زن، زندگی، آزادی رنسانس نوین ایرانی
نوزایی ایرانی (رنسانس ایرانی)
زن، زندگی، آزادی یک شعار سیاسی و اجتماعی است. این شعار نخستین بار توسط زنان مبارز کُرد در کردستان ترکیه و سپس در جنگ علیه داعش استفاده شد و به سایر تجمعات اعتراضی سطح جهان نیز راه یافت.
در ایران، پس از کشته شدن ژینا امینی (شرح در پایین همین صفحه) به دست مأموران گشت ارشاد و به دنبال آن در اعتراضات پس از کشتهشدن مهسا امینی، این شعار از سوی معترضان سر داده شد. این شعار در میانه تشییع پیکر مهسا (ژینا) امینی در سقز سر داده شد و در کمتر از چند ساعت در خیابانها و صحن دانشگاههای ایران طنین انداخت. و به سرعت به شناسنامه جنبشی جوان در ایران تبدیل شد.
این شعار در تجمعات اعتراضی زنان افغانستان در حمایت از اعتراضات ایران نیز مورد استفاده قرار گرفت. «زن، زندگی، آزادی» در اعتراضات ایرانیان خارجنشین نیز بهکار رفت و در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲، روزنامهٔ لیبراسیون فرانسه نیز در واکنش به اعتراضات، این شعار را به زبان فارسی در صفحهٔ اول خود چاپ کرد.
جنبش آزادیبخش کردستان با رهبری عبدالله اوجالان (شرح در پایین همین صفحه) رادیکالترین جنبش مبارزه آزادی زنان در سراسر جهان است. اوجالان زن را بهعنوان اولین ملت به اسارت گرفته شده در تاریخ معرفی کرده و پساز آن که ایدئولوژی آزادی زن را در سال ۱۹۹۸ ارائه نمود، گفت «تا زن آزاد نشود، جامعه آزاد نخواهد شد.» او مینویسد «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد».
زن، زندگی، آزادی
شعار «ژن، ژیان، ئازادی» نخستین بار توسط زنان مبارز کُرد سر داده شد و به شعاری مورد استفاده در سایر تجمعات و اعتراضها در سطح جهان تبدیل شد. بهگونهای که در ۲۵ نوامبر سال ۲۰۱۵، در تجمعاتی که به مناسبت روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان در چند کشور اروپایی برگزار شد، از این شعار استفاده شد.
در صحنهای از فیلم دختران خورشید با بازی گلشیفته فراهانی، بهار، فرمانده ایزدی واحد زنان «دختران آفتاب» قبل از آغاز یک عملیات علیه داعش برای دادن روحیه به رفقایش فریاد میزند برای زن، برای زندگی و برای آزادی.
عاطفه نبوی، زندانی سیاسی سابق در توئیتی نوشته: شعار زن، زندگی، آزادی را بار اول در زندان اوین از شیرین علمهولی شنیدم. نوشته بود زده بود روی دیوار کنار تختش. شیرین در اردیبهشت ۱۳۸۹ اعدام شد. شیرین علمهولی اردیبهشت ۱۳۸۹ به اتهام ارتباط با حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) همراه فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شد.
این شعار در روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ توسط زنان افغانستان در تجمعی اعتراضی در حمایت از اعتراضات ایران، سر داده شد.
خستین استفاده از این شعار توسط معترضان در ایران به اعتراضات در ایران در واکنش به کشتهشدن مهسا امینی بازمیگردد. این شعار نخستین بار در مراسم تدفین مهسا امینی در گورستان آیچی شهر سقز و سپس در اعتراضات شعر سنندج پس از مراسم تدفین سر داده شد و سپس به اعتراضات دانشجویان در دانشگاه تهران و پس از آن به اعتراضات سایر شهرهای ایران در روزهای بعد نیز راه یافت.
در پی گسترش اعتراضات ایرانیان به سایر شهرهای جهان، تجمعاتی در شهرهای مختلف برگزار شد و معترضان در این تجمعات نیز از شعار «زن، زندگی، آزادی» استفاده کردند. در پی اعتراضات گستردهٔ ایرانیان در سطح جهان، روزنامهٔ فرانسوی لیبراسیون نیز این شعار را در صفحهٔ نخست شمارهٔ ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲ خود بههمراه ترجمهٔ فرانسوی آن و تصویری از اعتراضات مردم در ایران به چاپ رساند.
این شعار در روز ۳۰ شهریور توسط زنان و مردان معترض در ترکیه و در تجمع مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران سرداده شد.
در فرانسه در سال ۲۰۱۸، در جریان جشنواره فیلم کن، بازیگران و عوامل فیلم دختران آفتاب شعار ژن ژیان ئازادی را سر دادند. این شعار بعدها در سپتامبر ۲۰۲۲ پس از اعتراضات به مرگ مهسا امینی به فارسی در صفحه اول روزنامه فرانسوی زبان لیبراسیون چاپ شد.
یکی از جامعهشناسان، این شعار را «یکی از ریشهدارترین خواستههای طبقه متوسط» دانستهاست. دیگر جامعهشناس، این شعار را «پلان تازهای در سکانس اعتراضهای مدنی ایرانیان» میداند. دیگری، این شعار را «چالشگر ایدئولوژی خشن مردسالار، مرگ آفرین و استبدادی حاکم» میداند. دیگری، شعار زن، زندگی، آزادی را نقطه مقابل نظام میداند. استاد جامعهشناسی دیگری، اعتقاد دارد زن در این شعار وجه نمادین دارد و نشانگر نفرت از خشونت است. دیگری، این شعار را معرف خیز عمومی فراگیر میداند که همه اقشار معترض را حول آن به وحدت رساندهاست. اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریهپرداز اسلوونیایی، این شعار را تقلیدی صرف از فمینیسم غربی یا «جنبش من هم» نمیداند. یک فیلسوف آمریکایی، این شعار را با شعار انقلاب فرانسه، «آزادی، برابری، برادری» مقایسه میکند.
مهسا امینی
Mahsa Amini – ژینا ئەمینی
مهسا امینی یا ژینا امینی (۳۰ شهریور ۱۳۷۹ – ۲۵ شهریور ۱۴۰۱) دختر ۲۲ سالهٔ ایرانی بود که در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ پس از دستگیری از سوی گشت ارشاد در تهران، در اثر ضربات مأموران گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی نظام جمهوری اسلامی ایران دچار شکستگی جمجمه و مرگ مغزی شد.
مهسا امینی سه روز بعد، در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، بر اثر شدت جراحات ناشی از ضربات وارده در بیمارستان کسری تهران درگذشت. مرگ او موجب بروز واکنشها و اعتراضات گستردهای در نقاط مختلف ایران و جهان شد. واکنشها به کشته شدن او در شهرهای ایران و فضای مجازی سبب شد که هشتگ فارسی #مهسا_امینی با گذر از مرز ۳۰۰ میلیون توییت و ریتوییت ترند جهانی شود و رکورد جهانی تاریخ توییتر را بشکند. قتل او زمینهساز اعتراضات گستردهای علیه نظام جمهوری اسلامی شده است.
مهسا (ژینا) امینی در سال ۱۳۷۹ در خانوادهای کُرد در سقز متولد شد. او پیش از مرگ، بهتازگی در دانشگاه پذیرفته شده بود و یک برادر به نام آرش داشت.
مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ با خانوادهاش برای دیدن فامیل از سقز به تهران سفر کردهبود. مهسا حدود ساعت ۶ عصر سهشنبه ۲۲ شهریور در نزدیکی ایستگاه متروی شهید حقانی واقع در بزرگراه شهید حقانی -در حالی که همراه برادرش بود- بهدست مأموران گشت ارشاد دستگیر شد؛ پس از اعتراض برادرش کیارش امینی، به او گفته شد که مهسا برای گذراندن «کلاس توجیهی» به بازداشتگاه منتقل شده و تا یک ساعت دیگر آزاد خواهد شد. دایی مهسا به رادیو فردا گفتهاست: «برادر مهسا آنجا بوده و وقتی خواسته مقاومت کند و اجازه ندهد مهسا را بازداشت کنند، گاز اشکآور زده و [او و تجمعکنندگان را] پراکنده کردهاند.»
شاهدان عینی در خودروی گشت ارشاد و بازداشتگاه از ضرب و جرح وی خبر دادند.
مهسا امینی سه روز بعد، در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در بیمارستان کسری درگذشت دو ساعت پس از دستگیری و انتقال مهسا امینی به ساختمان پلیس امنیت اخلاقی تهران در خیابان وزرا، او به دلیل صدمات وارد شده به جمجمه، دچار مرگ مغزی شده و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کسری بستری شد. زمانی که برادر او مقابل ساختمان، منتظر خواهرش بود، یک آمبولانس را دیده که از ساختمان خارج میشود. او از یکی از سربازان دربارهٔ علت خروج آمبولانس از ساختمان سؤال میکند که به او گفته میشود که یکی از سربازان زخمی شده است. او پس از نشان دادن عکس خواهرش به سایر دخترانِ آزادشده از بازداشتگاه، متوجه میشود که آمبولانس، حامل پیکر نیمهجان مهسا بوده است.
طبق گزارشی که از بیمارستان کسرای تهران به دست منابع آگاه رسیده است، مهسا به محض رسیدن به بیمارستان از لحاظ پزشکی مرده بود. او بر اثر ضربه شدیدی که به سرش خورده بود دچار مرگ مغزی شده بود. مژگان افتخاری، مادر مهسا، اندکی پیش از درگذشت مهسا گفت: «او پیش از بازداشت کاملاً سالم بوده است.»
بامداد ۲۶ شهریور پیکر امینی به سقز انتقال داده شد و با حضور گسترده مردم و همچنین نیروهای امنیتی، او را در گورستان آیچی به خاک سپردند. در حالی که نیروهای امنیتی قصد داشتند او را شبانه و بدون حضور مردم خاکسپاری کنند که با ممانعت خانواده او مواجه شدند. همچنین در روز خاکسپاری نیروی انتظامی راههای منتهی به شهر سقز را مسدود کردند تا جلوی حضور بیشتر مردم را بگیرند. معترضان در مراسم خاکسپاری وی شعارهایی نظیر «قتل به خاطر روسری؟ تا کی چنین خاک به سری؟» و «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. پدربزرگ مهسا امینی در مراسم خاکسپاری او شعری از شیرکو بیکس با عنوان «تهران برای هیچکس نمیخندد» قرائت کرد.
چند تن از افرادی که خود از بازداشتشدگان بودند و در همان ون گشت ارشاد همراه مهسا امینی حضور داشتند طی مصاحبههایی، خشونت فیزیکی و ضرب و شتم شدید نیروهای پلیس علیه مهسا امینی که باعث شکستگی جمجمه او شد را تأیید کردند، همچنین آنها اعلام کردند که مهسا را دیر به بیمارستان رساندند.
دو روز پس از ادعای سکته مغزی و حمله قلبی مهسا امینی در ساختمان پلیس امنیت اخلاقی خیابان وزراء تهران، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در اطلاعیهای بدرفتاری با او را «اخبار و ادعاهای رسانههای معاند دربارهٔ این حادثه» خواند و آن را رد کرد. واکنشی که کاربران شبکههای اجتماعی آن را «سناریوی تکراری» خواندند. در اطلاعیه پلیس پایتخت دربارهٔ مهسا امینی، بدون ذکر نام او، آمده است: «خانمی برای «توجیه و آموزش» به یکی از بخشهای پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود که «ناگهان» در جمع سایر افراد هدایت شده، «بهطور ناگهانی» دچار عارضه قلبی شد.»
چندین پزشک با بررسی عکسها و ویدئوهای منتشر شده از مهسا امینی در شبکههای اجتماعی اعلام کردند که با توجه به جراحات مشهود در صورت و خونریزی از گوش او، عامل بستری شدن به هیچ وجه نمیتوانسته مشکل قلبی باشد بلکه برخورد جسمی سخت باعث این شکل از آسیبدیدگی شده است. همچنین در بررسی که شماری از پزشکان مستقل با مشاهده سیتیاسکن مغزی او و بررسی وجود خون در ریه او انجام دادند، ثابت شده است که ضرباتی شدید به سر او وارد شده است که این بررسی، ادعای حکومت ایران را بهطور کامل رد میکند.
پوشش خبری به کما رفتن مهسا امینی از سطح شبکههای اجتماعی و رسانههای خارج از ایران، وارد رسانهها و خبرگزاریهای داخلی و رسمی شد. مقامهای حکومتی در ایران تلاش کردند فضای خبری جان باختن او را در اختیار بگیرند و نظام قضایی، اجرایی، قانونگذاری و امنیتی ایران را در قبال این حادثه پاسخگو و حساس نشان دهند. منتها حکومت و رسانههای حکومتی قدرت کنترل ابعاد و پتانسیل این رویداد را نداشته و نتوانستند افکار عمومی را قانع و سیل خشم و اعتراضهای عمومی را مهار کنند.
صالح نیکبخت، وکیل مدافع خانواده مهسا امینی، در ۶ مهر اعلام کرد والدین مهسا از عاملان دستگیری او شکایت کردند. صالح نیکبخت همراه با علی رضایی وکالت اولیای دم پرونده مهسا امینی را برعهده دارند.
مراسم چهلم
مراسم چهلم مهسا امینی که با فراخوان گروههای مختلف در ایران همراه شد با وجود تلاش نیروهای امنیتی حکومت ایران برای جلوگیری از برگزاری مراسم، چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ برگزار شد. خانواده امینی توسط دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی تهدید شدند. پدر، مادر و برادر مهسا تحتالحفظ مأموران امنیتی در خانه خود در حبس بودند و به آنها اجازه خروج از خانه و رفتن به مزار مهسا داده نشد. اینترنت شهر سقز قطع و درگیریهایی در سقز انجام شد.
واکنشها به کشته شدن مهسا
دستگیری و ضرب و شتم مهسا امینی توسط گشت ارشاد و به کما رفتن او، خشم عمومی مردم را در جامعه و شبکههای اجتماعی در پی داشت. مرگ او باعث واکنشهای گستردهای در سطح داخلی و بینالمللی شد. بسیاری از سیاستمداران، هنرمندان، شخصیتها، احزاب و نهادهای ایرانی و جهانی به آن واکنش نشان دادند و بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران ارتباط خود را با صدا و سیما و تیمهای ورزشی جمهوری اسلامی قطع کردند. هشتگ #مهسا_امینی در توییتر رکورد تاریخ هشتگها در این سایت را شکست و تا ۹ مهر بیش از ۲۰۰ میلیون بار از آن استفاده شد.
گیسوبران
شماری از زنان ایرانی در اعتراض به جان باختن مهسا امینی در حرکتی نمادین، با ابراز خشم و سوگ، موهای خود را قیچی کردند. آیین گیسوبران از رسوم دیرینه ایرانیان باستان است.
روسری سوزان
کارزار آتش زدن روسری به عنوان نماد حجاب به نشانه مخالفت با حجاب اجباری در اعتراضات پس از کشتهشدن مهسا امینی رخ داد. این حرکت نمادین با واکنشها بسیاری مواجه شده است. شمار بسیاری از زنان در اعتراضات روسری از سر برداشتند و برخی روسری خود را آتش زدند.
عبدالله اوجالان
Abdullah Öcalan – عەبدوڵڵا ئۆجەلان
عبدالله اوجالان (زاده ۴ آوریل ۱۹۴۸) که در میان پیروانش به نام سَروک آپو (سروک یعنی رهبر و آپو یعنی عمو Serok Apo) نیز مشهور است سیاستمدار، نظریهپرداز و زندانی سیاسی چپگرای کُرد اهل کشور ترکیه، و نیز رهبر و بنیانگذار حزب کارگران کردستان است. حزب کارگران کردستان (پ.ک. ک)، یک سازمان سیاسی چپگرا است که برای جلوگیری از سرکوب کردهای ترکیه توسط دولت ترکیه، تأسیس شده و علیه حکومت این کشور به فعالیت مسلحانه میپردازد. عبدالله اوجالان از زمان دستگیریاش در ۱۵ فوریه ۱۹۹۹ تاکنون در ترکیه در زندان به سر میبرد.
اوجالان به همراه دیگر بنیانگذاران حزب کارگران کردستان، این حزب را در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ در روستای فیس شهرستان لیجه در استان دیاربکر تأسیس کردند. این سازمان به مبارزه مسلحانه با دولت ترکیه میپردازد. دولت ترکیه مدعی است سی هزار نفر از گریلاها در جریان درگیری نیروهای این حزب با ارتش ترکیه کشته شدهاند. این حزب در واکنش به تحولات جهانی در سال ۲۰۰۲ هشتمین کنگره خود را برگزار کرد و ضمن اعلام انحلال حزب کارگران کردستان ترکیه، «کنگره آزادی و دمکراسی کردستان» را تأسیس کرد و اوجالان را همچنان به عنوان رهبر معرفی کرد.
وکلای اوجالان در اوایل ماه اوت ۲۰۱۹ با انتشار بیانیهای به نقل از او اعلام کردند که او گفته کردها به کشور مستقلی نیاز ندارند و همچنین مدعی شده که قادر است، ظرف یک هفته به درگیری تاریخی میان نیروهای دولت ترکیه و اعضاء حزب تحت رهبریاش پایان دهد.
عبدالله اوجالان در عُمَرلی، یکی از روستاهای ناحیه هالفَتی در استان شانلیاورفه کردستان ترکیه به دنیا آمد. پس از اتمام دبیرستان و ترک روستا به تحصیل در رشته علوم سیاسی در دانشگاه آنکارا پرداخت.
وی پس از پایان دانشگاه به عنوان کارمند در دیاربکر واقع در جنوب شرقی ترکیه مشغول به کار شد. اوجالان از زمان دستگیری در سال ۱۹۹۹ در زندانی در جزیره امرالی در نزدیکی استانبول دوران محکومیت حبس ابد خود را میگذراند.
عبدالله اوجالان در سال ۱۹۸۰ از ترکیه خارج و به کشور سوریه پناهنده شد. او در آنجا از تنشهای میان سوریه و ترکیه و نیز نزدیکی حکومت سوریه به شوروی استفاده کرد و با جلب نظر حکومت حافظ اسد، به فعالیت سیاسی در میان کردهای سوریه پرداخت.
با افزایش تنش میان دو حکومت ترکیه و سوریه، تهدید ترکیه مبنی بر حمله به خاک سوریه، منازعه بر سد حقابهٔ سوریه در پی آبگیری سد آتاترک و نهایتاً امضای توافقنامهٔ آدانا، عبدالله اوجالان نیز در روز ۹ اکتبر ۱۹۹۸ از سوریه اخراج شد. او ابتدا به روسیه رفت و تلاش کرد با حکومت این کشور ارتباط برقرار کند. نمایندگان مجلس دومای روسیه طرحی را تصویب کردند که از یلتسین میخواست به اوجالان پناهندگی اعطا شود، اما دولت یلتسین که با ترکیه بر سر حمایت آن کشور از سازمانهای جداییطلب اسلامگرای چچن در تنش بود به استناد توافقنامهای که این دو کشور در سال ۱۹۹۵ با یکدیگر مبنی بر دست کشیدن متقابل از حمایت از سازمانهای کرد و چچنی امضا کردهبودند، از اعطای پناهندگی به اوجالان سر باز زد.
عبدالله اوجالان سپس ناگزیر از ترک روسیه و عزیمت پنهانی به کشورهای دیگری برای کسب پناهندگی شد. او به ایتالیا و سپس به یونان رفت و در هر دو کشور درخواست پناهندگی او مورد پذیرش قرار نگرفت. اوجالان سرانجام به نایروبی رفت و در محل اقامت سفیر یونان در کنیا مستقر شد.
اوجالان سفارت یونان در کنیا را به همراه وکیلان خود و چند مقام کنیایی به قصد فرودگاه نایروبی جهت سفر به یک کشور آفریقایی دیگر ترک میکند. اما اتومبیل وی در مسیر ناپدید شده و در روز دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۷۷ (۱۵ فوریه ۱۹۹۹) در یک عملیات هواپیماربایی در نایروبی دستگیر میشود. یک روز بعد بولنت اجویت نخستوزیر وقت ترکیه خبر دستگیری و انتقال وی به ترکیه را منتشر و تلویزیون ترکیه تصاویری از وی با دست و پای بسته در کنار دو نیروی امنیتی دیگر نشان داد. به گفته او اوجالان در عملیاتی که توسط سازمان اطلاعات ارتش ترکیه و سازمان اطلاعات ترکیه (میت) طی ده روز انجام دادند انجام شد. وی محل دستگیری اوجالان را اعلام نکرد. دربارهٔ جزئیات دستگیری وی و همکاری کشورهای مختلف در آن زمان، مطالب مختلفی در رسانهها منتشر گردید.
دولت یونان هر گونه همکاری با دولت ترکیه برای دستگیری وی را تکذیب کرد در بیانیه سفارت یونان در واشینگتن آمده بود که وی اجازه یافت در سفارت آن کشور در نایروبی بماند تا راه حلی برای مشکل وی بر اساس استانداردهای اتحادیه اروپا یافت شود. با این حال افکار عمومی و مطبوعات یونان به شدت علیه تئودوروس پانگالوس وزیر خارجه یونان، برانگیخته شده و انتقادات تندی علیه وی ابراز کردند که به استعفای وی در ۱۸ فوریهٔ ۱۹۹۹ منجر شد. کردها سفارت خانههای یونان را نیز مورد حمله قرار دادند. وکیل اوجالان نیز گفت بود مقامات یونانی موکلش را فریب دادهاند.
انتشار خبری در رسانههای یونان مبنی بر اینکه اوجالان پس از خروج از سوریه و سفر به کشورهای روسیه و ایتالیا بهطور غیرقانونی وارد خاک یونان شده و دو روز در یونان مخفی بودهاست منجر به برکناری سه وزیر در کابینه یونان شد. از سویی دولت یونان از سوی ترکیه متهم به ارائه گذرنامه یونانی به اوجالان شدهاست.
پنج سال پس از دستگیری وی، دادگاهی در یونان برای محاکمه غیابی اوجالان به اتهام ورود غیرقانونی به آن کشور برگزار گردید. تعدادی از اتباع یونانی نیز به همراه وی به اتهام دست داشتن در انتقال او به یونان محاکمه شدند.
وی پس از دستگیری به اتهام جنگ مسلحانه و قتل هزاران نفر، محاکمه و به اعدام محکوم شد اما ترکیه به دلیل انتقادات گسترده و تلاشهایی که برای عضویت در اتحادیه اروپایی دارد از اعدام وی خودداری کرد و به حبس ابد وی در زندان جزیره امرالی بسنده کرد. در عین حال دادگاه حقوق بشر اروپا در سال ۱۳۸۴ و پس از شکایت وکلای اوجالان، محاکمه وی را دارای ایرادات مختلف و غیر منصفانه اعلام کرد. وجود قاضی ارتشی در دادگاه، عدم دسترسی وی به پرونده خود، حبس قبل از محاکمه و صدور حکم اعدام را از موارد غیر منصفانه بودن دادگاه دانست.
شایعه همکاری اطلاعاتی موساد در این پروژه پس از دستگیری وی مطرح شد و منجر به حمله گسترده کردها به سفارتخانههای اسرائیل در اروپا شد. رسانههای برخی کشورها نظیر ایران به شدت به آن انتقاد کردند.
اما یک دهه بعد گوردون توماس، از عناصر اطلاعاتی سیا که رابطه نزدیکی با موساد دارد در کتاب خود مدعی شد که اساساً دستگیری اوجالان نه توسط نیروهای امنیتی آمریکا و ترکیه، بلکه مستقلاً توسط سازمان موساد اجرا شد و آنان پس از ربودن وی او را به ترکیه تحویل دادند. اسرائیل پیش از آن نیز چند مورد عملیات ربودن افراد را اجرا کرده بود. عبدالله اوجالان نیز در سال ۱۳۸۷ مدعی شد که وی در عملیات مشترک سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و ترکیه ربوده و به زندان امرالی منتقل شد.
آثار اوجالان
از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دمکراتیک، (ترجمه دفاعیات عبدالله اوجالان در دادگاه)، تهران: بیدگل، مترجم:رحیم بیگ زاده، شابک: ۹۶۴۵۷۰۶۲۷۰
از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دموکراتیک (دفاعیه عبداله اوجالان در دادگاه حقوق بشر اروپا)، مترجم رحیم بیگزاده، تهران: پیام امروز، ۱۳۸۳.
از دولت کاهنی سومر به سوی تمدن دموکراتیک، مترجم: دلشاد مرادی، تهران: حسینی اصل، ۱۳۸۲.
اسلام و میهندوستی، جامعهٔ کردستان و طرح ترور من، ترجمه محمدرئوف مرادی، تهران: نشر آنا، ۱۳۷۹.
داستان دوباره زیستن: خاطرات و اندیشههای عبدالله اوجالان (مصاحبهکننده یالچین کوچوک)، ترجمه و تحقیق محمدرئوف مرادی، تهران: حمیدا، ۱۳۷۸.
عشق کرد، مترجمان مختار زردویی و شیلان حسامی، تهران: نشر آرویج. ۱۳۸۰.
محکمهٔ تاریخ: تحلیلی از تاریخ معاصر جنبشهای کرد در مناظرهیی میان عبدالله اوجالان، ابراهیم احمد و محمد رسول هاوار، ترجمه محمد رئوف مرادی، تهران: آنا، ۱۳۸۳.
تفکرات سیاسی عبدالله اوجالان، لندن، بریتانیا: Pluto Press: شابک: ۹۷۸۰۷۴۵۳۹۹۷۶۸[۱۹]
رهایی زندگی: انقلاب زنان، کلن، آلمان ،۲۰۱۳[۲۰]
مانیفست تمدن دمکراتیک؛ مسائل گزار از مدرنیته کاپیتالیستی و روند دمکراسی ۲۰۱۵[۲۱]
آثار دربارهٔ اوجالان
وایت، پل جوزف، شورشیان بدوی یا انقلابیون مدرن؟ (عبدالله اوجالان کیست و چه می خواهد؟)، ترجمهٔ جبار رحمانی، تهران: آنا، ۱۳۸۴.
گانتر، مایکل، کردها و آینده ترکیه: تحلیلی بر مسئله کرد پ.ک. ک؛ و عبدالله اوجالان، ترجمه علی بلخکانلو، تبریز: سالار، ۱۳۷۹.
ابریشمی، عبدالله، مسأله کرد در خاورمیانه و عبدالله اوجالان، تهران: توکلی، ۱۳۷۸.
منبع: کلیه مطالب این برگه از ویکیپدیای فارسی نقل شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر