۱۳۹۹ آبان ۲۴, شنبه

خود فريبى Self-Deception

 


خود فريبى

Self-Deception

فریب یعنی عمل سوء ای که کسی یا کسانی بخواهند با خدعه و یا نیرنگ و یا حیله کسی یا کسانی را مورد اغفال قرار داده تا به خواسته های خود برسند .


بنا براین فریب مفهومی است که باید حتما دو طرف داشته باشد یعنی هم ( له ) داشته باشد هم ( علیه ) و لذا وجود دو طرف الزامیست در واقع باید هم فاعل یعنی فریبکار و هم مفعول یعنی فریب خورده طرفین موضوع باشند .

حال با توجه به این مطالب چگونه می شود که یک انسان خود را فریب دهد تا مثلاً منافعی را بدست آورد و یا تمایلات آن بر آورده شود . وقتی بحث ما به این مرحله میرسد ناخودآگاه احساس میکنیم که در وجود ما دو طرف وجود دارد . چرا که گفتیم تعریف فریب این است که حتما باید دو طرف وجود داشته باشد .

بنا براین وقتی در باره خود فریبی صحبت می کنیم یعنی اینکه در وجود ما بطور قطع دو طرف وجود دارد.

1. قسمت تاریک و بد به سرکردگی هواهای نفسانی . ( فریبکار )

2. قسمت روشن و خوب به سرکردگی عقل و خرد . ( فریب خورده )

پس من یک نفر نیستم دو نفر هستم در یک قالب. وجود ما داراى یک قسمت بد است که دارای هوش و دانش منفی است و یک قسمت خوب است که دارای عقل و خرد است که هوش و دانشش بستگی به اکتساب آگاهی های آن دارد . بدیهست اگر قسمت مثبت ما از دانش و اگاهی ها تهی باشد قسمت منفی ما میتواند به سادگی آنرا فریب دهد تا به خواستهای نفسانی خود برسد .

اما چطور ممکن است عقل انسان فریب هوای نفسانی را بخورد . همانطور که بیماری اعتیاد یک بیماری هوشمند است ، قسمت بد وجود ما هم هوشمند است . چون عقل انسان استدلال پسند است لذا خواسته های نفسانی گاهی با سفسطه بافی و پاردوکس های گمراه کننده عقل را زایل و سپس فریب میدهد . طبیعی است وقتی آگاهی عقل و خرد کم باشد فریبکار به خواسته خود میرسد و موارد غلط را درست جلوه میدهد بطور مثال :

سه نفر میرن رستوران سه هزار تومن غذا ميخورن ، نفرى هزار تومن ميدن. صندوق دار 500 تومان پس میده. مادر خرج 200 تومان انعام میدهد و 300 تومان بقیه را که سهم هر کدام 100 تومان بوده برمیدارن . اما برای آنها مشکل از آنجا شروع شد که اومدن یکبار دیگر حساب کنند یعنی به مادر خرج گفتن ما اول 1000 تومان دادیم که سه نفری شد 3000 تومان بعد تو 100 تومان بما پس دادی یعنی در واقع نفری 900 تومان سهم هر کدام ما شد پس ما در واقع سه تا 900 تومان (900*3= 2700 تومان ) که میشود 2700 تومان دادیم و 200 تومان هم انعام دادیم مجموع اینها میشود (2700+200 = میشود 2900 تومان ) پس صد تومان دیگر کجاست ؟ .

مثال ديگر: 9= 3 -4 * 3 ، اما اگر همین عبارت را برعکس کنیم : 3-4 *3 = 3

گفتیم که دانش و آگاهی میتواند مانعی باشد علیه فریبکار اما نباید فقط همین امر را کافی دانست زیرا علم و دانش ما موقعی کاربرد دارد که دست از خود محوری برداریم و فکر نکنیم چون دانشی داریم بنا بر این فقط به ذهن و عقل خودمان متکی و مغرور باشیم .همینطور که گفتیم بد وجود ما هوشمند است و گاها حتی میداند با اینکه ما علی الرغم دانشی که داریم چگونه ما را فریب دهد.

حال خود فریبی را از منظر دیگر مورد بررسی قرار می دهیم . در واقع آن قسمتی که وجود بد ما دارای بیشترین امکانات است ، جناحی که تمام قدرت وتمرکز خود را در آنجا معطوف کرده و با کمک آنها موفق به فریبکاری می شود .

حس ها و غرایز ما تعداشان زیاد است و چون بخودی خود قوه عقل ندارند و همینطور تمایل زیادی به لذت بردن دارند و برای لذت بردن بیشتر افراط میکنند ، بنا براین سلیقه و مذاق آنها تمایل به آن دارند که تابع هوای نفسانی باشند تا تابع عقل وخردمان .

البته درست است که حس ها ابزارهای هستند در دست عقل انسان که توسط آنها میتواند با جهان خارج ارتباط بر قرار کند و شکی نیست که عقل انسان حاکم بر قلمرو انسان است اما هوای نفسانی با تحریک و همدست کردن حس ها و غرایز ، سپاهی بوجود می آورد و حاکم وجود ما را وادر به تسلیم میکند تا دستور غلط صادر کند و به خواستهای نفسانی عمل کند در اینجا است که فرایند خود فریبی در ما اتفاق می افتد و حاکم وجود ما در اثر فشار این خواسته ها علی الرغم اینکه میداند صدور مجوز اشتباه است لذا در اینجا خود فریبی اتفاق می افتد . بگذارید مثالی بزنم :

یک خانه را در نظر بگیریم و فرض کنیم در این خانه ، خانواده ای زندگی میکنند شامل : – پدر – مادر- و چند فرزند . حالا فرض کنیم که زن ، وبچه ها یک خواسته غیر عقلانی دارند مثلا چیزی را برای خانه میخواهند که لازم نیست و غیر معقول است و از نظر اقتصادی خانواده متضرر می شود اما آنها بر اساس چشم رو چشمی و یا هوای نفس به پدر فشار می آورند تا آن خواسته غیر معقول مهیا شود ابتدا پدر خانواده پایداری میکند اما اهالی خانه به پدر فشار می آورند و اینفدر زندگی را زهرمار میکنند تا سر انجام پدر تسلیم می شود و دستور غلط صادر میکند .

حال اگر انسان را خانه و پدر را عقل و زن را هوای نفسانی و بچه ها را حس ها و غرایز بدانیم تا حدودی مسائل برایمان توجیه میشود . اساسا خود فریبی لحظه ایی در ما به وقوع می پیوندد که حاکم وجود ما که عقل و خرد ماست در اثر نداشتن آگاهی و دانش و عدم سلامت بدون پایداری فرو میرزد . نقطه ای که این ریزش اتفاق می افتد را خود فریبی میگویم .

بنا بر این در ما بیشتر موقعی خودفریبی رخ میدهد که :

اولا سلامت نفس نداشته باشیم – یعنی در بست در اختیار خواسته های نفسانی خود باشیم که به آن نفس اماره میگویند .

نفس اماره مثل بچه یکی یه دونه ای می مونه که هر سازی که میزند خانوده اش با آن میرقصند ، بدیهیست چنین بچه ای همیشه بی ثبات و از خود راضی میشود .

ثانیا سلامت عقل نداشته باشیم – منظور از نداشتن سلامت عقل ربطی به داشتن صرفا سواد نیست خیلی ها هستند که با سواد و حتی استاد فلسفه و یا جامعه شناس و یا دانشمند و یا در رشته های خود دارای نبوغ های هم هستند اما بعلت خود فریبی های که میکنند همیشه زندگیشان آشفته است . خیلی از معتادها را می بینیم که در عرصه های مختلف مثلن نویسندگی و ادبیات و یا علوم ها و هنرها سرآمد هستند اما مشکل اعتیاد خود را با خود فریبی انکار میکنند. منظور از نداشتن سلامت عقل در اینجا یعنی اینکه خردی که تحت تاثیر هوای نفس ویروسی شده است و استحکام خود را از دست داده .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر