دلایل انتقادگریزی میتوان به 3 قسمت ملایم نمیه حاد و حاد تقسیم نمود انتقاد گریزی بر اثر ضعف میباشد افرادی که انتقاد گریز هستند بیشتر از لو رفتن ضعفشان ترس و وحشت دارند این افراد چه سیاسی باشند و چه غیر سیاسی دو نوع هستند نوعی که حاضر نیست راز و رمزش افشا بشود و یا در دید دیگران قرار بگیرد نوع دومش که افرادی هستند که تفکر خودبزرگبینی و به قول فیلسوفان اسکیزمانی دارند خود را شخصیتی بزرگ میدانند و اگر از آنها در انظار عمومی انتقاد کنید بلافاصله دچار حمله هیستریکی میشوند و دچار نوعی پریشانی میشوند چون همیشه در این فکر هستند که همه دردها و رنجهای خویش را سانسور کنند و کسی از رمز و راز آنها خبری نداشته باشد همیشه کوشش میکند که خود را در زیر سئوال رفتن و مورد انتقاد قرار گرفتن قایم کند در عین حال ادعای سیاستمدار بودن هم بکند. پنهان نمودن چهره ی واقعی خویش نوعی بیماریست گریز از انتقاد هم نوعی بیماریست خود سانسوری هم نوعی بیماریست . خوب اگر از انتقاد گریزان هستید بهتر این است که ادعای سیاستمداری نکنید ادعای برنامه خاصی نکنید خود را نمایان نکنید اگر میخواهید مورد نقد قرار نگیرید مثل یک فرد ساده اجتماعی خود را پنهان کنید در جامعه تا مورد نقد و انتقاد قرار نگیرید.
اگر هم میخواهید ازخود یک بت بسازیت و با تهدید و حرفهای تمسخره در بین افراد بیسواد برای ترورشخصیت دیگران دست بزنید با سئوالاتی طولانی و در عین حال روانشنانه مواجه میشوید شمایکه انتقاد گریز هستید باید یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا دست بکشید از آنچه در باره اش ادعا میکنید و یا باید منتظر نقد و انتقاد باشید. نقد و انتقاد در پیشرفت انسان یاری میرساند که به انسان کمک میکند که در کارهایش و عملکردش پیروز بشود نقد و انتقاد برای سازنده نمودن انسان کمک فراوانی میکند بنابر این کسانی که انتقاد گریز هستند بیمار هستند باید به دکتر روانکاو مراجعه کنند. آقایانی که ادعای لیبرال دموکراسی میکنند بدون اینکه مفهوم و مفاهیم رفتار و سیاست لیبرالیزم را شناخته باشند چیزیست مسخره و در عین حال توهینیست به اصل و اصول لیبرال دموکراسی در برنامه و اساس نامه بین المللی لیبرال دموکراسی رهبری وجود ندارد خوب هر بیماری نمیتواند خود را لیبرال دموکرات بداند اما در عملکردش یک دهاتی از آب در آید در این باره در مقاله نقد برادرانی که خود را لیبرال دموکرات میدانند منتشر میشود در آینده. کمی در باره نژاد پرستی نژاد پرستی یک نوع تکامل انسانی برای شناخت خویش و ریشه ی خویش میباشد اما اگر این تفکر به یک حالت بد و افراطگرایی تبدیل بشود به نوعی بیماری مزمن باز تبدیل مشود یعنی بجای اینکه در پیشرفت انسان کمکی بکند میتواند انسانها را به بی راهه بکشاند اگر در یک جامعه بر اساس آموزش و پرورش سالم و بنیاد دموکراسی وجود نداشته باشد به نوع تقدس بت پرستی مبدل میشود برای نمونه فلان مبارز را بعنوان یک بت پرستش برای خود انتخاب میکنند کم کم رنگ و بوی مذهبی بخود میگیرد و در نهایت به نوعی جنون خشونتگرا تبدیل میشود نمونه این بیماری مثل ترکها. عین همین در سیاست صادق است کسانی که مبتلا به خود بزرگبینی هستند در نهایتش دستکمی از مزمن شدن چنین بیماری ندارد چرا چون اول جنگ این آغاز میشود که بتواند تعدادی دوروبر خود جمع کند در قدم بعدی نمایان شدن در انظار عمومی در قدم سوم مبتلا به خود بزرگ بینی و از خود بیخود شدن در قدم چهارم که قدم نهایت میباشد ترور و کشتار آغاز میشود ترور و کشتار کسانی که همفکر این فرد روانی نیستند آغاز میشود یعنی جنگ کرسی و مقامی در میگیرد این نهایت حاد یک بیماری روانپویشی خطرناکیست که همین خود را سازماندهی نمود کشتار آغاز میشود اعتمادش به دیگران کمتر میشود افراد نزدیک به خانواده خویش دور و بر خویش جمع میکند تا سنگر بندی کند با شعارهای رنگاورنگ زرق و برق دارد توخالی افراد روانی از نوع جنون مانیک و در عین حال اسکیزوپاتیک. وقتیکه مسئله ی من ناخودآگاه آغاز شد جا و مقام و کرسی مطرح میشود ودر عین حال درست کردن ترس و وحشت آغاز میشود در نهایت ترور و بقول دردمنشان اسلام سیاسی اعدام انقلابی آغاز میشود البته در زمان قبل هم هرکسی زبان انتقاد علیه احزاب گشوده بود بعنوان خائن و مزدور دشمن اعدام انقلابیش میکردند اما این مسئله تخول یافته در بین احزاب ما در خاورمیانه و بخصوص در عرصی سیاست در کردستان حالا اگر رهبران سیاسی خودخواند چپنمای ما از کسی ترس و وحشت داشته باشند در بین حزب خویش ویی را به داخل میفرستند این تنها راهیی میباشد برای اعدامش بعدش به وزارت اطلاعات خبر جا و مکان آنها میدهند و رژیم هم آنها را به گلوله میبندد و میکشد بعدش آقایان اشک تیمساح براشون میریزند نیمدانند که در این عصر تکنولوژی هیچ چیزی را نمیتوان تا ابد قایم و رو پوش براش گذاشت. با تشکر ساموئیل کرماشانی 6/7/2011
دلایل انتقادگریزی میتوان به 3 قسمت ملایم نمیه حاد و حاد تقسیم نمود انتقاد گریزی بر اثر ضعف میباشد افرادی که انتقاد گریز هستند بیشتر از لو رفتن ضعفشان ترس و وحشت دارند این افراد چه سیاسی باشند و چه غیر سیاسی دو نوع هستند نوعی که حاضر نیست راز و رمزش افشا بشود و یا در دید دیگران قرار بگیرد نوع دومش که افرادی هستند که تفکر خودبزرگبینی و به قول فیلسوفان اسکیزمانی دارند خود را شخصیتی بزرگ میدانند و اگر از آنها در انظار عمومی انتقاد کنید بلافاصله دچار حمله هیستریکی میشوند و دچار نوعی پریشانی میشوند چون همیشه در این فکر هستند که همه دردها و رنجهای خویش را سانسور کنند و کسی از رمز و راز آنها خبری نداشته باشد همیشه کوشش میکند که خود را در زیر سئوال رفتن و مورد انتقاد قرار گرفتن قایم کند در عین حال ادعای سیاستمدار بودن هم بکند. پنهان نمودن چهره ی واقعی خویش نوعی بیماریست گریز از انتقاد هم نوعی بیماریست خود سانسوری هم نوعی بیماریست . خوب اگر از انتقاد گریزان هستید بهتر این است که ادعای سیاستمداری نکنید ادعای برنامه خاصی نکنید خود را نمایان نکنید اگر میخواهید مورد نقد قرار نگیرید مثل یک فرد ساده اجتماعی خود را پنهان کنید در جامعه تا مورد نقد و انتقاد قرار نگیرید.
اگر هم میخواهید ازخود یک بت بسازیت و با تهدید و حرفهای تمسخره در بین افراد بیسواد برای ترورشخصیت دیگران دست بزنید با سئوالاتی طولانی و در عین حال روانشنانه مواجه میشوید شمایکه انتقاد گریز هستید باید یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا دست بکشید از آنچه در باره اش ادعا میکنید و یا باید منتظر نقد و انتقاد باشید. نقد و انتقاد در پیشرفت انسان یاری میرساند که به انسان کمک میکند که در کارهایش و عملکردش پیروز بشود نقد و انتقاد برای سازنده نمودن انسان کمک فراوانی میکند بنابر این کسانی که انتقاد گریز هستند بیمار هستند باید به دکتر روانکاو مراجعه کنند. آقایانی که ادعای لیبرال دموکراسی میکنند بدون اینکه مفهوم و مفاهیم رفتار و سیاست لیبرالیزم را شناخته باشند چیزیست مسخره و در عین حال توهینیست به اصل و اصول لیبرال دموکراسی در برنامه و اساس نامه بین المللی لیبرال دموکراسی رهبری وجود ندارد خوب هر بیماری نمیتواند خود را لیبرال دموکرات بداند اما در عملکردش یک دهاتی از آب در آید در این باره در مقاله نقد برادرانی که خود را لیبرال دموکرات میدانند منتشر میشود در آینده. کمی در باره نژاد پرستی نژاد پرستی یک نوع تکامل انسانی برای شناخت خویش و ریشه ی خویش میباشد اما اگر این تفکر به یک حالت بد و افراطگرایی تبدیل بشود به نوعی بیماری مزمن باز تبدیل مشود یعنی بجای اینکه در پیشرفت انسان کمکی بکند میتواند انسانها را به بی راهه بکشاند اگر در یک جامعه بر اساس آموزش و پرورش سالم و بنیاد دموکراسی وجود نداشته باشد به نوع تقدس بت پرستی مبدل میشود برای نمونه فلان مبارز را بعنوان یک بت پرستش برای خود انتخاب میکنند کم کم رنگ و بوی مذهبی بخود میگیرد و در نهایت به نوعی جنون خشونتگرا تبدیل میشود نمونه این بیماری مثل ترکها. عین همین در سیاست صادق است کسانی که مبتلا به خود بزرگبینی هستند در نهایتش دستکمی از مزمن شدن چنین بیماری ندارد چرا چون اول جنگ این آغاز میشود که بتواند تعدادی دوروبر خود جمع کند در قدم بعدی نمایان شدن در انظار عمومی در قدم سوم مبتلا به خود بزرگ بینی و از خود بیخود شدن در قدم چهارم که قدم نهایت میباشد ترور و کشتار آغاز میشود ترور و کشتار کسانی که همفکر این فرد روانی نیستند آغاز میشود یعنی جنگ کرسی و مقامی در میگیرد این نهایت حاد یک بیماری روانپویشی خطرناکیست که همین خود را سازماندهی نمود کشتار آغاز میشود اعتمادش به دیگران کمتر میشود افراد نزدیک به خانواده خویش دور و بر خویش جمع میکند تا سنگر بندی کند با شعارهای رنگاورنگ زرق و برق دارد توخالی افراد روانی از نوع جنون مانیک و در عین حال اسکیزوپاتیک. وقتیکه مسئله ی من ناخودآگاه آغاز شد جا و مقام و کرسی مطرح میشود ودر عین حال درست کردن ترس و وحشت آغاز میشود در نهایت ترور و بقول دردمنشان اسلام سیاسی اعدام انقلابی آغاز میشود البته در زمان قبل هم هرکسی زبان انتقاد علیه احزاب گشوده بود بعنوان خائن و مزدور دشمن اعدام انقلابیش میکردند اما این مسئله تخول یافته در بین احزاب ما در خاورمیانه و بخصوص در عرصی سیاست در کردستان حالا اگر رهبران سیاسی خودخواند چپنمای ما از کسی ترس و وحشت داشته باشند در بین حزب خویش ویی را به داخل میفرستند این تنها راهیی میباشد برای اعدامش بعدش به وزارت اطلاعات خبر جا و مکان آنها میدهند و رژیم هم آنها را به گلوله میبندد و میکشد بعدش آقایان اشک تیمساح براشون میریزند نیمدانند که در این عصر تکنولوژی هیچ چیزی را نمیتوان تا ابد قایم و رو پوش براش گذاشت. با تشکر ساموئیل کرماشانی 6/7/2011------------------------------------------
درباره مسائل دیگر اجتماعی آنقدر مشکلات اجتماعی وجود دارد با هزاران و میلیونها مقالات تمام شدنی نیست
///
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر