و آن گفته را ونسان مونتی است در کتاب ایران او میگوید در پشت پرده روح ملتی پنهان است که از دوران طفولیت منهوب و درهم کوفته است بله سئوال و ادعای من هم در این نوشتار این است که آیا مجموعه ی خصوصیاتی که در بالا به عنوان خلقیات ایرانی و از زبان خودیها و بیگانگان ذکر شده است خصلت فردی و انحصاری ایرانی است با خصوصیات و منش روانتجاوزدیده و روح سرکوب شده است؟ به این سئوال روانشناسی و علوم رفتاری باید پاسخ بگوید و در این مورد میتوان به صدها مقاله و کتاب منتشر شده در باره ویژگیهای روانی انسانهای تجاوزدیده اشاره نمود که نگارنده سالهاست دل مشغول این کار است ولی تا جایی که در حوصله این نوشتار میگنجد به چند نکته اشاره میکنم چارلز وایت فیلد در کتاب پر سر و صدای شفای کودک درون صفحه 59 مینویسد در شرایطی سخت و نا امن رشد انسان باید در تنازع بقا باشد و انسانی که برای بقا میجگند بسیاری از روشهای مدارا و مماشات و تکنیکهای دفاعی را می آموزد.

افراد تجاوزدیده و تحت فشار بقای خود را از طریق سهل انگاری و بی اهمیت جلو دادن مشکلات سر پنهان کامل و سماجت و چانه زدن خوش خدمتی و تظاهر انکار احساسات خود و دروغ تامین میکنند.

آنچه بقول آنا فروید 1936 مکانیسمهای نا سلامت دفاعی برای انسان سلامت است روش های عادی ارتباط برای افراد تجاوزدیده با دنیای اطراف خویش است.

مارگریت مالر روانکاو مشهور نیم قرن اخیر 1988 مینویسد برای خود واقعی در کودک انسان فضای رشد او بایست آغشته از عشق احترام و آزادی ابراز احساسات کودک باشد.

محیطی که آرزوهای کودک جدی تلقی گردد و به او فرصت تجربه و اشتباه داده شود محیطی که کودک برای نشان دادن آنچه که هست هراسی نداشته باشد تا سالمتر رشد کند.

حالذ کمی در باره یک فرد روانی که چند باری با ایشان راه رفته ام البته نباید او را مقصر بدانیم باید دولتهای سرکوبگر مقصر بدانیم که محیط را آلوده نموده اند به چیزهای ترسزا که این فرد به این حالت ناسالمی دچار بوشد.

من – سلام خوبی

او- سلام من خوبم بیا بریم کمی دور بزنیم.

من- خیلی خوب بریم .

او- شما میدانید که حزب دموکرات کردستان دنبال ما میباشد باید جای خود را عوض کنیم.

من- بگذار باشند من طلای پاکم از خاک چه باکم دوست عزیز اینطور فکر نکن ما در سوئد هستیم در زیر چتر قانون دموکراتیک سوئد هستیم.

او- خوب من زیاد از قوانین سود بلد نیستم در این باره چیزی نمیدانم.

من- خوب برو مطالعه بکن و یاد بگیر هیچ کسی در شکم مادرش علم با خودش نیاورده است همه زحمت کشیده اند و درس خوانده اند و انرژی صرف نموده اند تا به علم و پایه ای آن رسیده اند.

او- خوب بگذریم از اینها اسرائیل و امریکا قرضار من و بچه هایم هستند چرا چون اجازه ندادند که به خارج سفر کنیم یعنی حرفهای درهم و برهم ریخته میزند و خودش نمیداند چه دارد میگوید .

من- خوب ما داریم درباره چیزی دیگر حرف میزنیم چه شده هر لحظه شما به جای دیگر میپرید؟

او- نه من نه پردیم دارم در باره موضوع خودم حرف میزنم .

من- خیلی خوب شما گفتی حزب دموکرات و کومه له راپورت نوشته اند درباره ما و پلیس دارد ما را کنترل میکند این یعنی چه میتوانید توضیح بدهید که کی راپورت نوشته است در باره ما؟

او- فکر کنم کومه له مهتدی چیزی نوشته اند علیه شما و علیه چند نفری دیگر.

من- خیلی خوب حالا فهمیدم اما کی به حرف آنها گوش فرا میدهد چه کسی به حرف باند مهتدی باور دارد که افراد هوادارش میرن یک زن دیگر در کردستان میگیرند بدون اینکه زن دومشان در اینجا خبر داشته باشد و در عین حال ادعای سوسیالیستی و برابری طلبی میکنند.

البته من زیاد وارد چزئیات این بحث نمیشوم و این به صورت کتاب منتشر میشود البته ذتنها او نیست بلکه چند نفر هستند که ار مرضهای گوناگون رنج میبرند.

حال کمی در باره یک فرد که چند ماه پیش با من ملاقات نمود.

ج! سلام خوبی؟

من! سلامت باشید عزیز من خوبم شما خوب هستی؟

ج=! خوبم اما میخوام یک چیز را به شما بگویم من در نظر دارم به شهر یوتبوری نقل مکان کنم بعدأ در آنجا با رادیوها مصاحبه میکنم کم کم میرم بالا و رهبر میشوم بعدش ریئس جمهور خوب.

من=! خوب این خواب کی دیده اید؟ که با مصاحبه رادیوها میخواهید رهبر و ریئس جمهور بشوید؟

او=! مسخره میکنید حالا میبینید.

خوب ادامه این مطلب موکول میکنم برای نوشتهای آینده.

زند باد آزادی

درود به دموکراسی

سلام بر کردستان

ساموئیل کرماشانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر