اختلال اضطراب اجتماعی پیش از این جمع هراسی خوانده میشد و شبیه یک هراس است به این شکل که ترس از چیزی چنان قوی شده که برای شما دیگر امکان نزدیک شدن به آن چیز وجود ندارد. درست مانند دیگر هراسها میتوان با تمرین، این هراس و پرهیز را از بین برد، اما نیاز به این دارد که این کار گام بگام انجام شود و در یک محیط امن صورت گیرد. اختلال اضطراب اجتماعی به این معنی است که شما دچار اضطراب میشوید از اینکه خود را در موقعیت های اجتماعی قرار دهید که در آنجا این خطر میرود که تحت تاثیر احساسات ناخوشایند و احساس رسوایی و بیآبرویی قرار گیرید.
اختلال اضطراب اجتماعی چگونه بر زندگی تاثیر میگذارد؟
موقعیتهای اجتماعی سرانجام چنان برای شما غیرقابل تحمل میشوند که شما حاضر نیستید خود را در آن شرایط قرار دهید. تنها فکر اینکه در مرکز توجه دیگران قرار بگیرید برایتان تحمل ناپذیر است. اجتناب از زندگی اجتماعی میتواند منجر به این شود که شما بطور روزافزونی منزوی بشوید. پرهیز از چیزهای ناراحت کننده در کوتاه مدت میتواند راحتی در پی داشته باشد اما باعث میشود که اضطراب در بلند مدت بدتر شود. هرچه جای بیشتری به اضطراب بدهید به همان اندازه جای کمتری برای خودتان میماند تا در آنجا آن زندگی را که شاید واقعا خواستار آن هستید بسازید.
شما اسیر افکاری میشوید که مشخصه اختلال اضطراب اجتماعی است مانند “از من کار ابلهانهای سر خواهد زد” ، ” همه بمن چشم خواهند دوخت” یا همه فکر خواهند کرد من دیوانهام. اضطراب در بعضی لحظات میتواند بصورت فیزیکی جلوه کند، مانند لرزیدن، طپش قلب، خشک شدن دهان یا سرخ شدن چهره. میتواند این احساس به انسان دست بدهد که در حال غش کردن یا درحال ازدست دادن کنترل است.این واکنشهای جسمانی نتیجه اینست که سیستم عصبی شما در مقابل وضعیتی واکنش نشان میدهد که شما آن را به مثابه تهدید تعبیر میکنید. اقدام بعدی شما میتواند این باشد که در کوتاهترین زمان ممکنه بایستی از آنجا دور شوید
چه زمانی باید کمک بخواهم؟
اگر اضطراب شما برای موقعیتهای اجتماعی مانعی در زندگی روزمره شماست و زندگی تان را محدود میسازد باید تقاضای کمک کنید. این توصیه در مورد شما نیز که با کمک الکل یا مواد آرامبخش تلاش میکنید امور روزانهتان را اداره کنید صادق است.
چه کمکی بمن خواهد شد؟
برای اختلال اضطراب اجتماعی درمان وجود دارد. اینکه با کسی حرف بزنید میتواند بشما کمک کند که درباره خود بیشتر بدانید و اینکه چرا شما چنین واکنشی نشان میدهید که در موقعیتهای مختلف نشان میدهید. شما همچنین میتوانید در گروه تراپی شرکت کنید. برای مدتی نیز شاید لازم باشد دارو مصرف کنید.
همه ما مختلفیم و یک روش مداوای کارساز برای یک فرد، شاید برای فرد دیگری کارساز نباشد. شما باید با آزمودن روشهای گوناگون روش مداوایی پیدا کنید که برای شما کارساز باشد. اگر شما پیش از این تحت درمان بودهاید، اما فکر میکردید که کارساز نبوده است نباید تسلیم شوید بلکه باید مداوای تازه ای را آغاز کنید. پژوهشهای علمی نشان میدهد که این شکل تراپی نیست که تعیین میکند یک مداوا موفق است بلکه این موضوع که چه اعتمادی میان بیمار و درمانگر بوجود آمده است عامل موفقیت یک روش مداواست.
بیماری روانی چیست؟
اصطلاح بیماری روانی به عنوان یک اصطلاح جمعی برای اختلالات روانی کمتر جدی ، مانند اضطراب و افسردگی و علائم جدی تر ، که معیارهای تشخیص روانپزشکی را برآورده می کنند ، استفاده می شود.
اختلالات روانی ، مانند اضطراب و افسردگی ، می تواند واکنش های طبیعی نسبت به یک وضعیت استرس زای زندگی باشد و اغلب گذرا است. مهم نیست که بیماری را به عنوان واکنشهای طبیعی در زندگی توضیح دهیم ، در حالی که شناسایی زود هنگام شرایط روانپزشکی می تواند تأثیر مثبتی بر پیش آگهی داشته باشد.
بهداشت روان طبق WHO
آنچه مفهوم سلامت روان شامل می شود در سطح محقق مورد بحث است. در سراسر ، چندین بعد از بهزیستی شامل می شوند ، مانند بهزیستی عاطفی ، روانی و اجتماعی. مطابق تعریف WHO ، سلامت روان حالتی از سلامت روان است که در آن هر فرد می تواند به توانایی های خود پی برد ، می تواند با استرس های معمولی کنار بیاید ، می تواند به طور مثمر ثمر کار کند و می تواند به جامعه ای که در آن زندگی می کند کمک کند. بنابراین چیزی بیش از فقدان بیماری روانی را شامل می شود ، و شامل هر دو تجربه فرد و رابطه بین فرد و زمینه اجتماعی است که وی در آن زندگی می کند.
سلامت روان و بیماری های روانی می توانند همزمان اتفاق بیفتند
تعاریف مربوط به بهداشت روان کمتر روشن است ، اما اکثر آنها اتفاق نظر دارند که این چیزی غیر از نبود بیماری روانی است. بهداشت روان به عنوان شرایطی توصیف می شود که چندین بعد از وجود فرد به خوبی کار می کند ، به طوری که فرد احساس شادی می کند ، نسبت به خود و دیگران و در ارتباط با جامعه احساس خوبی دارد. به گفته برخی از محققان ، سلامت روان و بیماری روانی می تواند همزمان در یک فرد رخ دهد.
چگونه بیماری روانی تشخیص داده می شود؟
بیماری شدید روانی نوعی بیماری روانپزشکی است که خود را در یک سندرم نشان می دهد که براساس معیارهای مختلف تشخیصی قابل تأیید است. یکی از این سیستم های تشخیصی ، طبقه بندی بین المللی بیماری های WHO است. سیستم تشخیصی گسترده دیگر ، کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، DSM است که توسط انجمن روانپزشکان آمریکا ، APA منتشر شده است. از نظر بالینی ، کتابچه های راهنمای DSM در خارج از ایالات متحده نیز مهم هستند ، اما به طو
ختلال افسردگی اساسی
احساس گرفته بودن و یا خستگی غیر عادی گاهی زیاد عجیب نیست، بخشی از زندگی است. اما اگر مدتی مدید هیچ چیزی بر روی شما تاثیر نداشته باشد و یا انگیزهای در شما ایجاد نکند، میتواند دلیلش این باشد که شما دچار اختلال افسردگی اساسی شدهاید. برای این بیماری درمان وجود دارد.
اختلال افسردگی اساسی چیست؟
اگر در طول دوهفته هر روز شما اندوهگین، گرفته و ناتوان باشید، میتواند به دلیل اختلال افسردگی اساسی باشد. اختلال افسردگی اساسی یک حالت بیماری است که شیوه تفکر و احساس شما را تغییر میدهد.
اگر شما دچار اختلال افسردگی اساسی باشید، عادی است که بسادگی خشمگین شوید و مشکل تمرکز داشته باشید. همچنین شما میتوانید مشکل تصمیم گیری، اضطراب و بیخوابی داشته باشید. شما بطور کلی زندگی را میتوانید سنگین و بی معنی احساس کنید.
این عادی است که فکر کنید هرگز بهبود نخواهید یافت، حتی شاید یقین داشته باشید که چنین است. شما ممکن است فکر کنید که در واقع آدم شکست خورده و بی ارزشی هستید و نگران از این هستید که اگر برای اطرافیان بگویید که حال واقعی تان چگونه است، واکنش آنان چه میتواند باشد. ممکن است اینگونه احساس شود که شما تلاش میکنید حفظ ظاهر بکنید اما در پشت این ظاهر ممکن است که احساس فروپاشی بشما دست بدهد.
با وجود اینکه حالتان به این اندازه بد است اما خودتان نمیدانید که اختلال افسردگی اساسی دارید. در مقابل یقین دارید که افکاری مانند بی معنی بودن و رنج و عذاب “حقایق” درباره زندگی هستند. اختلال افسردگی اساسی باعث میشود که شما چیزهایی را که در زندگی در واقع دوست دارید “فراموش کنید” اگر چه ممکن است که برای لحظاتی چنین بنظر برسد. اختلال افسردگی اساسی به این ترتیب “دروغ میگوید”. اگر مایلید بدانید دچار اختلال افسردگی اساسی هستید یا خیر این تست را انجام دهید (لینک).
درجههای گوناگون اختلال افسردگی اساسی
اختلال افسردگی اساسی میتواند سطحی، معتدل یا عمیق باشد.اگر اختلال افسردگی اساسی شما از نوع سطحی باشد، با وجود اینکه حالتان خوب نیست، اغلب قادر به اداره خود در امور روزانه هستید. اگر اختلال افسردگی شما معتدل باشد اداره امور روزانه مشکل تر است اما شما از عهده امور کاملا لازم بر میآیید. در هنگام اختلال افسردگی اساسی عمیق شما بزحمت میتوانید از بستر خود برخیزید. کارهای ساده ای مانند تلفن کردن به کسی یا نامههای رسیده را باز کردن در این حالت اموری بنظر میرسند که ممکن نیست از عهده انجام آنها برآیید.
در این حالت است که افکاری مانند اینکه دیگر توان زندگی در شما نمانده بشما هجوم میآورند. شما پایانی برای رنجهای خود نمیبینید و یقین دارید که این تنها شما هستید که چنین احساسی دارید. شما ممکن است به این نتیجه برسید برای اطرافیان شما بهتر است که شما وجود نداشته باشید. اگر حالتان تا این اندازه بد است نباید تنها باشید بلکه بیدرنگ باید در جستجوی کمک برآیید.
کمک در دسترس است
اگر گمان میکنید که دچار اختلال افسردگی اساسی هستید باید تحت درمان قرار بگیرید. از طریق سایت ۱۱۷۷ میتوانید درمانگاهها را پیدا کنید. اگر میپذیرید که نیاز به مراقبت پزشکی دارید از اطرافیان خود کمک بگیرید که به خدمات درمانی و پزشکی تلفن کنند. اگر حالتان چنان بد است که افکاری مانند خودکشی به سرتان زده نباید منتظر بمانید بلکه بی درنگ باید در یک اورژانس روانپزشکی تقاضای مراقبتهای درمانی کنید و یا به شماره ۱۱۲ تلفن بزنید.
برای اینکه حالم بهتر شود چه میتوانم بکنم؟
در صورت دچار بودن به اختلال افسردگی اساسی، میتواند داشتن توان مراقبت از خود دشوار باشد. هرچقدر هم که دشوار باشد مهم است که بخورید و بخوابید. تلاش کنید که هر روز بیرون بروید، ولو اینکه در حد رفتن بدور محله خودتان باشد. بهترین کار اینست که از نوشیدن الکل خودداری کنید ولو اینکه باعث میشود که شما برای لحظهای احساس کنید حالتان بهتر شده است. حرف زدن با کسی، نوشتن یا گوش فرادادن به موسیقی میتواند یک روش دیگر برای این باشد که احساس کنید حالتان خوب است، یا دستکم حالتان کمتر بد است. اختلال افسردگی اساسی اغلب بعد از مدتی خوب میشود اما ممکن است دوباره برگردد. آنچه که مهم است اینست که مداوای اختلال افسردگی اساسی پیش از موقع قطع نشود، حتی اگر شما احساس کنید که حالتان خیلی بهتر است.
شما تنها نیستید
افراد بسیاری بودهاند که گرفتار اختلال افسردگی اساسی بودند و بعد از آن نجات یافتهاند. امروزه اختلال افسردگی یکی از معمولترین دلایل مرخصیهای استعلاجی است. در مرخصی استعلاجی بودن، به هیچ وجه نشانه ضعف یا شکست خوردگی نیست بلکه کاملا برعکس، مرخصی استعلاجی شیوهای است که به کمک آن شما بخود فرصتی میدهید که حالتان بهتر شود.
اختلال دوقطبی
خلق و خوی همه مردمان در دوره های گوناگون زندگی تغییر میکند. اما اگر مبتلا به اختلال دوقطبی باشید حال و هوایتان میان اختلال افسردگی اساسی و به اصطلاح شیدایی تغییر میکند. در میانه این دوره ها شما دوره های سالم را دارید که اغلب تا چندین سال بدرازا میکشد.
اختلال دوقطبی چیست؟
اختلال دو قطبی نوعی بیماری روانی است که در آن حالت شما میان شیدایی و افسردگی در نوسان است. در فاصله میان این دوره ها شما دوره های سالم را دارید. این حالتها، فاز شادی و شعف ، فاز شیفتگی و شیدایی و فاز افسردگی خوانده میشوند. آمیزههای گوناگونی از این حالتها وجود دارند که به گروه های مختلف بیماری اختلال دوقطبی تقسیم میشوند. اختلال دو قطبی میتواند ناشی از حوادث بیرونی باشد ماانند استرس، و فشارهای روحی عمومی و در دوران نوجوانی شروع به ظاهر شدن میکند. این بیماری تا آخر عمر باقی میماند. خطر اینکه یک فرد در طول زندگی خودگرفتار بیماری اختلال دوقطبی شود چیزی بین یک تا دو درصد است و در سراسر جهان به یک اندازه شایع است.
شیدایی و نیمه شیدایی چه هستند؟
شیدایی و نیمه شیدایی میتواند منجر به از دست دادن قدرت تشخیص در شما شود و بر روی روابط با دیگران، کار و اقتصاد شما تاثیر بگذارد. برای نمونه چندین پروژه را راهاندازی میکنید، به گونهای اغراق آمیز شاد و اجتماعی هستید و دست بکارهایی میزنید که کم و بیش برای شما عواقب جدی به دنبال دارد. اغلب بسیار فعال هستید و به خواب بسیار کمی نیاز دارید. اعتماد بنفس شما به میزان قابل ملاحظهای از موارد عادی بیشتر است و از اینکه کسی بطور مثال ایدههای درخشان شما را به پرسش بگیرد، یا به عشقتان باور نداشته باشد، از زندگی شبانه شما ویا همه پروژههایی که راه انداختهاید خرده بگیرد میتوانید خشمگین شوید.
در بیماری شیدایی شما بسیار فعال هستید و اگر شما دچار بیماری شیدایی شدهاید فردی هستید پر فعالیت که به آسانی قدرت درک واقعیت را از دست میدهد و ممکن است دچار روانپریشی شود. در حالت نیمه شیدایی بیمار قدرت درک واقعیت را از دست نمیدهد و کمتر فعال است. بعد از دورههای شیدایی و نیمه شیدایی بیمار دچار اختلال افسردگی اساسی میشود. اختلال افسردگی اساسی میتواند چنان عمیق باشد که بیمار بفکر خودکشی و نقشه کشیدن برای کشتن خود بیفتد. گاهی افسردگی چنان عمیق است که بیمار واقعا دست به خودکشی نیز میزند.
عامل بیماری اختلال دوقطبی چیست؟
بیماری اختلال دوقطبی یک بیماری ژنتیک است و بر روی کارکرد مغز تاثیر میگذارد. استعداد و فعالیت مغز با خلاقیت مرتبط است.
انواع بیماری اختلال دوقطبی
بیماری اختلال دو قطبی انواع مختلفی دارد اما بطور عام میتوان آن را به نوع ۱ و نوع ۲ تقسیم کرد. در نوع ۱ بیمار بین شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است، در نوع ۲ بیمار بین نیمه شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است.
از کجا میتوان کمک دریافت کرد؟
اگر گمان میکنید که خود یا فرد دیگری دچار بیماری اختلال دو قطبی شدهاید باید به درمانگاه روانپزشکی مراجعه کنید. در آنجا ابتدا یک تشخیص اولیه از وضعیت شما میدهند وبعد بررسی های بیشتری انجام خواهد شد که نشان میدهد آیا شما بیماری اختلال دوقطبی دارید یا نه
چه کمکهایی هست که من میتوانم دریافت کنم و چه کاری خودم میتوانم بکنم؟
مداوای اختلال دوقطبی لازم است زیرا بیماری میتواند بروی همه زندگی شما تاثیر بگذارد و خطر خودکشی زیاد است. اگر دچار بیماری اختلال دوقطبی هستید نیاز به مداوا با دارو دارید برای اینکه مانع از حمله بیماری شوید و از خطر یک دوره تازهی بیماری جلوگیری کنید. هم شما و هم اطرافیان شما لازم است که درباره این بیماری اطلاعات بیشتری داشته باشید و نشانههای شروع آن را یاد بگیرید تا خطر بروز دوباره آن را کاهش دهید. روان درمانی و یک گفتگوی خوب با درمانگرتان، مهم است. اگر شما یا اطرافیانتان متوجه نشانههای شروع بیماری شدهاید، برای جلوگیری از دور تازهی بیماری، یک روش دیگر داشتن یک برنامه عمل است. همچنین مرخصی استعلاجی در طول یک دوره و حتی بستری شدن در بیمارستان نیز میتواند لازم شود.
اختلالات تغذیه
اگر شما در باره غذا و وزن خود بسیار فکر میکنید و اعتماد به نفس شما وابستگی شدیدی به میزان رضایت خاطرتان از وضع تن شما دارد، ممکن است مبتلا به اختلال تغذیه باشید. اختلالات تغذیه بیشتر در میان دختران جوان مشاهده میشود اما در سنین دیگر و صرفنظر از تیپ بدن و جنسیت نیز ممکن است مبتلا به اختلال تغذیه شد. تمام اختلالات تغذیه بر بدن صدمه میزنند و باعث تخریب اعتماد به نفس و سلامت روانی هستند.
چگونه بدانم که مبتلا به اختلال تغذیه هستم؟
اگر دچار اختلال تغذیه باشید غالبا نسبت به خود سختگیر هستید و خود را سرزنش میکنید. معمولا از چگونگی غذاخوردن و ظاهرتان احساس شرمساری میکنید. از غذا خوردن با دیگران خودداری میکنید، غالبا از خوردن وعدههای غذایی صرفنظر میکنید و به غذا ، وزن و ظاهرتان خیلی زیاد فکر میکنید. اینکه هرلحظه فکرتان مشغول به این باشد که چه کاری باید بکنید می تواند آزار دهنده و توانفرسا باشد. ممکن است دچار اضطراب شوید و به شدت احساس کنید که تنها هستید. ممکن است احساس کنید که بیشترین وقت در زندگی شما دور غذا، شرمساری و کنترل میچرخد. شاید فکر کنید که باید به نحوی معین رفتار کنید و گرنه دچار اضطراب خواهید شد. معمولا در تمرکز حواس و خوابیدن با دشواری روبرو میشوید. با گذشت زمان ممکن است دچار ملال و افسردگی شوید.
انواع اختلالات تغذیه
اختلالات سه گانهی خوردن هیجانی، پرخوری عصبی و بیاشتهایی عصبی معمولی ترین اختلالات تغذیه هستند.
کم اشتهایی عصبی (آنورکسیا) این است که شما می خواهید به بیشترین میزان لاغر باشید و از این رو به کمترین میزان غذای حاوی انرژی می خورید و بدن شما به یک حالت گرسنگی مزمن [ کمبود مفرط مواد غدایی] دچار میشود
خوردن هیجانی این است که شما مقدار بسیار زیادی از غذاهایی بخورید که معمولا از خوردن آنها اجتناب میکنید. خوردن هیجانی در مدت زمانی کوتاه انجام میگیرد و پس از آن احساس گناه و احساس شرمساری به وجود میآید.
پرخوری عصبی (بولمیا) به این معنا است که شما خوردنتان هیجانی است اما با این تفاوت که سعی میکنید که آنچه را که خوردهاید ،معمولا از طریق استفراغ، مصرف مسهل یا تمرین ورزشی شدید، دفع کنید.
این نیز ممکن است که شما نوعی اختلال تغذیه، برای نمونه آنورکسیا، داشته باشید اما وزنتان در محدودهای نورمال قرار داشته باشد. همچنین معمولا کسی که یکی از انواع اختلالات تغذیه را دارد آن را ترک کرده و دچار اختلالی دیگر میشود.
میتواند با توقعات زیاده طلبانه مرتبط باشد
علت های بسیار متفاوتی برای ابتلا به اختلال تغذیه وجود دارد. می تواند مربوط به خصوصیات شخصی مانند طرز برخورد با احساساتی چون اندوه یا خشم یا رابطه با دیگران باشد اما همچنین ممکن است واکنشی باشد در برابر اینکه غذا ، کنترل و چهره و ظاهر در جامعه چگونه ارزشگذاری میشود.
این توقع که آدم باید چهره و ظاهر عالی و ایراد ناپذیری داشته باشد همزمان با اینکه فراوانیهای مصرفی ما را در محاصره قرار داده و انتظار می رود که نیازها و احساسات ما کنترل کند ، ممکن است غیرغملی به نظر آید. می تواند با نیاز به کنترل خوردن غذا شروع شود و با گذشت زمان بر شما تسلط پیدا کند.
چه زمانی باید جویای کمک شوم؟
اگر فکر میکنید که دچار اختلال تغذیه هستید نباید درنگ کنید بلکه باید خواستار کمک شوید. هرچه زودتر جویای کمک شوید بهتر است. معالجاتی برای برای رفع اختلال تغذیه در دسترس است.
مبتلایان به اختلال تغذیه می توانند از کمکهایی برخوردار شوند
بوسیلهی معالجه می توان از اختلال تغذیه رهایی یافت. در این زمینه انواع بسیاری از معالجات ، برای نمونه گفتگودرمانی و معالجه بوسیلهی دارو وجود دارد. گاهی ممکن است معالجهی همزمان بوسیله رواندرمانی و دارو ضروری باشد.
کجا می توانم کمک بگیرم؟
اگر فکر میکنید که دچار اختلال تغذیه هستید باید به نهاد درمانی مراجعه کنید. اگر خودتان در مراجعه مشکل دارید می توانید از کسی بخواهید که همراه شما باشد. اگر چنانچه جالتان بقدری بد است که فکر خودکشی به سرتان افتاده درنگ نکنید بلکه مستقیما به یک نهاد روانپزشکی اورانس مراجعه کنید یا به شماره 112 زنگ بزنید.
تنها نیستید
بسیاری از مردم مبتلا به اختلال تغذیه شده و بعدا از آن رهایی یافتهاند. اعتراف به اینکه حالتان خوب نیست و جویای کمک هستید نشانهای از ضعف یا شکست نیست، بلکه بواقع نشانه عکس آن است، شیوهای است که بوسیلهی آن به خودتان فرصت این را میدهید که حال بهتری داشته باشید.
اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی (شیزوفرنی) یا روان گسیختگی یک بیماری روانی است که در آن مرز میان خیال و واقعیت مخدوش میشود. فرد مبتلا معمولا خودش از بیماریش آگاهی ندارد و این امر باعث دشواری معالجه میشود؛ البته نه به این معنی که نمیتوان روی او حساب کرد یا او نمیتواند به حالت عادی خود بازگردد.
اسکیزوفرنی چیست؟
۳۵۰۰۰ نفر در سوئد به اسکیزو فرنی که روانپریشی درازمدتی است دچار هستند. این روانپریشی به معنای مسخ ذهنی واقعیت است که علایم آن توهم، تصورات واهی و دگرگونیهای رفتاری است.
توهمات ممکن است شامل همهی حواس باشد. معمولی ترین آنها عبارت از توهم صوتی یعنی شنیدن صداهایی است که حاوی اظهار نظرند یا به شخص بیمار فرمان میدهند که کارهایی را انجام دهد. هنگامی که شخص مبتلا به اسکیزوفرنی شروع به اطاعت از این فرمان ها میکند ممکن است وضع خطرناکی پیش آید و کمک فوری را ضروری سازد.
تصور واهی به معنای یقین دانستن کیفیت های خاصی در پدیده ها است و این در حالی است که اطرافیان میدانند که چنین چیزهایی وجود ندارند. برای نمونه اینکه او ممکن است خیال کند که تحت تعقیب است، مسموم شده است یا او را تهدید به قتل کردهاند. او چیزی یا رویدادی را ناگهان همچون چیز یا رویدادی دیگر یا بیشتز از واقع تعبیر میکند. او حرفهای کسان دیگر را ممکن است چنین سوء تعبیرکند که در باره ی اوست و یک برنامه تلویزیونی را چنین تعبیر کند که پیامی برای اوست.
احساس تحت نظارت بودن بوسیله ی دوربین یا میکروفون احساسی معمولی است. گفتههایی که برای دیگران غیر منطقی وغیر قابل قبول است میتواند برای روانپریش واقعی جلوه کند. علایم دیگر اسکیزوفرنی تغییراتی در شکل ارتباط مانند حرف زدن کمتر، کم اعتنایی عاطفی و کمبود انگیزه است.
اکثرکسانی که دچار اسکیزوفرنی هستند در سنین۲۰ تا ۳۰ سالگی به این بیماری مبتلا میشوند. علت ابتلا به این بیماری ناشناخته است اما عامل ارثی یکی از عوامل خطر ابتلا شمرده میشود. همچنین، فشار بیرونی برای نمونه در دوران جنینی ، بحرانهای زندگی و اعتیاد به کانابیس میتواند تاثیرگذار باشد.
اسکیزوفرنی چه تاثیری بر زندگی دارد؟
فرآیند این بیماری ممکن است دستکم شش ماهه باشد اما ممکن است بیشتر از آن نیز طول بکشد. این بیماری میتواند ناتوانی به وجود آورد و تاثیری عمیق بر اعتماد به نفس بیمار داشته باشد. شخص بیمار شاید نتواند کار یا تحصیل کند، درون گرا میشود و یا ناگهان دچار انفجار خشم میشود. اسکیز فرنی میتواند شناخت از خود را دشوار سازد و باعث دلواپسی، اضطراب، افسردگی و بدخوابی شود.
روانپریشی میتواند به ترس و شرمساری بیانجامد. بیان حال خود به کسی دیگر ممکن است دشوار باشد اما این کارحایز اهمیت است. کمک هایی برای بهبود این بیماران در دسترس است.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
اگرچه این بیماری یک بیماری مزمن است، میتواند با گذشت زمان خفیفتر شود. در صورت وجود شرایط مطلوب، بیمار میتواند مانند دیگران زندگی عادی داشته باشد. مهم است که علاوه بر درمان، روابط اجتماعی حمایت کننده و فعالیت های روزانهی پرمحتوا داشت. عادات سالم مانند خوردن غذاها و خواب خوب نیز بهبودبخش است چرا که این بیماری مستعد این است که به اعتیاد و افسردگی بیانجامد.
اگر فکر میکنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان مبتلا به روانپریشی است یا خطر ابتلاء وی به روانپریشی وجود دارد، لازم است به بخش رواندرمانی نوجوانان یا بخش روان درمانی بزرگسالان مراجعه کنید. درمان اسکیزوفرنی برای بهتر شد حال بیمار ضروری است و نیز میتواند به کاهش خطر بروز دوباره بیماری کمک کند.
تشخیص بیماری اسکیزوفرنی و درمان آن
برای اینکه تشخیص بیماری ممکن شود، ضروری است که اختلال دستکم شش ماه ادامه داشته باشد. برای اینکه بتوان علت های دیگر روانپریشی ، برای نمونه بیماری دیگر یا مصرف مواد مخدر را حذف کرد، بررسی ضرورت دارد.
برای معالجه، مواد دارویی ضد روانپریشی وجود دارد که میتواند بیماری را خفیف تر کند و زندگی روزمره را برای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی آسانتر سازد. معالجه شامل گفتگوی حمایتی و رواندرمانی است. حایز اهمیت است که شخص مبتلا هرچه زودتر، با به دست آوردن کاری مناسب یا بازگشت به شغل سابق، مورد یاری و پشتیبانی قرار گیرد. این گفته در مورد کسی نیز که هنوزهم علایم بیماری نشان میدهد صادق است.
امنیت اهمیت دارد و از این رو خوب است که بیمار در خانه ی خود یا، زمانی که بیماری در اوج خود است ، در بخش درمانی ویژهای مورد معالجه قرار گیرد. خویشاوندان نیز ممکن است نیازمند پشتیبانی باشند چرا که ممکن است در کنار بیمار بودن بر آنها فشار آورد.
اضطراب
اضطراب واکنشی طبیعی به شرایط تهدید آمیز است و نوعی عملکرد برای زنده ماندن دارد. شدت اضطراب درجات گوناگونی دارد، از نگرانی مبهم تا نشانه های جسمی قوی یا احساس وحشت تا حدی که انسان فکر میکند در حال بیهوش شدن است. اضطراب همیشه بعد مدتی به پایان میرسد اما میتواند دوباره برگردد.
زندگی با اضطراب چگونه است؟
اضطراب برای افراد گوناگون به صورتهای گوناگونی احساس میشود و شدت آن میتواند متفاوت باشد. اضطراب ملایم میتواند بصورت نگرانی، بی قراری یا احساسی غیر واقعی مانند بودن در “یک حباب” جلوه کند. اضطراب شدید میتواند در بدن بیشتر احساس شود. در آن حالت میتواند بصورت دشواری در تنفس، فشار به روی سینه و یا تپش قلب احساس شود. اگر اضطراب بطور ناگهانی ظاهر شود بدون اینکه شما آماده باشید، به آن اضطراب ناشی از هراس آنی میگویند و آنچه که هنگام اضطراب ناشی از هراس آنی اتفاق میافتد حمله ناشی از هراس خوانده میشود
وقتی دچار اضطراب میشویم اغلب فکر میکنیم “این اضطراب تمام شدنی نیست” یا “دارم دیوانه میشوم”. وقتی چنین احساسهایی بشما دست داد به یاد بیاورید که هیچ کدامشان درست نیست! اضطراب همواره پس از مدت کوتاهی برطرف میشود و خطرناک نیست ولو اینکه شما در آن لحظه واقعا معتقد باشید که خیلی هم خطرناک است.
اضطراب تا چه اندازه رایج است؟
همه ما زمانی در زندگیمان دچار اضطراب میشویم، بعضی ها شاید بیشتر از دیگران. باوجودی که اضطراب بسیار رایج است کمتر کسی درباره آن حرف میزند. از این رو بسیاری اضطراب را با احساسات ناشی از بی آبرویی و رسوایی یا احساس گناه پیوند میزنند. از آنجایی که اضطراب اغلب در ظاهر انسانها دیده نمیشود بسیاری بر این گمان هستند که در مضطرب بودن تنها هستند و این به نوبه خود حرف زدن درباره اضطراب را از آنچه که باید دشوارتر میسازد. خیلیها هستند که اضطراب خود را پنهان میکنند یا تظاهر میکنند که اضطراب وجود ندارد. هرچه بیشتر از اضطراب پرهیز کنیم مهار آن نیز میتواند دشوارتر شود.
چرا دچار اضطراب میشوم؟
اضطراب میتواند برای نمونه ناشی از یک فکر یا احساس ترس آور باشد، یا باعث شود که احساس تهدید، ناتوانی، شکست یا بیارزش بودن بکنید. اضطراب میتواند گاهی مربوط به داشتن توقع بیش از اندازه از خود باشد یا احساس بیآبرویی و رسوایی یا احساس گناه. اینکه گمان کنید آدم عجیب یا ویژه و تکی هستید، اینکه احساس کنید “ایرادی” در کارتان هست، امر بسیار رایجی است. اگر نسبت به شما بد قولی شود یا کسی شما را برای همیشه ترک کند، اینها عواملی است که میتواند موجب اضطراب برای شما شود. همچنین احساس خطر کردن از اینکه چیزی را ازدست بدهید که برایتان مهم است مانند امنیت، موقعیت اجتماعی یا عشق میتواند برای شما اضطراب آور باشد.
بهنگام اضطراب در مغز چه میگذرد؟
اضطراب ناشی از واکنش هایی در سیستم مرکزی اعصاب است که ما قادر به هدایت آن نیستیم.این واکنش در واقع یک سیستم هشدار دهنده است که به هنگام تهدید یا بروز خطر از سوی سیستم مرکزی اعصاب و مغز بکار میافتد. خطر همیشه لازم نیست واقعی باشد. وقتی مغز سیگنالهایی میفرستد مبنی براین که احتمال خطر مرگ میرود بدن واکنش نشان میدهد و این همانی است که شما بعنوان اضطراب میشناسید.
حساسیت سیستم هشدار دهنده در افراد گوناگون متفاوت است، و در طول دوران مختلف زندگی میتواند متغیر باشد. داشتن اضطراب بیشتر در دوران نوجوانی تا سن بیست سالگی غیر عادی نیست اما با بالا رفتن سن وضع بهتر میشود. اتفاقات ناگوار نیز بر روی حساسیت نسبت به اضطراب تاثیرگذار است.
برای مداوای اضطراب چه میکنند؟
اساس مداوای اضطراب براین پایه است که یاد بگیریم چگونه اضطراب را مهار کنیم. روش کار خود را “آماج قرار دادن” نام دارد و به این معنا است که شما در محیطی امن به تدریج یاد بگیرید که با اضطراب خود کنار بیایید. هنگامی که موفق به مهار آن لحظه میشوید احساس میکنید که اضطراب بطور خود بخودی برای مدتی ناپدید میشود. با تمرین روش خود را “آماج قرار دادن” میتوان به مغز کمک کرد که حساسیت خود نسبت به سیستم هشدار دهنده را تغییر دهد و در برابر اضطراب کمتر آسیب پذیر باشد.
چگونه میتوان اضطراب را مهار کرد و من چه میتوانم بکنم؟
بسیار طبیعی است که به هنگام اضطراب تلاش کنیم از آن فرار کنیم. پرهیز از ناراحتی و احساسهای ناخوشایند کاری انسانی است. اما آیا اضطراب به دلیل اجتناب ما از آن ناپدید میشود؟ نه! یک روش مناسب برای مهار اضطراب پذیرفتن آن، تن دادن به شرایط و نگریختن از آنست. اگر پایداری نشان دهید اغلب اضطراب سریع تر ناپدید شده و در بلند مدت مهار آن آسانتر میشود.
سخن گفتن با یک آشنا درباره اینکه حالتان چگونه است بشما کمک میکند. سخن گفتن اغلب گام نخست برای بهتر شدن حالتان است. همچنین با خواندن درباره اضطراب و چگونگی مهار آن میتوان درمورد اضطراب بیشتر آموخت.
فشار روانی یا استرس و اضطراب اغلب به هم مربوطند. اگر تلاش کنید که خوب بخورید، بخوابید و کارهایی بکنید که دوست دارید به همان نسبت نیروی مقاومت بزرگتری نیز هم در برابر فشارهای روانی و هم در برابر اضطراب پیدا میکنید. اقدام مهم دیگر اینست که جرات کنید “نه” بگویید و برای انچه که قدرت تحمل آن را دارید مرزی بگذارید.
اختلال اضطرابی چیست؟
اگر اضطراب بطور روزانه بر زندگی شما تاثیر میگذارد عامل آن میتواند اختلال اضطرابی باشد که شما باید برای آن مداوا شوید. نمونه هایی که میتوان از اختلال اضطرابی آورد اینها هستند: اضطراب ناشی از هراس آنی، اختلال اضطرابی فراگیر، اختلال اضطرابی اجتماعی یا جمع هراسی و انواع ترس های شدید که در روانشناسی به هراس شهرت دارند.
چه زمانی میتوانم کمک بگیرم؟
اگر روزانه دچار چنان اضطرابی هستید که بر روی زندگی شما تاثیر میگذارد، برای مداوای خود تردید نکنید. به درخواست کمک خود برای مداوایتان به مانند یک شکست نگاه نکنید، در بیشتر مواقع درخواست کمک مستلزم داشتن شجاعت است و هرچه که زودتر تقاضای کمک کنید بهتر خواهد بود. با این همه اگر نمیتوانید برای مداوای خود تقاضای کمک کنید از کسی که به او اطمینان دارید بخواهید که بشما در این کار کمک کند. اگر فرد قابل اعتمادی که از شما در اینکار حمایت کند ندارید میتوانید بصورت کاملا ناشناس به یکی از سازمانهایی که در این زمینه به افراد کمک میکنند تلفن کنید.
بیثباتی عاطفی سندروم بیثباتی عاطفی شخصیت،EIPS
سندروم بیثباتی عاطفی شخصیت، ای آی پی اس، یا به عبارتی دیگر، اختلال شخصیتی مرزی، توصیفگر مشکلی است که انسانهای دارای عدم ثبات احساسی، اضطراب یا الگوی رفتاری خودویرانگر به آن مبتلا هستند. اگر کسی دارای ای آی پی اس باشد ممکن است دچار حالت روان پریشی مرزی شود که حالت تردید و دودلی کامل در باره خود و دیگران است.
اگر شما مبتلا به این اختلال باشید وضعیت عاطفی تان به سرعت تغییر میباید، ودر زمانی کوتاه از حالت ناامیدی به حالت احساس خوشبختی سرمستانه عوض می شود. شما ممکن است حال بسیار بدی داشته باشید و به شدت احساس شرم کنید. اما توجه کنید که شما تنها نیستید و معالجات ویژهای برای ای آی پی اس وجود دارد. خودتان نیز می توانید کارهای زیادی برای بهبود حالتان انجام دهید.
اگر دچار ای آی پی اس باشید کنترل احساس انزوا، اضطراب یا خشم برایتان دشوار خواهد بود و ممکن است به شیوه های گوناگون به خودتان از نظر جسمی یا روانی آسیب برسانید. ممکن است گاهی در یک لحظه اعتماد به نفس خوبی داشته باشید اما لحظهای دیگر، به حالت از خود بیزاری عمیقی فرو بغلطید. بسیاری از مبتلایان به ای آی پی اس از احساس تهی بودن و مشکلات هویتی خود سخن میگویند.
اگر مبتلا به ای آی پی اس باشید، احساس اعتماد و امنیت در روابط با نزدیکان خود برایتان دشوار خواهد بود و میان احساس ستایش نسبت به نزدیکترین اشخاص در یک لحظه و احساس تنفراز آنها در لحظهای دیگر در نوسان خواهید بود. این امر به دشواری حفظ روابط درازمدت میانجامد. ممکن است به ” درمان شخصی” بوسیلهی مشروب الکلی یا مواد مخدر دست بزنید یا مبتلا به اختلال تغذیه و خودآسیبزنی بشوید.
چگونه می توانید تشخیص دهید که دچار ای آی پی اس هستید؟
مطابق معیارهای موجود باید دستکم پنج نشانه از نشانه های زیر را داشته باشید:
احساس هراس شدید از تنها ماندن
احساس مکرر تهی بودن
تصویری مغشوش یا بیثبات از خود داشتن
نوسان شدید میان حالات عاطفی، آزردگی شدید، اضطراب یا افسردگی که چند ساعت، حداکثر چند روز، دوام یابد.
روابط پرتلاطم که میان ستایش شدید و حقیرپنداشتن مفرط در نوسان است.
خشم شدید و تند که در تناسب با علت آن نیست.
تصورات کوتاه مدت مبتنی بر سوء ظن اغراق آمیز یا احساس گذرای غیرواقعی بودن.
برانگیختگی بدون تامل که برای نمونه اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد جنسی، اعتیاد به خوردن یا اعتیاد به پول خرج کردن به وجود می آورد.
خود آسیب رسانی، فکر خودکشی، صحبت کردن در باره خودکشی و برنامه ریزی برای خودکشی.
حتی در صورتی که این علایم را تشخیص بدهید، به این معنی نیست که مبتلا به ای آی پی اس هستید. اطلاع از ابتلا به ای آی پی اس نیازمند ارزیابی حرفهای است. حایز اهمیت است که مشخص شود که علائم شما معلول عوامل دیگری نیست.
علت ای آی پی اس چیست؟
بسیاری از کسانی که مبتلا به اختلال مرزی هستند؛ دوران رشد به شدت پر ضایعه و آشفتهای داشتهاند. برخی از آنها مورد تعرضهایی قرار گرفتهاند. اما اگر هم کسی دوران رشدی امن و بی ضایعهی آشکاری داشته باشد ممکن است به ای آی پی اس مبتلا شود.
از چه کمکهای می توانم برخوردار شوم؟
اگر مبتلا به ای آی پی اس باشید می توانید از رواندرمانی، بصورت گروهی یا فردی، برخوردار شوید. انواع گوناگونی از درمان وجود دارد که بنا بر تجربه تاثیرخوبی بر ای آی پی اس دارند. رفتاردرمانی دیالکتیکی، DBT، درمان مبتنی بر شناخت روانی، MBT، و طرحواره درمانی نمونههایی در این زمینه است. شما همچنین می توانید از درمان به وسیله مواد دارویی برخوردار شوید.
شما این حق را دارید که بدانید چه گزینههای درمانی وجود دارد و نیز از این امکان برخوردار شوید که خودتان نیزدر معالجه شرکت داشته باشید. حایز اهمیت است که شما خودتان دارای انگیزه باشید و به درمانگر خود اعتماد داشته باشید.
اگر شما پیشتر برای درمان مراجعه کرده اید اما به نظرتان این درمان کارآمد نبوده است، نباید نومید شوید بلکه باید دوباره مراجعه کنید. پژوهش ها نشان داده است که آنچه که در معالجه تعیین کننده است شکل درمان نیست بلکه میزان اعتماد ایجاد شده به درمانگر است.
وضع معمولا بهتر می شود
غیر عادی نیست که کسی مبتلا به اختلالات دیگری علاوه بر ای آی پی اس مانند اختلال بی توجهی و بیش فعالی، adhd یااختلال دوقطبی، bipolärt syndrom، باشد. درست مانند این موارد، به تدریج، همزمان با اینکه خود را بهتر بشناسید و بتوانید به اطرافیان خود اطلاع بدهید که برای بهبود نیازمند جه چیزهایی هستید، زندگی بهتر می شود.
روان پریشی
اگر شما دچار روان پریشی شوید در وضعیتی قرار خواهید گرفت که قادر نخواهید بود تفاوتی میان افکار درونی، فانتزیها و واقعیتهای دوروبر خود قایل شوید. شما ممکن است یا دچار یک روان پریشی گذارا و یا روان پریشی موسوم به روان پریشی واکنشی، و یا اینکه دچار بیماری روانی مانند برای نمونه اسکیزوفرنی شوید. اکثریت آنانی که دچار روان پریشی میشوند با گذشت زمان بطور کامل یا تا حدودی بهبود مییابند. در اثر مداوا خطر روان پریشیهای تازه کمتر میشود.
روان پریشی یعنی چه؟
آنچه که شما در یک حالت روان پریشی درک میکنید برای دیگران واقعیت ندارد اما برای شما کاملا واقعی است. این “واقعیتهای خیالی”به عبارت دیگر رویا یا توهم زدگی برای نمونه میتواند به معنای این باشد که شما صداهایی میشنوید یا پدیدههایی را احساس میکنید که دیگران قادر به دیدن یا شنیدن آن نیستند. در یک حالت روان پریشی افکار تبدیل به حقیقت محضی میشوند که نمیشود با آن استدلال کرد. افراد گوناگون در یک حالت روان پریشی واکنشهای گوناگونی بسته به موقعیت، شخصیت و شرایط پیرامونی از خود نشان میدهند.
نگاه به خود تغییر یافته و درک از واقعیت در روان پریشی
یک توهم میتواند درباره خود شخص باشد. این عادی است که فرد روان پریش خود را به شکل دیگری درک میکند. فردی که دچار روان پریشی است برای نمونه میتواند فکر کند که یک شخصیت تاریخی است که پلیدی یا دیگر خصوصیتها را نمایندگی میکند. یک روان پریش ممکن است عصبانی شده و با اطرافیان خود روبرو شود، دیگری خود را بمثابه یک نجات بخش می بیند و میخواهد همه کسانی را که در پیرامون خود میبیند در آغوش کشد در حالکه فرد سوم درون گرا شده و خود را منزوی میسازد. برای اطرافیان همه اینها پوچ یا ناخوشایند جلوه میکند.
کشمکش با پیرامون به هنگام روان پریشی
اگر شما دچار روان پریشی هستید، احساس اینکه اطرافیان شما درک نمیکنند که درباره چه سخن گفته میشود و در نگرانی شما شریک نیستند و یا آن چیزهایی را که وجودشان به عقیده شما در اطرافتان کاملا بدیهی است نمیبینند میتواند بسیار مستاصل کننده باشد. از این رو روان پریشی اغلب به معنای کشمکش با اطرافیان است.
روان پریشی به چه بستگی دارد؟
هنوز کاملا روشن نیست که چرا کسی دچار روان پریشی میشود، اما میتواند یک آسیب پذیری فردی باشد که شاید ارثی است یا به دوران رشد فرد مربوط است یا بویژه به یک ضربه روانی یا حادثه بهت آوری بستگی داشته باشد. هم چنین رابطه ای میان مواد مخدر مانند حشیش، ماری جوانا و روان پریشی وجود دارد. آسیب پذیری از روان پریشی اگر شما دچار بیخوابی هستید، اضطراب، نیمه شیدایی یا افسردگی اساسی دارید افزایش مییابد. اگر شما دچار روان پریشی طولانی و منظم هستید دچار یک بیماری شده اید که نیاز به مداوا دارد.
به هنگام روان پریشی چه کمک هایی میتوانم دریافت کنم
پیش از اینکه شیوه درمانی درستی برای شما انتخاب شود نیاز به یک بررسی روان پزشکی از شما میرود. بسته به میزان مشکلات شما ممکن است نیاز به چندین مداوای مختلف مانند دارویی، تراپی و دیگر حمایتهای روانی اجتماعی داشته باشید. برای اینکه بتوانید یک درمان خوب و منسجم دریافت کنید مطلوب خواهد بود که یک برنامه درمان یا vårdplan داشته باشید.
اغلب مبتلایان از روان پریشی نجات پیدا میکنند
برای اینکه سلامت خود را باز یابید ممکن است به حمایت و کمک اطرافیان نیاز پیدا کنید. شما لازم است که بدانید چه اتفاقی برایتان افتاده و چه میتوانید بکنید تا دوباره دچار آن وضعیت نشوید. شاید شما نیاز به دارو در طول یک مدت طولانی داشته باشید، شما باید یاد بگیرید که با نخستین نشانههای روان پریشی آشنا باشید و بدانید که چگونه میتوانید با سیستم مراقبتهای پزشکی در تماس باشید تا از بروز یک روان پریشی تازه پرهیز کنید.
سندروم استرس پس از ضایعه، پی تی اس دی
سندروم یا اختلال استرس پس از ضایعه (پی تی اس دی) ممکن است برای هر کسی و در هر زمانی در زندگی پیش بیاید. مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن، مورد ضعیف آزاری قرار گرفتن یا به سانحه ای شدید دچار شدن می تواند عامل ایجاد ضایعه ای شود که به درد و رنجی شدید میانجامد. اما برای این هم معالجه وجود دارد.
سندروم استرس پس از ضایعه (پی تی اس دی) چیست؟
سندروم پس از ضایعه ممکن است برای کسی روی دهد که دچار حاثه ای ضایعهآور قرارگرفته که متضمن احساس خطر مرگ بوده است؛ برای نمونه تعرض جنسی، آزار روانی و جسمی، مرگ کسی، شکنجه، جنگ، فرار، فاجعهی طبیعی، سرقت یا سانحه.
اشخاص مبتلا به اختلال استرس پس از ضایعه سعی می کنند که رویداد ضایعه آور را فراموش کنند اما نمی توانند. رویداد ضایعه آور مکررا تجربه می شود، در بیداری بصورت خاطره و شبها بصورت کابوس. این امر می تواند باعث ناراحتیهای شدید شود و به بیخوابی، اضطراب، درد بدنی، مشکل تمرکز حواس و انزوا بیانجامد.
پی تی اس دی چه تاثیری بر زندگی دارد؟
پی تی اس دی بسته به شدتش به درجاتی مختلف بر زندگی تاثیرگذار است. ممکن است فردی بتواند به شغل خود ادامه دهد و بطور کلی زندگی معمولی داشته باشد، در صورتیکه در موارد شدید، ممکن است شخص مبتلا درمانده شود و از ترک کردن خانه وحشت داشته باشد.
خاطره ی رویداد ضایعه آور ممکن است در نتیجه آنچه که در زندگی روزمره حس می شود و حوادثی که در زندگی روزمره روی می دهد، زنده شود. از این رو معمولا شخص مبتلا از وضعیتها و کسانی که ممکن است خاطرات دردآور او را زنده کنند، حتی از خانواده و دوستان خود، میپرهیزد.
پی تی اس دی شخص مبتلا را در حالت مترصد بودن افراطی قرار میدهد. این امر باعث می شود که شخص مبتلا به آسانی دچار ترس و آزردگی شود که می تواند به انفجار شدید خشم بیانجامد. او در این حالت ممکن است احساس کند که آنچه که روی داده زندگیش را برای همیشه تباه کرده است. البته این احساس لزوما منطبق با واقعیت نیست.
آیا باید خواستار کمک شوم؟
ضایعه لزوما به پی تی اس دی منجر نمیشود اما اگر شما فکر میکنید که دچار آن هستید می توانید با مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی سرپایی تماس بگیرید. هیج وقت برای مراجعهی درمانی دیر نیست اما معالجه هرچه زودتر شروع شود امکان بهبود بیشتر است. ۳۰ درصد کسانی که در عرض یک ماه مورد معالجه قرار می گیرند پس از یک سال سلامت خود را بازمییابند.
خویشاوندان نیز در تماس با نهاد درمانی می توانند خواستار کمک شوند. در معالجه ی پی تی اس دی واجد اهمیت است که خویشاوندان نزدیک همراهی و پشتیبانی کنند که البته کار سختی است.
تشخیص بیماری و معالجه در مورد پی تی اس دی
برای تشخیص پی تی اس دی معاینه و بررسی دقیقی با کمک گفتههای شخص مبتلا ضروری است. شما می توانید یک فرم ارزیابی بیماری را پرکنید تا پزشک بتواند ببیند که آیا شما مطابق معیارها دچار پی تی اس دی هستید یا ناراحتی شما علت دیگر ی دارد.
سندروم اسکیزوافکتیو
کسی که مبتلا به سندروم اسکیزوافکتیو یا عاطفهگسیختگی است هم دچار روانپریشی و هم نوسان عاطفی میشود. این حالت میتواند سرگشته کننده و هیجان آور، و در صورتیکه بیماری مهار نشود، در بر دارندهی خطراتی بزرگ باشد. در این شرایط مراقبت درمانی کمکی در دسترس است.
سندروم اسکیزوافکتیو چیست؟
سندروم اسکیزوافکتیو میتواند حالتی میان اسکیزوفرنی (روانگسیختگی) و سندروم یا اختلال دوقطبی به شمار رود. فرآیند این بیماری معمولا، همانند اختلال دوقطبی، ادواری است یعنی در فواصل بروز آن دورههایی از سلامت وجود دارد.
این بیماری علایمی مانند علایم اختلال دوقطبی همچون افسردگی و شیدایی بیمارگونه و غالبا همچنین اضطراب شدید وعلاوه بر این، علایم اسکیزوفرنی مانند تصورات عجیب و غریب و توهم دارد. این مشخصات ممکن است بسیار هیجانی باشند و باعث اقدام به خودکشی به علت تحریک آنی شوند.
سندروم اسکیزوافکتیو چه تاثیراتی بر زندگی دارد؟
مبتلایان، در دورههای بروزبیماری، روانپریش هستند. علایم هیجانی، غالبا، دستکم برای مدتی کوتاه، درمان و مراقبت بیمارستانی را ضروری میسازد. دورههای بروز بیماری ممکن است طولانی باشد و ماهها طول بکشد اما دارو معمولا میتواند کمکی برای بهبود باشد. دارو همچنین میتواند خطر بازآمدن دورههای جدید بیماری را کاهش دهد و این امکان را فراهم آورد که شخص مبتلا بتواند به یک زندگی عادی ادامه دهد.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
فرآیند بیماری ممکن است شخص مبتلا را ناتوان سازد و تاثیرات عمیقی بر اعتماد به نفس او در بر داشته باشد. حایز اهمیت است که او احساس تنهایی نکند و بداند که میتواند از کمک برخوردار شود. فرد مبتلا به بیماری هرچه بیشتر در باره ی بیماری خود، آگاهی به دست آورد به همان میزان قادر به ادارهی بهتر زندگی خود خواهد شد.
اگر فکر میکنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان علایم روانپریشی و نوسانهای عاطفی نشان میدهد لازم است که به نهاد درمانی مراجعه کنید. کوشش برای اینکه فرد مبتلا خودش به تنهایی بتواند مشکل خود را حل کند ممکن است خطراتی برای خود او و اطرافیانش در بر داشته باشد. برای گرفتن کمک میتوانید به مرکز درمانی، بخش رواندرمانی نوجوانان یا بخش روان درمانی بزرگسالان مراجعه کنید.
تشخیص بیماری سندروم اسکیزوافکتیو و درمان آن
تشخیص بیماری ممکن است دشوار باشد و زمانی دراز طول بکشد. علت این امر در درجهی نخست دشواری دیدن تفاوت میان اختلال اسکیزوافکتیو و اختلال اسکیزوفرنی است که درمان دیگری لازم دارد.
پس از تشخیص بیماری، معالجه ممکن است عبارت از دادن مواد دارویی ضد روانپریشی همزمان با داروی تثبیت عاطفی ، برای نمونه لیتیوم، باشد. این داروها معمولا کارکرد موثری دارند و خطر بروز دوبارهی بیماری را نیز کاهش میدهند. همچنین، گفتگوی حمایتی و رواندرمانی روشهای سودمندی برای فهم بیماری و کنترل بهتر آن است.
سندروم خستگی مفرط مزمن
امروزه عدم سلامت ناشی از استرس معمولی ترین علت مرخصیهای استعلاجی است. هنگامی که استرس بیش از حد باشد خطر ابتلا به خستگی مزمن به وجود می آید ؛ بیماریای که رفع آن می تواند زمانی دراز طول بکشد وباید علایم هشدار دهندهی آن را جدی گرفت.
سندروم خستگی مفرط مزمن چیست؟
سندروم خستگی مفرط مزمن پیآمد استرس مزمن است که دستکم شش ماه بدون استراحت کافی ادامه داشته است. این وضعیت پیشتر از کار افتادگی ناشی از خستگی نامیده میشد و ناشی از این است که فشاری بیش از حد بر مغزانسان وارد شده و از این رو استرس بیماری زا می شود.
خستگی مفرط مزمن را می توان دارای سه فاز توصیف کرد. فاز نخست فاز پرودرومال (فاز نشانههای آغازین) است که علایم فشا روانی نشان میدهد اما شخص مبتلا هنوز میتواند زندگی روزمرهی خود را اداره کند. بسیاری متوجه این موضوع میشوند که این علایم ناشی از استرس است و بنابراین سبک زندگی خود را عوض میکنند.
اگر چنانچه اقدامی نشود، این خطر وجود دارد که شخص مبتلا وارد فاز دوم شود. این فاز غالبا به سرعت و ناگهانی پیش می آید که به آن ” سقوط ناگهانی ” [ به سوئدی: gå in i väggen] میگویند. این فاز اضطراری ممکن است چند هفته طول بکشد و در این فاز شخص مبتلا قادر به هیچ کاری نیست. بلند شدن از رختخواب، داشتن افکار روشن و تمرکز می تواند امکان ناپذیر شود. توانایی انجام همزمان چندین کار از بین میرود. ممکن است احساس نومیدی و هراس به وجود آید که به نادرست افسردگی انگاشته شود.
فاز سوم فاز بازگشت یا بازیابی است، یعنی هنگامی که فرد مبتلا با گذشت زمان بهبود می یابد اما هنوز هم بسیار خسته و دارای حساسیت در برابر استرس است و در زمینهی تمرکز و حافظه با دشواری روبروست. با بازیابی هرچه بیشتر و طولانیتر، کارکرد شخص مبتلا در امور روزمره عادیتر می شود. سندروم خستگی مفرط مزمن همیشه به حساسیت بیشتری در برابر استرس می انجامد، جتی اگر علایم دیگر آن ناپدید شده باشد.
سندروم خستگی مفرط مزمن چه تاثیری بر زندگی دارد؟
۸۰ درصد مبتلایان را زنان تشکیل می دهند که غالبا کسانی هستند که اطرافیانشان فکر نمی کردند ممکن است بیمار شوند. فرد مبتلا غالبا شخصی علاقهمند و ماهر در محل کار است، مسئولیت بسیار در قبال خاانواده بر عهده میگیرد و همواره نیاز دیگران را بر نیاز خود برتری میدهد.
علایم استرس متغیر است. علامت استرس می تواند علامتی فیزیکی مانند کمردرد، سردرد، ناراحتی معده و روده، تپش قلبت و کم توان شدن مصونیت باشد. شخص استرس زده ممکن است خسته باشد اما آرام گرفتن و خوابیدن برایش دشوار باشد ، احساس دلشوره، اضطراب و ملال کند و تمرکز حواس برایش مشکل باشد.
آیا باید جویای کمک شوم؟
حایز اهمیت است که علایم هشدار دهندهی بدن مورد توجه قرار گیرد و تا دیر نشده کمکخواهی شود. بازگشت پس از دوران خستگی مفرط مزمن دشوار است و زمان درازی لازم دارد، اما هرچه زودتر جویای کمک شوید به همان میزان آسیبی که بیماری می تواند وارد آورد کمتر خواهد شد. هیچ کسی از فرد مبتلا در در این مورد که چه مدتی مشکل خود را پیش از اینکه بیمار شود تحمل کرده، تشکری نخواهد کرد.
اگر شما یا خویشاوند شما د رمعرض خطر ابتلا به عدم سلامت ناشی از استرس هستید باید برای کمک گرفتن به مرکز درمانی یا درمانگاه شرکت مراجعه کنید. توصیه میشودکه در صورت مشاهدهی علایم اورژانس به نهاد روانپزشکی سرپایی مراجعه کنید. پزشکی شما را معاینه بدنی می کند و به روایت شما در مورد ناراحتیتان گوش میدهد. برای اینکه ببینند که بیماری دیگری درمیان نیست، غالبا نمونه برداری خون به عمل می آورند.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
اکثر کسانی که مبتلا به سندروم خستگی مفرط مزمن می شوند بهبود مییابند، هرچند که بهبودیابی مدتی دراز طول میکشد و افزایش حساسیت در برابر استرس را در پی دارد. از این رو خطر بازگشت بیماری نیز وجود دارد و شخص مبتلا نیازمند مرخصی استعلاجی یا کاهش میزان فشار کار است تا بدن او فرصت بهبودیابی داشته باشد. تمرینات تن آرامی (آرام بخش برای بدن)، ورزش و خواب خوب و نیز کاستن شخص مبتلا از خواستهها و اختصاص وقت کافی برای بودن با دوستان و خانواده و انجام کارهای خوش آیند می تواند به بهبود او کمک کند.
معالجه می تواند همچنین از طریق گفتگودرمانی، ترجیحا بصورت گروهی، یا بوسیلهی دارو انجام گیرد. فراموش نباید کرد که دارو راه حل مشکل نیست بلکه باید بتوان به علت واقعی استرس پرداخت.
سندروم هراس،
اگر دچار حملات مکرر هراس میشوید و نگران هستید که مبادا وضعیتی پیش آید که دوباره مورد حمله هراس قرارگیرید، ممکن است مبتلا به سندروم هراس باشید. اگر چنین حالتی دارید نباید در کمک خواستن تردید کنید بلکه باید در طلب کمک باشید. معالجاتی در مورد سندروم هراس در دسترس است.
سندروم هراس چیست؟
اضطرابی که ناگهان و بدون هشدار قبلی پیش آید و بشدت در بدن احساس شود، دلهرهی هراس نامیده میشود. شاخصی تیپیک برای دلهرهی هراس این است که احساس نمیشود که پدیده ای روانی است بلکه تصور میشود که مشکلی فیزیکی است.
دلهرهی هراس بویژه در وضعیتهایی پیش میآید که انسان احساس در بند بودن میکند که نمیتواند از آن بگریزد یا اجتناب کند. برای نمونه این امر ممکن است در یک صف یا در یک قطار و اتوبوس پیش بیاید.
دلهرهی هراس غالبا به شدت در بدن احساس میشود و علایمی مانند تپش قلب، نفسگرفتگی و احساس سرگیجه دارد. واز این رو که آن به شدت در بدن حس میشود، درک اینکه یک واکنش روانی است دشوار است. به جای آن شما چنین تصور میکنید که یک مشکل جسمی، برای نمونه انفارکتوس قلبی، پیش آمده است. واکنش های جسمی پیآمد واکنش سیستم عصبی در وضعیتی است که شما آن را تهدید آمیز مییابید.
اگر دچار حملات مکرر هراس میشوید، ممکن است مبتلا به سندروم هراس باشید. تنها یک باراحساس دلهرهی هراس به معنی داشتن سندرم هراس نیست.
سندروم هراس چه تاثیری در زندگی دارد؟
اگردچار سندروم هراس باشید، ترس شما از اینکه دوباره گرفتار دلهرهی هراس شوید بقدری نیرومند است که هر روز بر زندگی شما تاثیر میگذارد.ترس از دچار دلهره شدن، دلهرهی انتظار نامیده میشود. دلهره انتظار هرچه بیشتر باشد، تاثیر آن بر زندگی شما و محدودیت های آن نیز به همان اندازه بیشتر خواهد بود.
برای نمونه این امر باعث میشود که شما از ترس اینکه مبادا در جایی گیر کنید و خروج از آنجا برایتان مشکل باشد، از حضور در تجمعات یا سفر با مترو یا اتوبوس خودداری کنید.
احتناب از وضعیتهای دشوار ممکن است در کوتاه مدت ایجاد آرامش کند اما باعث شدیدتر شدن دلهره در درازمدت میشود. هرچه بیشتر به دلهره میدان بدهید، سرانجام به همان اندازه فضایی کمتر برای زندگی خود به نحوی که شاید در واقع خواستار آن هستید، به وجود میآورید.
چه زمانی برای گرفتن کمک اقدام کنم؟
اگر چنانچه دلهره در زندگی شما محدودیت ایجاد کند و بر آن مسلط شود نباید در کمک خواستن تردید کنید بلکه باید در طلب کمک باشید. این گفته در مواردی نیز صادق است که شما برای اداره زندگی روزمره به الکل و داروهای آرامبخش روی میآورید.
شما میتوانید کارهای زیادی برای بهتر شدن حالتان انجام دهید و گام اول این است که به درمانگاه مراجعه کنید. اگر نمیدانید که برای معالجه به کجا باید مراجعه کنید میتوانید درمانگاه ها را در 1177.se پیدا کنید. اگر نمیخواهید خودتان تماس بگیرید میتوانید از اطرافیان خود بخواهید که با درمانگاه تماس بگیرند.
کمک هایی در مورد سندروم هراس در دسترس است
به کمک اقدامات درمانی حالتان بهتر خواهد شد. معمولا درمان شما بوسیلهی مواد دارویی در همراهی با رفتار درمانی شناختی انجام میگیرد که نوعی درمان کوتاه مدتی است که یا به شکل گفتگودرمانی ویا بصورت درمان از طریق اینترنت انجام میگیرد. این معالجه به این صورت است که شما یاد میگیرید که با دلهرهی خود به نحوی برخورد کنید که بر زندگیتان تاثیر نگذارد و آن را محدود نکند.
شما تنها نیستید
بسیاری هستند که سالها سندروم هراس داشتهاند ولی راه هایی برای بهتر بودن حال خود پیدا کردهاند. اینکه شما اطلاع مییابید که اختلالی یا اختلالاتی دارید به این معنا نیست که زندگی تمام شده است، بر عکس. این امر به شما امکان درک خودتان را فراهم میکند و باعث میشود که خودتان را جدی بگیرید. و به شما کمک میکند تا بفهمید که به چه چیزهایی نیازمند هستید. میتواند شما را نیرومندتر سازد و به شما اعتماد نفس بیشتری بدهد. آگاهی از مشکلات میتواند شانس بیشتری برای بهبود به وجود بیاورد.
سندروم وسواس، OCD
همه انسانها ممکن است افکار وسواسمانندی داشته باشند، برای نمونه کنترل کنند که آیا اجاق را خاموش کردهاند یا نکردهاند یا به چاههای فاضلاب نزدیک نشوند. اما اگر چنین وسواسی مانع زندگی عادی شما باشد، به عنوان یک بیماری شناخته میشود. این اختلال چیزی نیست که تنها شما دچار آن باشید و در این زمینه شما می توانید از کمکهایی برخوردارشوید.
سندروم وسواس چیست؟
سندروم یا اختلال وسواس،OCD (obsessive compulsive disorder)، نوعی بیماری است که باعث افکار اجباری در سر شخص مبتلا میشود و می تواند به عمل اجباری بیانجامد. اگر این رفتار اجباری بیش از یک ساعت در روز را به خود اختصاص دهد یا به بدتر شدن کیفیت زندگی شما بیانجامد، می تواند نشانهی این باشد که شما مبتلا به اختلال وسواس هستید. این بیماری غالبا در دوران کودکی یا نوجوانی آغاز میشود و دستکم دو در صد مردم سوئد به آن مبتلا هستند.
معمولا شخص مبتلا به این بیماری از رفتار خود آگاه است و می خواهد آن را ترک کند ولی به علت دلهره و دیگر احساسات آزار دهنده که حاصل عدم اطاعت از ” اجبار” است ، در این کار موفق نمیشود. سندروم وسواس معمولا با سندروم تورت، tourette، همراه است.
وسواس فکری و وسواس عملی چیست؟
وسواس فکری داشتن فکری مزاحم است که آزار میدهد و ایجاد ترس و ناراحتی میکند. این افکار ممکن است در این باره باشد که ممکن است حادثهی بدی برای شما یا نزدیکان شما پیش آید یا شما خودتان به کسی صدمه بزنید. این نوع افکار معمولا چنین شروع می شود: ” فکر کن که اگر… ”
این افکار می تواند به دست زدن به اعمال جبری نیز منجر شود. یعنی شخص مبتلا خود را مجبور میبیند که کاری را بصورتی معین انجام دهد تا افکار اجباری را خاموش کند و یا دلهره را کاهش دهد. او ممکن است این احساس را داشته باشد که چیزی چنانکه باید باشد نیست و از این رو وی باید کاری را مکرر انجام دهد تا وضع دوباره ” درست” شود.
اعمال اجباری معمولی شستشوی مکرر خود، کنترل قفل کردن و خاموش کردن اجاق یا تکرار چیزهایی است که شبیه ادعیه است. برای نمونه، شخص مبتلا ممکن است خود را مجبور ببیند که عبارتی را مرتب بر زبان آورد تا نزدیکانش دچار سوانح و دیگر اتفاقات بد نشوند.
سندروم وسواس چه تاثیری بر زندگی دارد؟
اشخاص مبتلا به سندروم وسواس به شدت به داشتن کنترل بر امور و روتین نیازمند هستند. امری عادی است که شخص مبتلا از خودش و رفتار خودش شرمسار باشد و از این روز خود را منزوی می کند. به علت مشغول بودن به افکار و کنترلهای خود، او ممکن است غالبا دیرکرد داشته باشد و یا نتواند سروقت از خانه برود. شستن بیش از حد خود می تواند باعث مجروح و سرخ شدن دستها شود.
زندگی کردن همزمان با داشتن وسواس فکری و وسواس عملی اختیاری نیست. افکار و احساسات آزاردهنده از شخصیت فرد سرچشمه نمیگیرد بلکه ناشی از بیماری است. ضروری است که خویشاوند شخص مبتلا به اختلال وسواس او را گناهکار نشمارد چرا که این کار اضطراب او را افزایش خواهد داد.
چگونه و کجا میتوانم کمک بگیرم؟
اگر شما به علت وضعی که دارید دچار اضطراب شدیدی هستید و یا ادارهی زندگی روزمره برایتان دشوار است می توانید از کمک حرفهای برخوردار شوید. نخست با مرکز درمانی یا یک درمانگاه روانپزشکی سرپایی تماس بگیرید و اگر سن شما کمتر از ۱۸ سال است می توانید با درمانگاه نوجوانان، درمانگاه مدرسه یا نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان، BUP، نیز تماس بگیرید. برداشتن گام نخست در صورتیکه فردی از نزدیکان به این کار تشویق و از آن پشتیبانی کند، می تواند آسانتر احساس شود.
معالجه می تواند رواندرمانی یا درمان بوسیلهی دارو و یا هردوی آنها باشد. تجربه نشان داده که رفتار درمانی شناختی (KBT) نتایج خوبی می دهد و این گونه روان درمانی عبارت از این است فرد مبتلا گام به گام با آنچه که آزاردهنده است روبرو شود و در برابر اعمال اجباری یعنی وسواس عملی ایستادگی نماید تا با گذشت زمان اضطرابش کاهش یابد. تمرینات آرام بخش و فعالیت فیزیکی نیز می تواند در این زمینه کمکی برای بهبود باشد.
ضایعه، گسستگی و اختلال گسستگی هویت(دی آی دی
گسستگی زمانی پدید می آید که ما تحت تاثیر دریافتهای نیرومندی قرار بگیریم و برایمان برخورد مناسب با آنها دشوار باشد. علت این اختلال غالبا ضایعههای استرسی است که نشانههایی هیجانی به وجود می آورد. در این زمینه غالبا تعبیرات اشتباه آمیز نیز پیش می آید و نیز تلاشی دراز مدت برای تشخیص اختلال انجام میگیرد.
گسستگی چیست؟
گسستگی به معنای جدا سازی است و عبارت از این است که بدن کارهایی بی ارتباط با خودآگاهی انجام میدهد. این حالت در شخص مبتلا اختلال در همکاری حافظه، هویت، ادراک، احساسات ، جنبش و رفتار ایجاد می کند.
استرسِ ضایعاتی معمولی ترین علت گسستگی است. در وضعیت ایجاد ضایعه، برخی از مردم راه ادراک خود را می بندند، بطوریکه احساس می کنند ” در خارج از خود” قرار دارند. این امر باعث میشود که آنها وضع موجود را درک نکنند و قادر به واکنش منطقی نباشند. گسستگی شیوه ای است که بدن بوسیلهی آن راه را بر خاطرات و رویدادهای دردناک و شرم آور به منظور اینکه از اضطراب ناشی از آنها جلوگیری کند، میبندد. این امر خود را بصورت یاد نیاوردن رویدادها و احساسات ناشی ازا آنها نشان میدهد.
گسستگی می تواند ناشی از تعرض، فجایع طبیعی، نسل کشی یا خیانت بحران زای خانوادگی در دروران کودکی و رشد باشد. همزمانی این بیماری با بیماریهای دیگر، بویژه با اختلال استرس پس از سانحه، پی تی اس دی، و نیزبا افسردگی، اضطراب و اعتیاد، پدیده ای عادی در این زمینه است. گسستگی در موارد اختلال بیثباتی عاطفی شخصیت ، اختلالی معمولی است ( در اینجا در باره این بیماری بیشتر بخوانید).
اختلال گسستگی هویت، دی آی دی، چیست؟
اختلال گسستگی که هویت سابقا اختلال چندشخصیتی خوانده میشد بیماری کمیابی است که باعث می شود بخشهایی از شخصیت از همدیگر “جدا” شوند وباعث می شود که شخصیتی نابسامان به وجود آید و احساس هویت و کنترل کردار مریض مختل شود. این حالت ممکن است با اسکیزوفرنی اشتباه شود و مریض احساس کند که شخصی دیگر کنترل بدن او را در دست گرفته است.
چنین مریضی دارای چند شخصیت با الگوهای حرکتی ، صداها، رفتارها، خاطرات و تجربههای گوناگونی است که سریعا جا عوض میکنند.۹۰ در صد این مریضها رویدادهایی ضایعهآور مانند آزار یا تعرض جنسی در دوران کودکی را تحربه کردهاند. بسیاری از آنها را زنان تشکیل می دهند و نیمی از آنها اقدام به خودکشی کردهاند.
زندگی چگونه تاثیر میپذیرد؟
اختلالات گسستگی، در شخص مبتلا، احساس عدم واقعیت، بی تفاوتی و نیز احساس جداشدگی از کالبد خود ( زوال شخصیت) یا از محیط خود (دگرسان بینی محیط) ایجاد میکند. در موارد شدید ممکن است شخص مبتلا ارتباط ناپذیر شود، به آنچه که حس می شود واکنشی نشان ندهد و در هدایت ارادی بدن خود با مشکل روبرو باشد. حملاتی مشابه حملات صرعی نیزممکن است رویدهد. بسیاری ممکن است فکر کنند که دچار بیماری شدید جسمی شدهاند.
دیاگنوز و معالجه
مریض هایی که به دلیل اختلال گسستگی برای معالجه مراجعه میکنند معمولا مورد سوء تفاهم و عدم اعتماد قرار میگیرند که باعث دشوارتر شدن تشخیص بیماری برای کارکنان نهادهای درمانی میشود. برای تشخیص این که بیماری دیگری درکار نیست معاینه و بررسی طبی اساسی ضروری است که مدت زمانی دراز لازم دارد. پس از آن پی بردن به علت بیماری ، غالبا در همکاری با درمانگری در حوزهی روانپزشکی، واجد بیشترین اهمیت است.
اگر فکر می کنید که خودتان یا کسی از خویشاوندانتان مبتلا به اختلال گسستگی است می توانید برای کسب راهنمایی به مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی عمومی مراجعه کنید. حایز اهمیت است که بدانیم که اختلال گسستگی با وجود اینکه ممکن است پدیده ای فوق العاده به نظر آید و فهم آن دشوار باشد، می تواند معالجه شود. این معالجه می تواند از طریق روان درمانی ضایعه و همچنین بوسیلهی دارو انجام گیرد.
داده ها صفحهی فرود حالات مربوط
حالات مربوط در اینجا دادههایی در مورد حالات و مفاهیمی که دارای معیارهایی ویژه برای دیاگنوز نیستند، برای نمونه خود آسیب رسانی، فکر خودکشی، تعرض و اندوه، وجود دارند. دیاگنوزهای خالص درج شده در DSM-5, (Diagnostic and statistical manual of mental disorders, 5th ed)، یعنی آن ابزار اندازه گیری که روانپزشکان برای تشخیص (دیاگنوز) به کار میبرند، در زیر برگه ”Diagnoser” (دیاگنوزها) قرار دارد.
از خودبیزاری و ویرانگری
اینکه کسی دچاراز خودبیزاری یا نفرت مفرط از خویشتن باشد غیر ممکن نیست . هرکسی ممکن است از چهرهی خود بدش بیاید، احساس کند که در موردی ناتوان است یا احساس کند که با دیگران بدرفتاری میکند. این افکار ممکن است برانگیزانندهی گرایش به صدمه زدن به خود یا تنبیه خود شود. هیچ کسی سزاوار چنین زندگیای نیست.
از خودبیزاری چیست؟
زندگی در حال از خود بیزاری مانند داشتن یک “ضعیفآزار” درونی است که پیوسته در حال انتقاد کردن است و باعث میشود که آدمی خود را بی ارزش، شکستخورده، بد، زشت، تهوع آور، خپل، بدخواه یا عجیب و غریب حس کند. همچنین، این ضعیفآزار درونی شخص مبتلا را متقاعد میسازد که دیگران نیز او را همینگونه میبینند. این وضع میتواند به اضطراب و احساس غیرقابل تحمل بودن تن و شخصیت منجر شود.
از خود بیزاری از یک مارپیچ معیوب کمبود اعتماد به نفس ریشه میگیرد که وابسته به عواملی گوناگون است. شاید رویدادی در دوران کودکی یا در گذشته بوده که باعث شده شخص مبتلا خود را کم ارزشتراز دیگران تلقی کند؛ چنین فکر کند که عیب و ایرادی در اوست و کسی او را دوست ندارد. از خود بیزاری ممکن است نشانه ای نیز از افسردگی و اختلال بیثباتی عاطفی شخصیت باشد.
چه تاثیری بر زندگی دارد؟
هنگامی که احساس تنفر از خود و اضطراب شدت گیرد خطر رفتار ویرانگرانه برای برخورد با این احساس ناخوش آیند و بی اثر کردن آن نیز افزایش مییابد. بریدن جایی از بدن یا آسیب زدن به خود به نحوی دیگر میتواند شیوهای برای کاستن از دلهره و تنبیه تن خود باشد. شخص از خود بیزار ممکن است این احساس را داشته باشد که بدنش باید پاک شود. اختلال تغذیه ، مصرف الکل و مواد مخدر راههای دیگری برای حمله بر تن است. ممکن است فکر خودکشی نیز به وجود آید.
از خود بیزاری و ویرانگری باعث میشود که شخص مبتلا گوشه گیر شود. منزوی کردن خود شیوهای برای پوشاندن بدحالی و رفتارهای خود است. احساس شرم نیز احساسی عادی در شخص مبتلا است و باعث بدحالتر شدن او نیز میشود. شاید او این احساس را داشته باشد که اصلا سزاوار داشتن حال بهتر هم نیست. از این رو ممکن است به چیزهایی که ممکن بود به بهتر شدن حالش کمک کند، برای نمونه غذای خوب، خواب خوش، ورزش و معاشرت اجتماعی، بی اعتتنا باشد یا از آنها دوری جوید.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
شخص مبتلا ممکن است چنین فکر کند که هر چیز منفی که احساس میکند واقعی است، برای مثال اینکه هیچ راه نجاتی جز اینکه خود را آزار دهد یا تنبیه کند وجود ندارد. اما او در واقع خودش را گول میزند. راه های بهتری برای برخورد با این قبیل احساسات وجود دارد که با گذشت زمان بهتر شدن حال شخص مبتلا را ممکن میسازد.
آزاردادن خود میتواند باعث تسکین کوتاه مدت احساسات مزاحم شود اما هزگز راه حلی خوب در درازمدت نیست. بهترین کاری که میتوان کرد شروع کردن به مواظبت از خود و همدلی با خود است. جرات به خرج دادن و توصیف حال خود به کسی دیگر احساس تنهایی را کاهش میدهد.
آیا معالجه ممکن است؟
اگر شما یا کسی از خویشاوندان شما تشخیص میدهید که چنین حالتی دارید، وقت آن رسیده است که الگوشکنی کرده و جویای کمک شوید. با مرکز درمانی ، نهاد رواندرمانی سرپایی یا درمانگاه شرکت برای تعیین وقت جهت مراجعه تماس بگیرید. اگر سنتان زیر ۱۸ سال باشد میتوانید با درمانگاه نوجوانان یا مرکز رواندرمانی کودکان و نوجوانان، BUP، تماس بگیرید.
از طریق ارتباط با درمانگاه میتوان به ریشهی مشکلات پی برد و دریافت که از خودبیزاری از کجا آمده و چگونه میتوان با آن برخورد کرد. در مورد رفتار آسیب زننده به خود نیز تجربیات نشان میدهد که گفتگودرمانی و دارو موثر است. اطلاع یابی از این امر نیز که بیماری دیگری در کار نیست، احساس امنیت به وجود میآورد.
اعتیاد به قماربازی
سوئدی های بسیاری مشکل قماربازی دارند ودر معرض خطر ابتلا به اعتیاد به قماربازی هستند. ماشینهای اتوماتیک بازی و بازیهای اینترنتی بازی هایی هستند که بیشتر از همه ایجاد اعتیاد میکنند و می توانند باعث بیماریای شوند که با اعتیاد به الکل یا مواد مخدر قابل مقایسه است.
اعتیاد به قمار بازی چیست؟
حدود دو درصد از بزرگسالان در سوئد مبتلا به مشکل قماربازی و اعتیاد به آن هستند. مشکل قمار بازی به معنی قماربازی کردن غیر قابل کنترل است و پیآمدهایی منفی در زندگی دارد؛ می تواند به سلامتی و زندگی اجتماعی آسیب برساند و مشکلات مالی در پی داشته باشد. کسی که مشکل قماربازی دارد با خطر اعتیاد به قماربازی بازی نیز روبرو است.
اعتیاد به قماربازی بازی یا سندروم قماربازی یک بیماری روانی است که قابل مقایسه با اعتیاد به الکل و مواد مخدر است. در این اعتیاد، درست مانند انواع دیگر اعتیاد، سیستم پاداشدهی مغز دچار اختلال است. تشخیص بیماری بر این مبنا است که شخص مود نظر برای ترک قماربازی تلاش کرده اما موفق نشده است و بازی نکردن به احساس بیقراری و آزردگی او میانجامد.
علایم دیگر اعتیاد به قماربازی می تواند بازی کردن با پول بیشتر و بیشتر ، میل به انتقام گرفتن در پی باخت و پیوسته در فکر قمار بازی یا راه های به دست آوردن پول بیشتر برای قماربازی باشد. بسیاری به این علت قماربازی می کنند که احساسات منفی، برای نمونه اضطراب و ملال خود را کاهش دهند.
چه تاثیری بر زندگی دارد؟
اعتیاد به قماربازی بر خود بیمار و نیز بر اطرافیان او بسیار تاثیرگذار است. معمولا معتاد برای اینکه اعتیاد خود را پنهان کند شروع به دروغ گفتن به خانواده و دوستان میکند. با گذشت زمان غالبا خویشان او هستند که باید مشکل مالی ناشی از قمار بازی او را حل کنند و این امر به بسیاری از روابط موجود آسیب میرساند. هنگامی که قماربازی به مهمترین موضوع تبدیل شد، ارتکاب به جرایم برای به دست آوردن پول نیز آسانتراست. این سبک زندگی می تواند باعث شود که قمار باز نتواند به کار یا تحصیلات خود بپردازد.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
اعتیاد به قمار بازی یکت مشکل فزایندهی مربوط به سلامت عمومی مردم است و به تصویب قانونی جدید انجامیده است. از اول ژانویه سال ۲۰۱۸، کسانی که مشکل قماربازی دارند دارای همان حقی هستند که اشخاص مبتلا به مشکل الکل و مواد مخد ر از آن برخوردار هستد. این امر همچنین مسئولیت جامعه برای پیشگیری از مشکل قمار بازی را در بر دارد.
اسیر قماربازی بودن به صورت های گوناگون بر زندگی آسیب میرساند. آنچه که برای بهبود حال فرد مبتلا و نزدیکان او ضروری است، قطع قماربازی است. کار امکان پذیری است که برای مدتی کارکرد بازی اینترنتی را متوقف و کامپیوتر و تلفن را از خود دور کنیم.
پشتیبانی نزدیکان و گفتگو با دیگر اشخاص معتاد می تواند سودمند باشد و احساس تنهایی را از میان بردارد. مشغول شدن به کارهای دیگری نیز که ارزشمند احساس می شوند برای جلوگیری از تمرکز ذهن بر قماربازی کمک میکند.
دیاگنوز و معالجه
تشخیص بیماری توسط پزشک یا روانشناس انجام میگیرد که ارزیابی میکنند که آیا وضع شخص مورد نظر با تعدادی کافی از معیارهای بیماری مطابقت می کند یا نمیکند. در صورتی که این ظن را داشته باشید که خود شما یا خویشاوند شما مبتلا به اعتیاد قماربازی است و بخواهید که این موضوع بررسی شود می توانید به مرکز درمانی یا درمانگاه روانپزشکی سرپایی تلفن بکنید که در صورت نیاز مریض را به متخصص اعتیاد به قماربازی ارجاع می دهند.
گفتگوهای انگیزه بخش و رفتاردرمانی شاختی (KBT) دو نمونه از روشهای درمان اعتیاد به قماربازی هستند. این امر می تواند بصورت فردی، گروهی یا اینترنتی انجام گیرد. یادگیری بازشناختن و برخورد با بازگشت بیماری نیز واجد اهمیت است.
اعتیاد به رابطه جنسی
اعتیاد به رابطه جنسی یک نوع بیماری محسوب نمیشود اما تاثیرات آن را میتوان با هر نوع اعتیاد دیگری مقایسه کرد. هنگامی که از شما، رفتار جنسی ناشی از یک اجبار درونی سر بزند که زندگی شما یا یکی از بستگان شما را بصورتی منفی تحت تاثیر قرار دهد، باید تقاضای کمک کرد.
معتاد به رابطه جنسی کیست؟
اعتیاد به رابطه جنسی مانند هر اعتیاد دیگری است. ماده مخدر در این اعتیاد رفتار و افکار جنسی اغراق آمیز و ناشی از یک فشار و اجبار درونی است که بر زندگی تاثیری منفی میگذارد. همانطور که یک آدم الکلی بطور دایم به الکل فکر میکند افکار یک معتاد به رابطه جنسی لبریز از سکس و ارتباط جنسی است. تفاوت اینجاست که انسان برای اینکه احساس کند حالش خوب است نیازی به الکل ندارد اما در مقابل همه ما به درجات گوناگون به سکس و ارتباط نزدیک نیاز داریم. از این رو تعیین اینکه فردی معتاد است یا دارای تمایلات جنسی قوی است میتواند مشکل باشد.
اعتیاد به ارتباط جنسی اغلب زنان و مردان را به یک اندازه مبتلا میسازد. از نشانه های اعتیاد به رابطه جنسی میتواند این باشد که فرد مبتلا در محیط کار نمیتواند کار خود را بدرستی انجام دهد یا در مدرسه دچار مشکل است، به روابط خود آسیب میزند و سلامتی خود را به خطر میاندازد. یک معتاد به رابطه جنسی دیگر کنترلی به روی رفتار جنسی خود ندارد. یک عطش پایان ناپذیر و یک اجبار، فرد را وادار میسازد که دایم به تکرار عمل دست بزند. این اعمال میتواند خود ارضایی اجباری باشد یا مصرف تولیدات پورنوگرافیک یا هرزه نگارانه، پافشاری بر روی یافتن شریک جنسی تازه، سکس تلفنی یا سکس با غریبهها یا روسپیان. با گذشت زمان بر میزان اعتیاد افزوده میگردد.
اعتیاد به رابطه جنسی چه تاثیری به روی زندگی فرد دارد؟
یک رابطه ناسالم و زیر فشار درونی با سکس میتواند در زندگی روزانه تاثیر زیادی بگذارد. این اصلا عجیب نیست که استفاده از سکس تبدیل به روشی برای کاهش فشار احساسات منفی مانند نگرانی، اضطراب، استرس یا افسردگی شود. بسیاری نیز از این رفتار جنسی احساس رضایت خاطر میکنند. رضایتی که برای یک لحظه کوتاه فرد را از دنیای واقعیت هایش دور میسازد. بعد از آن باز همه چیز مانند سابق است همراه با احساس رسوایی کردن، تهی بودن و اضطراب داشتن.
اعتیاد به رابطه جنسی میتواند باعث شود که فرد معتاد بیشتر خطر کند، زیرا نیاز به ارضای جنسی مقدم بر همه چیز میشود. خطر رو به افزایشی در زمینه مشکلات با سلامتی جسمی و انجام کارهای مجرمانه برای نمونه تن دادن به روسپی گری فرد را تهدید میکند. فرد مبتلا در بسیاری از مواقع فاقد توان داشتن یک رابطهی کاراآمد است و مدام خود را با رفتارهایش کنار کشیده و گوشه گیری میکند. فرد معتاد به رابطه جنسی بیشتر وقتها مبتلا به مشکلات روانی دیگری نیز هست.
آیا امیدی به بهبودی هست؟
صحبت درباره اعتیاد به رابطه جنسی میتواند دشوار باشد. احساس بی آبرو شدن و ناامیدی میتواند نزد فرد مبتلا یا خویشاوندان او بسیار شدید باشد. بویژه شریک زندگی یک فرد معتاد به رابطه جنسی در شرایط نامساعدی قرار دارد زیرا به راحتی میتوان گمان برد که اعتیاد میتواند به این دلیل باشد که زندگی جنسی با شریک زندگی، رضایت بخش نیست. روشن است که این گونه نیست بلکه موضوع به این ربط دارد که فرد مبتلا از نظر روحی در چه وضعی است. آنچه که ضروری است اینست که فرد، نسبت به اعتیاد خود آگاه شود و در پی درمان خود باشد. در این راه حمایت خویشاوندان نقش مهمی بازی میکند.
در صورت نیاز به کمک و حمایت با درمانگاه خود vårdcentral تماس بگیرید. اگر شما فردی زیر ۲۳ سال هستید میتوانید به کلینیک جوانان ungdomsmottagning مراجعه کنید. همچنین میتوان با مراکزی که کمک و حمایت از طریق تلفن در اختیار میگذارند تماس گرفت. مداوا میتواند بصورت گفتار درمانی باشد. در برخی موارد حتی داروهای کاهش دهندهی هورمونها یا داروهای مربوط به بیماریهای روانی میتوانند به باز یافتن سلامتی کمک کنند.
اعتیاد و وابستگی
وابستگی از خیلی چیزها ناشی میشود و رها کردن خود از قید آن دشوار است. وابستگی رنج فراوانی برای فرد مبتلا و نیز دوستان و آشنایان او فراهم میکند. بی آبرویی و رسوایی و سکوت با وابستگی همزاد هستند – از این رو سخن گفتن درباره وابستگی میتواند نخستین گام بسوی یک زندگی سالم تر باشد.
اعتیاد چیست؟
منظور از اعتیاد بکاربردن موادی است برای نمونه مانند الکل یا مواد مخدر به گونهای که به سلامت انسان و روابط او صدمه میزند.
بیماری وابستگی چیست؟
وابستگی به الکل و مواد مخدر از بیماریهای شایع و رایج است. مبتلا به بیماری وابستگی بودن یعنی که بسیار دشوار است اعتیاد خود را ترک کردن یا کاهش دادن. بدن به اینکه تحت تاثیر قرار داشته باشد عادت کرده و به مقدار بیشتر و بیشتری نیاز دارد تا به آن درجه از تاثیر که مورد نظر است برسد. اگر ماده مورد نظر مصرف نشود منجر به خماری و ناراحتی ناشی از مصرف نکردن میگردد. خماری ممکن است به هنگام اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا برخی داروهای آرامبخش ونیز به هنگام اعتیاد به نیکوتین و قهوه ظاهر شود. به قمار بازی نیز میتوان وابستگی پیدا کرد. چنین احساس میشود که وابستگی قابل کنترل نیست و همه زندگی حول محور وابستگی دور میزند.
بیماری وابستگی ناشی از یک تغییر مزمن در سیستم پاداش دهی مغز است. سیستم پاداش دهی مغز برای این ساخته شده که به ما برای انجام کارهایی که برای زنده ماندمان مهم است انگیزه بخشد. مغز هنگامی که ما برای نمونه غذای خوبی میخوریم، ورزش میکنیم یا رابطه جنسی داریم از راه آزاد کردن دوپامین بما پاداش میدهد. هنگامی که ما الکل مینوشیم یا مواد مخدر مصرف میکنیم مغز را فریب می دهیم که دوپامین آزاد کند. بجای یک احساس طبیعی و سالم، بما یک احساس مستی که بسیاری مایلند بارها و بارها آن را تجربه کنند میدهد. انسانهای گوناگون بسته به خصوصیات ژنتیکیشان به درجات گوناگون در معرض خطر وابستگی از زمان کودکی قرار دارند.
چگونه بیماری وابستگی بر روی زندگی تاثیر میگذارد؟
بیماری وابستگی میتواند تمام زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد. ناگهان دیگر هیچ چیزی مهمتر از فرونشاندن آن میل نیست. خیلی عادی است که برای نمونه بسیار به الکل یا ماده مخدر فکر کنید و شروع به پنهان کردن اعتیاد خود نمایید. اعتیاد میتواند خود را به کار، خانواده، سلامت شما- یعنی چیزهایی که برایتان پیش از این خواستنی و مهم بودند تحمیل کند. وابستگی میتواند به احوال فیزیکی و روانی شما و نیز اطرافیانتان صدمه وارد کند.
آیا ارزش کمک گرفتن دارد؟
وابستگی میتواند نوعی شکست محسوب شود و این به نوبه خودیعنی احساس گناه و رسوایی. مهم اینست که بیاد بیاورید که این یک بیماری است که قابل درمان است. سکوت کردن و تظاهر به ندیدن مشکل به نفع هیچ کس نیست جز خود وابستگی. به عنوان بیمار وابسته میتواند دشوار باشد که کسی نزد خود اعتراف کند مشکل دارد و در اینجا خویشان میتوانند حمایتگران خوب و مهمی باشند. با کسی که به او اعتماد دارید شروع به حرف زدن درباره مشکل خود بکنید.
وابستگی ناشی از یک تغییر مزمن در مغز است و به همین جهت نیز معالجه آن مشکل است. در مقابل انسان میتواند در دوران معالجه یاد بگیرد که با بیماری خود کنار بیاید. با تبدیل شدن به “الکلی هوشیار” یا “قمارباز قمارنکن” فرد مبتلا قبول مسئولیت میکند که هم او و هم اطرافیانش زندگی بهتری داشته باشند.
چه درمانهایی وجود دارد؟
در رابطه با مشکل وابستگی میتوان با درمانگاه یا بخش مراقبتهای پزشکی محل کار خود تماس گرفت. بعد از بررسی دقیق ناراحتیهای شما و دیگر ناراحتیهای روانی در صورت وجود داشتن، آنگاه مداوا میتواند بصورت گفتار درمانی یا دارودرمانی صورت بگیرد. همچنین درمانگاههایی برای وابستگی هست که در آنجا خویشاوندان نیز میتوانند مراجعه کرده و تقاضای حمایت کنند. یک روش که تابحال نتایج خوبی ببار آورده روشی است موسوم به برنامه دوازده گام. همچنان تحقیقات درباره چندین روش درمانی دیگر ادامه دارد.
اندوه و سوگواری
اندوه پدیدهای طبیعی و بخشی از زندگی است. وقتی یکی از نزدیکان میمیرد و یا تغییری در زندگی رخ میدهد، مهمترین چیز اینست که بگذاریم احساساتمان بروز کند، آنها را بشناسیم و جرات کنیم که درباره آنها حرف بزنیم. بعنوان یک خویشاوند حضور داشتن و نترسیدن از اندوه کمک خوبی است.
اندوه چیست؟
اندوه را تجربه کردن چیزی فراتر از تنها غمگین بودن است. اندوه یک واکنش طبیعی مبتنی بر احساسات است در برابر یک از دست دادن بزرگ مانند مرگ یک عزیز یا یک جدایی. اندوه هم چنین بهنگام تغییرات بزرگ در زندگی مانند هنگامی که فرزندی از خانهی پدری اسباب کشی میکند، یا هنگامی که فردی کار خود را از دست میدهد یا بازنشسته میشود و احساس میکند که دیگر به او احتیاجی نیست، میتواند بروز کند.
اکثریت قریب به اتفاق انسانها بدنبال یک شکست یا از دست دادن بزرگ یا تغییرات عمده، نیاز به تجربه کردن اندوه دارند. احساساتی که قوی و اغلب بسیار دردناک نیز هست در ما بروز میکند تا به خودمان و افراد پیرامونی نشان دهد که چه بر سر ما آمده است. اندوه نشانهای است که میگوید فردی، برای مدتی نیاز به کاستن انتظار از خود دارد.
برای بسیاری اندوه و اشک یکی است. اما بسیاری شیوههای دیگر وجود دارد که بدن انسان با کمک آنها واکنس نشان میدهد. خستگی مفرط، تغییر در خلق و خو، مشکل در تمرکز حواس، ترس، اضطراب و بیقراری میتواند از عارضههای اندوه باشد. همچنین احساس ناراحتی در ناحیه قلب یا در شکم و مشکل خواب. برای افراد مسن تر پیش از همه عارضههای مبهم و افسردگی در رابطه با اندوه رایج است.
اندوه چه تاثیری بر روی زندگی دارد؟
هر اندوهی برای خودش منحصر به فرد است و هیچ روش درست یا غلط برای سوگواری وجود ندارد. آنچه که مهم است اینست که سوگواری را مطابق شیوه خود و با آهنگ خود انجام دهیم. بسیار اتفاق میافتد که سخن از یک سال اندوه میرود، منظور اینست که دستکم یک سالی طول میکشد تا به روی اندوه کار کرد. هنگامی که عزیزی میمیرد موضوع برگذاری و شرکت در ایام ویژهی سال برای نخستین بار بدون بودن آن فرد، میتواند تبدیل به موضوعی بسیار حساس گردد.
اتفاق افتاده که افراد سوگوار میگویند که فرد متوفی را می بینند یا صدای او را میشنوند. این نیز یک واکنش طبیعی است و به این معنا نیست که فرد دچار بیماری روانی گشته است.
مهم اینست که جرات کنیم احساسات خود را نشان دهیم. نگهداری همه چیز در درون خود میتواند منجر به این شود که فرد برای نمونه با کار یا سفرهایی به گونهی اغراق آمیز زیادتلاش کند که از اندوه بگریزد. این کار همچنین میتواند منجر به رفتارهای ویرانگر مانند مصرف قرص یا الکل شود. این اقدامها میتواند اندوه را به تعویق بیاندازد.
آیا وضعیت میتواند بهتر شود
در حالت اندوه ممکن است چنین احساس شود که زندگی دیگر هرگز بهتر نخواهد شد. اما چنین نیست. در مقابل انسان باید، حال هر اندازه هم که درناک باشد، دوران غم و اندوه را سپری کند. هیچ راه میانبری نیست و مهم اینکه باید بخود اجازه داد که غمگین و اندوهگین بود. باز بودن و حرف زدن دربارهی اندوه خود میتواند دوران سوگواری را آسان تر سازد.
هنگامی که همه چیز بهم ریخته و آشفته است و همه چیز بی معنی بنظر میرسد تلاش برای داشتن برنامهای منظم و روزانه اهمیت مییابد. شما شاید مجبور باشید از میزان کار و استرس خود کم کنید اما تلاش کنید که عادتهای غذایی و خواب منظمی داشته باشید. هنگامی که میخواهید و نیاز دارید، تنها باشید اما خود را کاملا زندانی نکنید. حمایت از سوی خویشاوندان برای برگشتن به حالت نرمال بیاندازه مهم است.
بعنوان خویشاوند مهار وضعیت ممکن است دشوار و گاه ترسناک باشد. داشتن توان شنیدن، کمک کردن در کارهای روزمره و یا تنها حضور داشتن در آنجا بیاندازه کمک کننده است. بدترین چیز برای اندوهزدگان کنارهجویی و سکوت است.
از کجا میتوان کمک و حمایت دریافت کرد؟
در موارد حاد، برای نمونه هنگامی که یک انسان جوان مرده است، زمان همیشه برای خوب شدن زخم کافی نیست. اگر شما یا خویشاوندی احساس میکنید که در یک حالت اندوهناکی گیر افتادهاید و یا دچار افسردگی شدهاید بهتر است از افراد خبره در این کار تقاضای کمک کنید.
در درمانگاه vårdcentral بشما راهنماییی های لازم را میکنند و اگر لازم بود شما را بامعرفی نامه پزشکی برای گفتگو به نزد مشاور امور اجتماعی یا روانپزشک میفرستند. اگر مدتهاست که دچار بیخوابی هستید برای این مشکل هم کمک در دسترس است. بسیاری از سازمانها و انجمنها هم هستند که بهنگام اندوه خدمات حمایتی خود را عرضه میکنند.
بحران و واکنش به بحران
دچار بحران شدن امری عادی و انسانی است ، اگرچه می تواند دردناک باشد و چنین احساس شود که باعث می شود انسان تسلط بر زندگی خود را ازدست بدهد. در این موارد، واکنش به بحران می تواند به عدم سلامت روانی بیانجامد.
بحران چیست؟
بحران را می توان دوران پراز مشکلی در زندگی انسان توصیف کرد که در نتیجهی یک یا چند رویداد خطیر آغاز می شود. عوامل آن ممکن است از دست دادن چیزی یا کسی یا تغییرات بزرگی در زندگی به شکل رویدادهایی ناگهانی مانند فاجعه ای طبیعی یا سوانح جدی یا عمل تروریستی باشد. مشکلات درازمدتی مانند مشکلات مربوط به کار، امور مالی، جدایی ها یا اطلاع یافتن از بیماری خود نیز می تواند باعث بروز بحران شود.
قرارگرفتن در برابر خواسته ها و الزاماتی نیز که احساس شود انجام آنها خارج از توان است می تواند به بحران بیانجامد. این پدیده را بحران تغییر می نامند که می تواند باعث شود که انسان احساس کند تسلط بر خود را از دست داده است و نمی داند چه هویتی دارد و چه می خواهد. برای نمونه وقتی که آخرین فرزند هم از خانه می رود یا وقتیکه خواسته ای که امیدوار به تحقق آن در سن معینی بوده ایم، تحقق نمی یابد. بحران میتواند درپی حوادثی مثبت مانند ازدواج و صاحب فرزند شدن نیز به وجود آید.
واکنش به بحران چه تاثیری برزندگی می تواند داشته باشد؟
انسان ها، بسته به حساسیت و تجربههای پیشین، واکنشهای متفاوتی در برابر بحران ها نشان می دهند. احساس اضطراب، نگرانی، خستگی و مشکل خواب حالاتی معمولی در این موارد است. احساس نومیدی، تنهایی، تهی بودن و طردشدگی نیز ممکن است به وجود آید. این حالت، حالتی نورمال است و نباید بیماری شمرده شود.
در موارد بحرانی اهمیت دارد که به خودمان اجازه داشتن احساسات بدهیم و همه چیز را در درون خود نگاه نداریم. بسیاری می توانند بحران را با کمک نزدیکان خود از سر بگذرانند، اما در مواردی استثنایی، بحران به عدم سلامت روانی جدی و بیماری هایی مانند اختلال ناسازگاری و اختلال استرس پس از ضایعه ( پی تی اس دی) میانجامد.
آیا بهبود ممکن است؟
اختلال ناسازگاری زمانی به عنوان بیماری تشخییص داده شناخته می شود که دیگر دیاگنوزها بتوانند منتفی باشند. در این بیماری، نگرانی، اضطراب یا حالت افسردگی مسلط است. این اختلال همچنین می تواند به تغییر رفتار بیانجامد. اختلال ناسازگاری خطر خودکشی را بویژه برای نوجوانان افزایش میدهد.
اختلال ناسازگاری قابلیت معالجه خوبی نشان می دهد و معالجه ی هرچه زودتر انجام گیرد خطر عدم سلامت روانی در آینده نیز کمتر خواهد بود. مشکل در این است که تعیین مرز میان واکنش به اصطلاح نورمال و اختلال ناسازگاری آسان نیست. به این دلیل بسیاری مشمول این دیاگنوز نمیشوند.
در موارد نیاز به کمک بیشتر یا ظن وجود عدم سلامت روانی پس از یک بحران می توانید با مرکز درمانی تماس بگیرید. برای نوجوانان مرکز بهداشت مدرسه یا درمانگاه نوجوانان نیز برای مراجعه در دسترس است. در صورت علایم نگران کننده ی بیماری، برای نمونه انگیزه های آنی خودکشی، مراجعه به نهاد روانپزشکی سرپایی یا نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان، BUP، توصیه میشود.
معالجه در موارد بحران و واکنش به بحران
اقدامات درمانی در موارد بحران می تواند مداخله ی ضد بحران یا رواندرمانی باشد. مداخلهی ضد بحران مطلوب، آغاز کردن سریع مراقبت، کمک برای بسیج شبکهی اجتماعی، ایجاد تفاهم در بارهی رخداد مورد نظر، تشخیص مسئله و حل آن و نیز پشتیبانی و تشویق است. درمان کوتاه مدت بوسیله دارو می تواند در موارد بدخوابی سودمند باشد.
ترانس و گرایش جنسی
زندگی فرد ترانس (تراجنسی) ، نه تنها به علت احساسات خود او بلکه همچنین به دلیل کمبود احترام به او از سوی دیگران، زندگی سختی است. همگان این حق دارند که هر طور که هستند زندگی کنند – از این رو امروزه برای کسانی که نیازمند راهنمایی در زمینهی هویت جنسی هستند، چنین خدماتی در دسترس است.
هویت جنسی و ترانس به چه معناست؟
عبارت هویت جنسی به این معناست که کسی خود را متعلق به چه جنسیتی میداند. کسی که هویت جنسی آنها در تقابل با هنجارهای فرهنگی ما ست، شخص ترانس نامیده می شود که کوتاه شدهی آن ترانس است.
ترانس مفهومی وسیع است و تنها در برگیرندهی نوعی شیوهی زندگی نیست. این واژه می تواند شامل کسی باشد که لباسی می پوشد که متعلق به جنس او تلقی نمی شود (crossdresser, transvestit), یا شخصی که خود را نه به جنسست مردانه و نه به جنسیت زنانه متعلق میداند ( (ickebinär, bigenderو نیز کسی که احساس میکند در بدن جنسی دیگر زاده شده است (transsexualism). در این مورد اجباری نیست و هرکسی خودش می تواند تصمیم بگیرد که می خواهد خود را ترانس بخواند یا ترانس نخواند.
ترانس بودن چیزی نیست که آدم خودش انتخاب کرده باشد بلکه خصوصیتی مادرزاد است. وجود یک شبکه اجتماعی حمایتی می تواند بویژه در سالهای نوجوانی که سردرگمی به اوج می رسد، اهمیت زیادی داشته باشد.
واژه ترانس گویای این نیست که فرد مورد نظر گرایش جنسی خاصی دارد. اینکه کسی با چه کسی رابطه جنسی دارد یا به او عشق میورزد، به اینکه او خود را متعلق به چه جنسیتی میداند ربطی ندارد. شخص ترانس می تواند همجنسکرا، دارای گرایش جنسی به جنس مخالف یا دوجنسگرا باشد یا به چیز دیگری که هویت جنسی او را مشخص میکند، گرایش جنسی داشته باشد.
چه تاثیری برزندگی دارد؟
بسیاری از ترانسها از همان دوران کودکی متوجه میشوند که جنسیت واقعی شان ، جنسیتی که دارند نیست. این احساس که هویت جنسی با تن ناسازگار است، دیسفوری نامیده میشود. اینکه دیگران هویت درونی کسی را نمیبینند در او اضطراب، افسردگی و فکر خودکشی به وجود می آورد.
بسیاری از اشخاص ترانس حالشان خوب است و رنجی به علت هویت جنسی خود نمیبرند. اما پژوهش ها نشان می دهد که در سطح گروهی، ترانسها، بویژه نوجوانان ترانس، عدم سلامت روانی شدیدتری نسبت به دیگران دارند. ملال و افسردگی در میان آنها معمولی است و ۴۰ درصد ترانسهای جوان زمانی در زندگی اقدام به خودکشی کردهاند.
احساس دگرگونگی و سردرگمی رنج آور است و احساساتی نظیر شرمساری، منزوی بودن و عدم امنیت نیز عادی است. از هر پنج نفر ترانس یک نفر قربانی خشونت به دلیل هویت جنسی بوده و نیمی از آنها در معرض رفتار اهانت آمیز قرار داشتهاند. ترانس همیشه در جامعهی ما پذیرفته نشده و هنوز تلاش زیادی برای افزایش مدارا و مبارزه با پیشداوری ها لازم است.
چه کمکهایی در دسترس است؟
در موارد عدم سلامت روانی ناشی از هویت جنسی باید خواستار کمک شد. همه دارای این حق هستند که هر آنچه که واقعا هستند باشند و حال خوبی داشته باشند. اگر شما خوتان یا کسی از خویشاوندانتان احسال ملال و افسردگی می کنید یا به نحوی دیگر حال بدی دارید با مرکز درمانی یا نهاد روانپزشکی عمومی تماس بگیرید. در این جاها کسی نیزکه می خواهد تغییرجنسیت دهد می تواند از راهنمایی بیتشری برخوردار شود.
بررسی جنسیت چیست ؟
برای تغییر جنسیت و احیانا تغییر جنسیت حقوقی باید تحت بررسی جنسیتی قرار گرفت. روند بررسی دستکم دوسال طول دارد و هدف آن تشخیص وضعیت است تا معلوم شود که چه نوع تغییری برای شخص مورد نظر و بدن او مناسب است.
در آغاز معرفی نامهای لازم است که می تواند با مراجعه به مرکز درمانی یا نهاد روانپزشکی عمومی تهیه شود. مراجعه به نهاد درمانی لزوما به این معنا نیست که شما مریض یا نیازمند قابلیتهای نهاد درمانی هستید. پیش از درخواست بررسی جنسیتی، نیازی به این هم نیست که کسی در مورد هویت جنسی خود مطمئن باشد یا بداند که خواهان چه تغییری است.
تعرض جنسی
اگر با فردی با وجود مخالفتش رفتاری جنسی صورت گیرد آن کار تعرض نام دارد. خیلی عادی است که یک قربانی تعرض جنسی احساس گناه و شرم کند اما مهم اینست که جرات داشت و در این باره حرف زد تا بتوان به زندگی عادی ادامه داد.
تعرض جنسی چیست؟
تعرض جنسی به این معنی است که یک یا چند تن بخود اجازه میدهند فردی را در معرض رفتار تحقیرآمیز جنسی قرار دهند. این کار میتواند هم بصورت فیزیکی و هم بصورت روانی انجام گیرد و تنها فردی که به او تعرض صورت گرفته میتواند تعیین کند که چه کاری پذیرفتنی و چه کاری نپذیرفتنی بوده است.
تعرض فیزیکی میتواند بشکل تجاوز جنسی به فردی و یا واداشتن او به ارضای جنسی متجاوز باشد. تعرض فیزیکی همچنین میتواند بصورت نوازشهایی باشد که شما اجازه آن را ندادهاید. یک تعرض روانی میتواند بصورت اظهار نظرهای آلوده به تعابیر جنسی یا واداشتن فرد به تماشای تولیدات پورنوگرافیک یا هرزه نگارانه یا تماشای اعمال جنسی فرد دیگری باشد.
معاشرت جنسی با فرد زیر ۱۵ سال همیشه غیر قانونی است. تعرض جنسی میتواند یکبار یا به دفعات صورت بگیرد و فرد متجاوز اغلب از موقعیت برتر خود برای اینکار استفاده میکند. اغلب چنین است که کودکان و نوجوانان در معرض تعرض یکی از والدین خود، یا یکی از خویشاوندان، آموزگار خود و یا همسایه قرار میگیرند که از ناآگاهی های کودک برای اهداف خود استفاده میکنند. نمونه دیگر از سوء استفاده از موقعیت خود، بدون در نظر گرفتن سن و سال، ضعف جسمانی قربانی و یا مست بودن، بیمار بودن یا کم توانی او میتواند باشد. برخی از متجاوزان آگاهانه یک رابطه احساسی مثبت با کودک برقرار میکنند که بعد از آن استفاده میشود.
نمیشود از ظاهر کسی تشخیص داد که آن فرد قادر به تعرض جنسی است. شایعترین حالت اینست که شریک زندگی کسی از خطوط قرمز عبور میکند و تعرض واقع میشود. در این حالت حتی تهدید و خشونت نیز رایج است.
تعرض جنسی بر زندگی چه تاثیری دارد؟
تعرض جنسی در وهله اول به فردی که مورد تعرض قرار گرفته آسیب روانی میزند. این رویداد میتواند بطور عمیقی در روان انسان نفوذ کرده و موجب گردد که فرد احساس احترام کمتری نسبت به خود کند و برای اعتماد کردن به دیگران مشکل داشته باشد.
بسیاری از این احساس گناه رنج میبرند که آنطوری که باید نه نگفتند و از این رو خود را مقصر برای آن تعرض میدانند. اگر چنین احساسی وجود دارد به این معنی نیست که که اینگونه بوده است. صرفنظر از اینکه چه احساساتی یا افکاری بعد از تعرض پدیدار میشود همیشه تقصیر، تقصیر متجاوز است.
بسیاری از افراد از اینکه چنین تعرضی نسبت به آنان صورت گرفته احساس شرم میکنند و برایشان مشکل است که درباره آن رویداد حرف بزنند. این سخن نگفتن منجر به این میشود که احساس تنهایی به انسان دست بدهد و نسبت به آنچه که رخ داده است احساس تردید و شک کند. فرد ممکن است دچار نگرانی، اضطراب، اندوه، استرس، بیخوابی، خشم شود و به فکر خودکشی بیافتد. برای برخی این عوارض ممکن است بسرعت ظاهر شود و برای برخی دیگر زمانی دراز طول بکشد.
میشود که حال آدم بهتر شود؟
با وجودی که تعرض جنسی میتواند سبب دردهای روحی بزرگی شده و عمیقا در رو ح و روان انسان تاثیر بگذارد، روشهایی برای رهایی از این عوارض هست. بدست گرفتن کنترل زندگی خود ممکن است. بازگو کردن آنچه که رخ داده و باور کردن گفته ها از سوی مخاطب میتواند موجب شود که انسان خود را کمتر تنها احساس کند. کسی را که به او اعتماد دارید انتخاب کنید و یا با فردی غیر آشنا مانند روانشناس یا مشاور امور اجتماعی تماس بگبرید.
اگر کسی هم اکنون در وضعیتی باشد که به او تعرض جنسی میشود، برای او به مراتب دشوارتر خواهد بود که جرات کند از آن حرف بزند. اگر فردی تهدیدی نسبت به خود احساس میکند میتواند بصورت ناشناس تفاضای تماس و حرف زدن بکند.
از کجا میتوان کمک گرفت؟
اگر شما یا فردی در اطراف شما برای این گمانید که بشما تعرض شده است ، میتوانید با درمانگاه یا بخش اورژانس تماس بگیرید. همچنین در سراسر سوئد کشیک زنان و دختران هست. اگر تعرض نسبت به کودکی صورت گرفته، باید به اداره تامین اجتماعی socialtjänsten مراجعه کرد.
ضعیفآزاری،
ضعیفآزاری، یا رفتار تبعیضگرانهی اهانت آمیز، امری معمول است که هم بچهها و هم بزرگسالان دچار آن میشوند. این کار اعتماد به نفس را آسیب میرساند و در موارد شدید میتواند به عدم سلامت روانی درازمدت بیانجامد. هیچ کسی سزاوار آزار نیست و بنابراین باید با ضعیف آزاری مبارزه شود.
ضعیف آزاری چیست؟
دستخوش ضعیف آزاری بودن به معنای قرار گرفتن در حالت فرودستانه و اهانت آمیز مکرر است. ضعیف آزاری همچنین رفتار تبعیضگرانهی اهانتآمیز خوانده میشود و سالانه ۶۰۰۰۰ کودک در سوئد قربانی آن میشوند.
ضعیفآزاری روانی میتواند نگاههای شرارت آمیز، بدگویی رو در رو، شکلکها، خندههای تمسخرآمیز، شایعهپراکنی یا رانده شدن پیوستهی کسی از یک گروه باشد. اهانت فیزیکی ممکن است ضربه، لگد، هل دادن یا تهدید به خشونت باشد. در مدارس، دستشویی یا رخت کن معمولا عرصهی این رفتارها است.
بزرگسالان نیز ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیفآزاری کنند. یک نفر از هر ده نفر میگوید که در معرض ضعیفآزاری در محل کار قرار گرفته است. ضعیف آزاری در اینترنت مشکل بزرگی است و میتواند از بدگویی، شایعات یا تصویرهای اهانتآمیزی تشکیل شود که در اینترنت پخش میشوند.
آنچه که ضعیفآزاری محسوب میشود وابسته به احساس شخصی است که در معرض آن است. در اختیار هر فردی است که ارزیابی کند که چه چیزی شوخی یا اهانت آمیزاست. آنچه که شخص آزاردهنده به عنوان انگیزهی خود میگوید در واقع فاقد اهمیت است.
ضعیفآزاری چه تاثیر بر زندگی انسان دارد؟
شدت تاثیرات ضعیفآزاری بر اشخاص متفاوت است اما اگر ضعیفآزاری در مورد کسی درازمدت باشد احتمال زیادی وجود دارد که بر اعتماد به نفس او آسیبی شدید وارد آید. کسی که دچار این گونه آزار است ممکن است سرانجام باور کند که آنچه شخص آزاردهنده میگوید حقیقت دارد و او واقعا از دیگران کمتر است. این باور، با وجود غیر واقعی بودن، ممکن است باعث شود که حال او بیشتر از پیش نیز بدتر شود و او احساس تنهایی و شرم کند.
ضعیفآزاری میتواند باعث مشکل عدم سلامت روانی، اضطراب و افسردگی و نیز درد در بدن مانند سردرد و شکمدرد شود. امروزه، ضعیفآزاری در محل کار علت بسیاری از مرخصیهای استعلاجی است که در میان علل آن بیماریهایی شدیدی مانند سندروم خستگی مفرط مزمن و سندروم استرس پس از ضایعه از علل عادی است.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
شرمزدگی، احساس گناه و هراس از ضعیف دیده شدن میتواند باعث دشواری صحبت کردن در مورد ضعیفآزاری شود. اما این وضع باید تغییر یابد تا بهبود حاصل شود. پنهان کردن موضوع راه حل مشکل نیست و همه حق دارند که حالشان و رفتار با آنها خوب باشد. صحبت کردن در مورد حال خود با کسانی مورد اعتماد مانند پدر یا مادر، خویشاوند، همسایه، آموزگار، دوست یا همسر کار مفیدی است.
نشان دادن جسارت مدنی و مداخله در هنگامی که کسی دیگر دچار ضعیفکشی میشود، برای جلوگیری از آن در جامعه اهمیت دارد. اقدام در این زمینه، حتی اگر در موردی کار خطایی باشد، بهتر از این است که وانمود کنیم که چیزی ندیدهایم.
به کجا میتوانم مراجعه کنم؟
اگر متوجه شدید که کودکی در مدرسه مورد ضعیفآزاری قرار میگیرد، با کارکنان تماس بگیرید. مطابق قانون، مسئولان مدرسه موظف به اقدام در موارد ضعیفآزاری هستند. در مورد ضعیفآزاری در محل کار، قانونی وجود ندارد اما در ماه مارس ۲۰۱۶ ، مصوبهای در باره محیط کاراز نظر سازمانی و اجتماعی اجرایی شد. این مصوبه روشن میکند که کارفرما چه وظایفی در موارد رفتار تبعیضگرانهی اهانت آمیز بر عهده دارد.
اگر حال روانی کسی بدتر شود یا او به فکر خودکشی بیافتد، بسیار با اهمیت است که از دیگران کمک بگیرد. در این زمینه میتوان به مرکزدرمانی یا بخش سرپایی رواندرمانی مراجعه کرد.
اگر ضعیف آزاری چنان باشد که عملی مجرمانه شناخته شود، میتوان به پلیس مراجعه کرد. این جرم ممکن است ضرب و شتم، جرم مبتنی بر تنفر یا اهانت یاشد. در این زمینه برای کسب راهنمایی با پلیس تماس بگیرید.
فشار روانی یا استرس و بهبودی
استرس پدیدهای طبیعی و گاهی لازم است. موضوعی که در رابطه با استرس نباید فراموش شود اینست که از استرس باید بهبودی یافت. در جامعه ۲۴ ساعته امروز این موضوع همیشه بدیهی نیست بطوری که استرس را بصورت یک مشکل بهداشت عمومی درآورده است. مهمترین چیز اینست که آن را به موقع متوقف کرد.
استرس چیست؟
استرس به این معناست که تمام بدن به همراه مغز برای مقابله با یک تهدید بسیج میشوند. برای اینکه بتوان فرار کرد یا از خود دفاع نمود ضربان قلب افزایش مییابد و سوخت وساز بدن تغییر میکند به گونه ای که عضلهها از انرژی سهل الوصولی برخوردار میشوند. وقتی مغز کاملا بر روی وضعیت تهدید آمیز متمرکز میشود تا از آن اجتناب کند حواس پنجگانه انسان جمع میشود
واکنش انسان به استرس از دوران پارینه سنگی به این سو برای تنازع بقای ما ضروری بوده است. بدون این واکنش اجداد ما قادر به حفظ خود در برابر خطرات ناشی از طبیعت وحشی نبودند. تا به امروز بدن ما گمان میکند که بهنگام دچار شدن به استرس یا باید فرار کند یا آماده مبارزه باشد. تفاوت در اینست که برای انسان دوران پارینه سنگی استرس کوتاه مدت بود. مبارزه یا گریز برای چند ساعتی یا چند روزی طول میکشید و پس از آن دوره آرامش فرا میرسید. در جامعه امروز ما استرس بیشتر ثابت است و از همین رو هم بیشتر زیان بار.
استرس در نفس خود پدیدهی مثبتی است. اما زمانی که برما چیره میشود به گونه ای که ما قادر به مهار تهدید نمیشویم یا هنگامی که نمیتوانیم به موقع بهبودی پیدا کنیم، آنگاه است که استرس زیان بار میشود.
چگونه درمییابیم کسی دچار استرس شده است؟
اینکه هر کسی تا چه اندازه قادر به تحمل استرس است امری فردی است. فشار کاری، زندگی خصوصی، شیوه زندگی، سن وسال و سلامتی در میزان این تحمل تاثیر دارد. زنان به مراتب بیشتر از مردان دچار استرس میشوند.
استرس یعنی یک افزایش بزرگ انرژی برای تمام بدن و از این رو میتواند عوارض فراوان و متفاوت داشته باشد. استرس مزمن اغلب با اضطراب، افسردگی، بیخوابی، اختلال در حافظه، مشکل تمرکز داشتن، خشم و پرخاشگری و نیز مشکلات هاضمه و درد مفاصل همراه است. از نشانههای دیگر استرس اینکه فرد شروع به نوشیدن یا دود کردن بیشتر میکند، ناراحتی خود را تلاش میکند که با پرخوری تسلی دهد ویا از داروی خواب آور استفاده میکند.
چرا بهبودی لازم است؟
منظور از بازیابی یا بهبودی اینست که باید آرام گرفت تا بتوان آن انرژی که بدن آن را از دست داده است را دوباره بدست آورد. بدون بازیابی انسان خسته میشود. امروزه بسیاری هر روز به سر کار خود یا مدرسه میروند بدون آنکه انرژی لازم را برای اینکه شادابی و احساس سرحال بودن کسب کرده باشند. اگر این فشار بیش اندازه بزرگ بشود و به مدت طولانی ادامه یابد، بدون اینکه به حال طبیعی برگشته باشیم این خطر میرود که به بیماری فرسودگی شغلی دچار شویم. به همین دلیل بسیار مهم است که به سیگنالهای بدن خود گوش کنیم و به موقع تغییر روش بدهیم.
به دلیل تعداد بزرگ بیماران و غیبت از کار به دلیل استرس، کارفرمایان به طور روز افزونی پی به اهمیت کارهای پیشگیرانه میبرند. ازسال ۲۰۱۶ دستورالعملی از سوی اداره کل نظارت بر ایمنی محیط کار Arbetsmiljöverket صادر شده است که در آن وظایف کارفرما برای تضمین ساختن یک محیط کاری مناسب و یک فشار کاری قابل قبول تعیین گردیده است.
چه چیزی بهبودی محسوب میشود
بعد از فشارهای مرتبط با استرس، مغز نیاز به زمان برای استراحت دارد. رفتن به خانه بعد از کار روزانه و مراقبت از کودک، پرداخت صورتحسابهای مالی و برای شام شب برنامه ریزی کردن بعنوان بازیابی و بهبودی محسوب نمیشود. اما فعالیتهای بدنی و معاشرت های اجتماعی خوشآیند بعنوان بازیابی محسوب میشوند. تماشا کردن تلویزیون، خواندن یک کتاب ویا روی کاناپه دراز کشیدن و “هیچ کاری انجام دادن” هم بعنوان بازیابی و بهبود محسوب میشوند.
خواب مهمترین شکل بازیابی و بهبودی است. بیخوابی میتواند شما را نسبت به استرس بیشتر حساس کند ضمن اینکه استرس اغلب خود دلیل بیخواب شدن است. هفت تا هشت ساعت خواب در هر شب توصیه میشود. داشتن ساعت فراغت در طول ساعات کاری نیز مهم است. هرچه فشار کاری بیشتر باشد، دفعات استراحت در زمان کار نیز باید بیشتر باشد تا بتوان در بلند مدت از عهده وظایف شغلی برآمد.
فکر خودکشی
فکر خودکشی پدیدهای معمولی است و چیزی نیست که از آن احساس شرم بکنید. شما تنها نیستید. فکر کردن در مورد خودکشی به این معنی نیست که شما واقعا می خواهید به زندگی خود خاتمه دهید بلکه این امر غالبا ناشی از این است که شما می خواهید که وضع خودتان را تغییر و درد و رنج خودتان را پایان دهید. در این زمیینه همواره گزینههای دیگر ی وجود دارد، هرچند که شما، زمانی که حالتان به شدت بد است، متوجه این موضوع نباشید.
اگر فکر خودکشی در سر دارید نباید آن را پیش خود پنهان نگه دارید. در چنین حالتی شما نیازمند این هستید که با شخصی که به او اعتماد دارید صحبت کنید. این شخص ممکن است آشنای شما یا کسی پشت خط تلفن حمایتی باشد. شما ممکن است برای اینکه حالتان بهتر شود نیازمند مراجعه به نهاد درمانی باشید.
فکر خودکشی و نومیدی
اگر احساس کنید که تسلط خود بر زندگی و تمام امید خود را از دست دادهاید، خودکشی شاید راهی برای رهایی به نظرتان آید. ممکن است فکر کنید که با خودکشی تسلط بر حیات را پس میگیرید. ممکن است خودکشی را راه حلی برای مشکل خود بیابید، اما خودکشی راه حل نیست، بلکه برعکس، به معنای از میان رفتن فرصت برای ایجاد تغییر است.
برای شناسایی راه ها و گزینههای دیگر می توانید با دیگران صحبت کنید. ممکن است برای کسب تاب و توان، به کسی که بتواند به سخنتان گوش دهد و به شما در دیدن وضعیت خود از دیدگاهی دیگر یاری برساند نیازمند باشید. ممکن است بدون اینکه خود متوجه باشید، افراد بسیاری پیرامون شما باشند که بخواهند به شما کمک کنند.
داشتن فکر خودکشی چگونه است؟
هنگامیکه فکر خودکشی در سرآید ممکن است چنین بیاندیشید که هیچ چیزی نمی تواند بهتر شود و شما تمام پلهای پشت سر را خراب کردهاید و دیگر راه چارهای نیست. با جود اینکه در واقع چنین نیست ممکن است متقاعد شده باشید که وضع اینگونه است. فکر خودکشی بودن ممکن است موقتا آرام بخش باشد، انگار از پرداختن به مشکلات خود استراحت میگیرید. همزمان با این ، فکر خودکشی می تواند فکری ممنوع و شرم آور احساس شود و اضطراب را افزایش دهد.
این امر ناشی از این است که چنین فکری چارچوب معیارهایی را که جامعه ی ما روی آنها بنا شده، به چالش میکشد، این معیارها که ما باید خودمان را مستقلا اداره کنیم و افرادی موفق و مثبتبین باشیم. فکر پایان دادن به زندگی خود موضوعی است که تابو محسوب میشود. هنگامی که حالتان بد است، رفتار مطابق با معیارهای اجتماعی می تواند بسیار دشوار به نظر آید. فکر خودکشی می تواند باعث این شود که شما خودتان را از دیگران کنار بکشید و احساس کنید که بسیار تنها هستید.
با فکر خودکشی چه بکنم؟
اگر فکر خودکشی داشته باشید نباید آن را پیش خود پنهان نگاه دارید بلکه باید با کسی در آن باره گفتگو کنید. شما در وضعی که دارید ممکن است خودتان را تنها و جدا از دیگران حس کنید اما در واقع افراد بسیاری نیز مانند شما فکر و احساس کردهاند. بیان فکر به کمک کلمات به کسی دیگر که به آن گوش میدهد می تواند باعث این شود که شما دیدگاهی دیگر در بارهی مشکلات خود پیدا کرده و امکانات تازهای برای حل آنها کشف کنید. هنگامی که شما در تنهایی به خودکشی فکر میکنید، این فکر رشد کرده و نیرومندتر میشود. بیان افکار بصورت نوشتاری یا گفتاری آنها را به چالش میگیرد و شما می توانید از پشتیبانی انسانی برخوردار شوید.
جهان پر از کسانی است که زمانی در زندگی خود فکر خودکشی در سر داشته اند اما سپس از آن رهایی یافتهاند و حتی پس از آن برایشان درک این موضوع که زمانی که حالشان بسیار بد بود چگونه می اندیشیده اند، دشوار بوده است. علاوه بر اینکه با کسانی از اطرافیان خود گفتگو کنید، می توانید به تلفن حمایتی نیز زنگ بزنید.
چه زمانی باید کمک بخواهم؟
اگر شدیدا فکر خودکشی در سر دارید نباید در این باره که کمک حرفهای بگیرید، تردید کنید. می توانید با مرکز درمانی یا کلینیک رواندرمانی تماس بگیرید. اکر احساس می کنید که برای خودتان تماس گرفتن دشوار است می توانید از کسی بخواهید که شما را همراهی کند. بهتر است هرچه زودتر این کار را انجام دهید. کمک در دسترس است و شما این حق را دارید که از آن برخوردار شوید. اگر شدیدا فکر خودکشی هستید و یا یا نقشهای مشخص برای پایان دادن به زندگی خود دارید باید فورا به درمانگاه مراجعه کنید.
هراسهای خاص
بسیاری با دیدن خون یا عنکبوت و یا ازبودن در مکان مرتفع احساس اکراه میکنند. هنگامی که ترس شدید باشد به نحوی که جلو زندگی عادی را سد کند، هراس خاص (فوبیای خاص) نامیده میشود. معالجاتی برای اکثر این هراسها وجود دارد.
هراس خاص چیست؟
هراس خاص عبارت از ترسی شدید و مداوم از چیز یا وضعی مشخص است. شخص مبتلا در روبرویی با آنچه که هراس انگیز است، واکنشی اضطراب آمیز و انزجاری شدید نشان میدهد و یا وحشت زده میشود. اکراه از چیزی البته به معنای داشتن هراس نیست. اما اگر کسی ناچار از تلاشی سخت برای احتناب از ترس باشد و علاوه بر آن به این دلیل مانعی در زندگی عادی او به وجود آید، ممکن است مبتلا به اختلال هراس باشد.
در روانپزشکی هراسهای خاص را به گروههایی گوناگون تقسیم میکنند. گروه نخست هراس از حیوانات است که در آن شخص مبتلا به شدت، برای نمونه از مار، موش یا سگ میترسد. هراس از پدیدههای طبیعی برای نمونه از ارتفاعات، تندر یا آب نیز وجود دارد. هراسی دیگر مربوط به وضعیتهای خاص و تنگناهراسی ( ترس از مکانهای تنگ) است که باعث می شود شخص مبتلا در آسانسور یا هواپیما دچار وحشتی شدید شود. خونهراسی و نیز خفگی هراسی و استفراغهراسی نیز جزو هراسها است . شخص مبتلا به خون هراسی می تواند با دیدن خون بیهوش شود.
هراسهای خاص غالبا در شش سالگی تا دوازده سالگی به وجود می آید. هراس از وضعیتهای خاص در این مورد مستثنی است که معمولا میان ۱۳ تا ۲۲ سالگی پدید میآید. ابتلا به هراس می تواند علت ژنتیکی داشته و ناشی از رفتار مادرزاد گریز و نبرد باشد. ما یاد میگیریم که برای بقا ی خود بترسیم و در برابر برخی از پدیده ها واکنش نشان دهیم ، کارکردی که در مورد ابتلای به هراس بیش از حد است.
هراس در زنان بیشتر از مردان است. از هرچهارتن مبتلا به اختلال هراس، دستکم سه تن به دو گونه هراس مبتلا هستند.
هراس چه تاثیری بر زندگی دارد؟
ترسیدن کسی که مبتلا به هراس است می تواند مانع بسیاری از چیزها در زندگی روزمره ی او باشد. اجتناب کردن ها می تواند معاشرت اجتماعی و زندگی شغلی را دشوار سازد. در مورد مارهراسی ، برای مثال، ممکن است شخص مبتلا نه تنها از اینکه با مار مواجه شود ترس داشته باشد بلکه حتی از اینکه در تلویزیون مار ببیند و یا عکس مار را مشاهده کند، بترسد. از این رو، شخص مبتلا همه وقت دور و بر خود را می پاید و این وضع باعث میشود که نتواند در دامن طبیعت باشد و چنان او را ناتوان میکند که نمیتواند از خانه خارج شود.
هراسهای گوناگون اثر پذیر از احساس های گوناگون هستند. برای نمونه هراس از حیوانات از نوعی بیزاری و اجتناب از آنها ناشی میشود در حالی که خونهراسی ناشی از ترس از بیهوش شدن است. این امر، برای نمونه، باعث می شود که شخص مبتلا از مراجعه به دندانپزشک و پزشک بپرهیزد که البته برای سلامت او خطرناک است.
آیا بهبود امکانپذیر است؟
ایگونه نیست که همهی انواع هراس نیازمند درمان باشند. بلکه این امر وابسته به این است که هراس مورد نظر، شخص مبتلا را تا چه حد دچار محدودیت میکنند. اگر شما خودتان یا کسی از خویشاوندان شمار زمانی دراز چنان ترس شدیدی از چیزی خاص داشتهاید که مانعی برای زندگی عادی بوده است، باید خواستار کمک شوید. هراسی که معالجه نشود معمولا از بین نمیرود.
شما می توانید به یک مرکز درمانی یا کلینیک روانپزشکی سرپایی مراجعه کنید. امکانی دیگر در این زمینه مراجعهی مستقیم به رواندرمان شاغل در در حوزهی رفتاردرمانی شناختی است.
تشخیص بیماری و معالجه
تشخیص اختلال هراس نسبتا ساده است چرا که خود فرد مبتلا از هراس خود مطلع است و می داند که برای چه چیزی مراجعه کرده است. معاینه بوسله ی تستی انجام می گیرد که در آن شخص مبتلا در برایر عامل هراس به درجات فزاینده قرار میگیرد و در روند معاینه اعلام می دارد که تا جه حدی دچار انزجار است.
با کمک معالجه، هراس در بیشتر موارد کاملا رفع میشود. معمولی ترین روش درمان، رفتاردرمانی شناختی KBT)) است که عبارت از روبرو شدن گام به گام با عامل هراس انگیز است.
عدم سلامت روانی چیست؟
ناراحتیهای روانی ، برای نمونه دلواپسی و ملال، می تواند واکنشهای نورمال در برابر اوضاع فشارآور زندگی باشند و معمولا گذرا هستند. حایز اهمیت است که کسی را که واکنش های نورمال در زندگی نشان می دهد مریض ندانیم و این در حالی که تشخیص به هنگام احوال روانی می تواند برای معالجه سودمند باشد.
سلامت روانی مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی
مفهوم سلامت روانی در میان پژوهشگران مورد بحث است. آنچه همواره ذکر می شود این است که این مفهموم ابعاد گوناگونی از آسایش فرد مانند آسایش عاطفی، آسایش روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را در بر میگیرد. مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی عبارت از وضعیتی از آسایش روانی است که در آن حالت هر فردی می تواند امکانات خود را تحقق بخشد، با فشارهای معمولی زندگی کنار بیاید ، بصورتی بارور کار کند و به انجام امور جامعهای که در آن زندگی میکند یاری برساند. سلامت روانی، به عبارت دیگر، تنها نبود عدم سلامت روانی نیست بلکه هم تجربههای فرد و هم روابط میان میان او و افراد دیگر و ابطهی او با بافت اجتماعی جامعه ای را که او در آن جامعه زندگی میکند در بر دارد.
سلامت روانی و عدم سلامت روانی می توانند همزمان وجود داشته باشند
تعاریف سلامت روانی تعاریف تا حدودی ناروشن هستند اما بسیاری از آنها در این امر توافق دارند که سلامت روانی تنها نبود عدم سلامت روانی نیست . سلامت روانی به عنوان وضعیتی توصیف میشود که در آن وجوه متعددی از زندگی فرد کارکردی مطلوب دارند ، بطوریکه فرد انسانی احساس شادی کند و از وضع خود و از رابطهاش در جامعه با دیگران خرسند باشد. به گفتهی برخی از پژوهشگران، در یک فرد، سلامت روانی و عدم سلامت روانی می توانند همزمان وجود داشته باشند.
تشخیص عدم سلامت روانی چگونه انجام میگیرد؟
عدم سلامت روانی شدید وضعیتی روانی است که بصورت علایمی بروز می کند که می تواند بوسیلهی معیارهای گوناگون تشخیص بیماری تایید شود. یکی از این سیستمهای تشخیص، International Classification of Diseases (طبقهبندی بین المللی بیماریها)، ICD، توسط سازمان بهداشت جهانی است. یک سیستم دیگر تشخیص بیماری Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, DSM ( راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا، APA منتشر میشود. کتاب های راهنما ی DSM در خارج از ایالات متحده آمریکا نیز واجد اهمیت هستند اما بطور رسمی ICD است که برای تشخیص بیماری در نهادهای درمانی سوئد مورد استفاده قرار میگیرد.
اختلال کم توجهی-بیش فعالی
بسیاری از انسانها از مشکل نداشتن تمرکز و احساس گاه و بیگاه بیقراری و ناآرامی رنج میبرند. اگر شما دچار کمتوانی موسوم به "اختلال کم توجهی-بیش فعالی یا ADHD" هستید این مشکلی است که همواره با شماست و به روی زندگی روزانه شما بسیار تاثیر میگذارد. این تاثیر گذاری ممکن است تا آنجا پیش برود که شما در محیط آموزشی یا محیط کاری با دشواری روبرو شوید.
اختلال کم توجهی -بیش فعالی چیست؟
اختلال کم توجهی- بیش فعالی یک کمتوانی و اختلال رفتاری – رشدی است و به این معناست که فرد مبتلا برای متمرکز کردن توجه خود دچار مشکل است. این دشواری در تمرکز میتواند در شرایط گوناگون جلوههای گوناگون داشته باشد. ADHD کوتاه شدهی Attention Deficit Hyperactivity Disorder است که معنای آن “اختلال کمتوجهی – بیش فعالی” است. اما همه کسانی که “بیش فعالند” به این بیماری مبتلا نیستند.
اگر شما دچار اختلال کم توجهی – بیش فعالی هستید باید تلاش و کوشش بسیاری بخرج دهید که خود را متمرکز کنید و این باعث میشود که بشدت خسته شوید. خلق و خو و مناعت طبع انسان نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
انواع “اختلال کم توجهی-بیش فعالی”
اختلال کم توجهی-بیش فعالی شکلهای گوناگونی دارد. عادیترین نوع آن به شکل دشواری در تمرکز، دشواری در کنترل رفتارهای ناگهانی و بیش از حد فعال بودن جلوهگر میشود. نوع کمتر عادی آن اینست که فرد مبتلا دچار مشکل تمرکز پیدا کردن است اما حرکات پیشبینی نشده انجام نمیدهد. این شکل از اختلال، به کوتاهی ADD و یا گاهی AD(H)D خوانده میشود. شکل سوم این اختلال تنها بیش فعالیتی یا فزون کُنشی و رفتارهایی است که انگیزه آنی دارند و بدون فکر قبلی انجام داده میشوند. این اختلال بیشتر در کودکان دیده میشود و اغلب یا ازبین میرود و یا بعدا تبدیل میشود به شکل ترکیبی اختلال کم توجهی-بیش فعالی یا ADHD .
دچار بودن به اختلال کم توجهی-بیش فعالی چگونه میتواند باشد؟
برای نمونه فرد مبتلا به این اختلال ممکن است در رعایت وقت و یا داشتن کنترل لازم به روی وسایل خود دشواری داشته باشد. فرد هم چنین در دسته بندی و جدا کردن احساسات خود دشواری دارد زیرا هرآنچه که شنیده و یا دیده میشود تاثیری یکسان بر او دارد. دستورالعمل های طولانی و پیچیده و راه اندازی وسایل گوناگون نیز برای او به آن سادگی نیست که برای افرادی است که این اختلال را ندارند. همین مشکل با به پایان بردن کاری که شروع شده نیز بچشم میخورد. فرد مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی اغلب بیشتر از دیگران دچار بیقراری و ناآرامی میشود. بسیاری از کسانی که به این اختلال دچارند به راحتی به خیالبافی میپردازند و به چیزهای دیگری فکر میکنند غیر از آنچه که در پیش روی خود دارند، مانند انجام درس و مشق خود یا سخنرانیای که باید درآن شرکت کنند ویا قرار ملاقاتی که باید درآن حاضر شوند.
اختلال کم توجهی-بیش فعالی در افراد گوناگون متفاوت است
اختلال کم توجهی-بیش فعالی بسته به اینکه شما چه کسی باشید خود را به شکل های گوناگون جلوهگر میسازد. شخصیت شما، منش و خوی شما، خصوصیاتتان، ارزشهایتان و علاقههای شما و اینکه شما چه کسی هستید و چه رفتاری دارید در این جلوهها موثرند. اینکه هویت جنسی شما چیست و بر مبنای آن هنجارهای اجتماعی چه انتظاراتی از شما دارد نیز میتواند در نوع اختلال شما تاثیر گذار باشد. ناآرامی و بیقراری که بسیاری از مبتلایان اختلال کم توجهی – بیش فعالی گرفتار آن هستند نیز خود را به گونههای متفاوتی نشان میدهد. برخی با آرام نشستن مشکل دارند و برخی دیگر این ناآرامی را در درون خود حس میکنند.
اختلال کم توجهی-بیش فعالی میتواند به کم توانی منجر شود
هرچه خواستههای بیشتری از شما انتظار برود، به همان اندازه “اختلال کم توجهی-بیش فعالی” ممکن است مانعی برایتان احساس شود. اینکه نتوانید کمتوانی خود راهدایت و کنترل کنید ممکن است باعث بدفهمی شده و شما را مستاصل سازد و بنوبه خود منجر به کشمکش با اطرافیان شما گردد. از آنجایی که مدارس و محل های کار اغلب شرایط مناسبی برای کمتوانی شما فراهم نمیسازند، کم توانی شما میتواند تشدید گردد. مهم است که به یاد داشته باشیم که یک برخورد نامناسب اغلب ناشی از ندانستن است.
اختلال کم توجهی-بیش فعالی ناشی از چیست؟
این اختلال یک حساسیت مادرزادی در مغز و سیستم اعصاب است که باعث میشود شما چگونه در برخی شرایط رفتار کنید. این اختلال اغلب ارثی است اما رویدادهای بیرونی نیز میتوانند تا اندازه ای در آن تاثیر داشته باشند. برای نمونه در زایمان زودرس. این اختلال میتواند در دوران اولیه کودکی خود را نشان دهد و در بسیاری موارد با رشد کودک این اختلال نیز ناپدید میگردد
از کجا کمک بگیریم؟
اگر گمان میکنید که به اختلال کم توجهی-بیش فعالی دچار شدهاید باید با درمانگاه محل خودتان یا کلینیک روانپزشکی تماس بگیرید. در آنجا ارزیابی میکنند که آیا شما دچار اختلال کم توجهی-بیش فعالی شده اید یا اینکه ناراحتی شما دلایل دیگری دارد. معمول است که برای ارزیابی اولیه نخست با یک پزشک یا روانپزشک دیدار میکنید. پس از این دیدار آزمایشها و تحقیقهایی از شما صورت خواهد گرفت که آشکار میسازد آیا شما دچار اختلال کم توجهی-بیش فعالی شدهاید یانه.
چه کمکی بمن میشود؟
اگر تشخیص داده شود شما مبتلا به “اختلال کم توجهی-بیش فعالی” ADHD یا “مشکل تمرکز پیدا کردن” AD(H)D شدهاید این میتواند به معنای کمک بزرگی برای شما باشد به این صورت که شما بیشتر خواهید آموخت که چگونه عمل میکنید. ممکن است بشما وسایل کمکی داده شود تا از عهدهی مدرسه، کار یا دیگر امور روزانه که به گمان شما دشوار است برآیید. همچنین داروهایی در دسترس هست که میتواند عارضههای اختلال کم توجهی-بیش فعالی را تسکین و تخفیف دهد. اگر مبتلا به اختلال کم توجهی-بیش فعالی هستید نیاز به یک زندگی روزانه برنامهریزی شده دارید و احتیاج دارید بشما در این برنامه ریزی کمک شود. برای پرهیز از استرس و فشار کاری بیش از اندازه بایستی خواستهها، انتظارات و محیط شما با واقعیتهای تازهی شما تطبیق داده شود.
ای اس دی/ سندرم آسپرگر
ASD که کوتاه شده¬ی Autism Spectrum Disorder (اختلال طیف اوتیسم) است یک نوع اختلال رشد عصبی می باشد. "ای اس دی" نام مجموعه ای از انواع اختلالات رشد عصبی است که اشاره به گونه دیگری از ارتباط بین فردی و تعاملات اجتماعی دارد. یکی از انواع "ای اس دی" سندرم آسپرگر است.
“ای اس دی” / آسپرگر مربوط به چیست؟
“ای اس دی” / آسپرگر مربوط به اینست که مغز اغلب به دلایل ژنتیکی بشکل متفاوتی کار میکند. “ای اس دی” / آسپرگر مادرزادی است و اغلب در اوایل دوران کودکی متوجه آن می¬شوند. در پسران اغلب بیشتر از دختران این پدیده دیده می¬شود اما از سوی دیگر تشخیص این پدیده در دختران به مراتب مشکل تر است و اغلب بسیار دیرتر در دختران مشاهده میگردد.
به “ای اس دی” / آسپرگر مبتلا بودن چگونه است؟
ابتلا به “ای اس دی” / آسپرگرمی¬تواند علائق ویژه¬ای به همرا بیاورد که باعث شود فرد وقت بسیاری صرف آن کند. فرد مبتلا برای درک کد های اجتماعی دشواری دارد و خواهان تعامل عادی با دیگران نیست، چیزی که برای همه موضوعی بدیهی است برای او نیست. فرد مبتلا نسبت به رفتار احساسی و نیز به صدا و بو بشدت حساس است. اما دچار این پدیده شدن میتواند مزایایی هم داشته باشد. این افراد اغلب مقاوت خوبی دارند، دقیق¬اند و میتوانند به مدتی طولانی به روی موضوعی متمرکز شوند.
“ای اس دی” / آسپرگر میتواند به کم توانی منجر شود
ابتلا به “ای اس دی” / آسپرگر می¬تواند به این معنا باشد که فرد مبتلا در برابر استرس حساسیت بیش از اندازه دارد. این به نوبه خود ممکن است به اضطراب، افسردگی و وسواس منجر شود. تغییرات ظاهری چه کوچک و چه بزرگ نیز میتواند پدیده دشواری باشد. از انجایی که فرد مبتلا قادر به اداره¬ی کم توانی خود نیست به راحتی گرفتار سوء تفاهم با اطرافیان خود میشود. این غیر عادی نیست که مدارس و یا محل های کار قادر نیستند امکانات لازم را در زمینه کم توانی فرد مبتلا در اختیار او بگذارند. درک شرایط فرد مبتلا و نشان دادن تفاهم نسبت به آن از سوی اطرافیان در واقع اهمیت بسیاری دارد.
نمود متفاوت “ای اس دی” / آسپرگر در افراد مختلف
طیف اوتیسم بسیار گسترده است و در افراد گوناگون نمودهای متفاوتی دارد و به شکل های مختلفی ممکن است ظاهر شود. روش فرد مبتلا برای درک دنیای پیرامون، حل مشکلات و ظرفیت دماغی او نیز نقش بزرگی در اینجا بازی میکند.
از کجا می¬توانم کمک بگیرم؟
اگر گمان دارید که به “ای اس دی” / آسپرگر مبتلا هستید باید به یک کلینیک روانشناسی مراجعه کنید. در آنجا نخست به این پرسش پاسخ داده میشود که آیا شما مبتلا به “ای اس دی” / آسپرگر هستید یا ناراحتی شما دلایل دیگری دارد. پس از دیدار با یک پزشک یا روانشناس که نخستین ارزیابی از وضعیت شما را انجام می¬دهند تحقیق گسترده¬تری درباره شما صورت خواهد گرفت که نشان خواهد داد آیا شما مبتلا به “ای اس دی” / آسپرگر هستید یا نه.
چه کمکی میتوانم دریافت کنم؟
به فرد مبتلا وسایل کمکی و کمک آموزشی بهمراه پشتیبانی و حمایت لازم در مدرسه ، محیط کار و نیز در زندگی روزمره ارایه داده خواهد شد. انتظارات، توقعات و محیط زندگی فرد مبتلا بایستی با کم توانی او تطبیق داده شود تا از استرس و اضطراب پرهیز جلوگیری گردد.
سندروم تورت و تیک
سندروم یا اختلال تورت یا توره،tourettes syndrom، و تیک ها معمولا در حدود هفت سالگی آغاز میشود و علت آن عدم توازن در مغز است. این دیاگنوز ممکن است ، بویژه برای پدر و مادری که بچه شان به آن مبتلا شده است یک محکومیت ابدی احساس شود. اما واقعیت این است که بسیاری از مبتلایان بهبود می یابند یا یادمیگیرند که با نشانههای آن در آینده برخورد مناسب بکنند.
سندروم تورت چیست؟
سندروم تورت متعلق به گروهی از اختلالاتی است که نارسایی عصبی- روانی خوانده می شوند، یعنی اینکه مغز آنطوری که باید کار نمیکند. در این صورت نشانههایی به شکل تیک های حرکتی و صوتی پدید می آید. تیک عبارت از حرکت هایی غیرارادی مانند پلک زدن، بالا انداختن شانه ها و لمس کردن اشیاء ونیزصدا درآوردن و سرفه و صاف کردن گلو یا سوت زدن است.
بعضیها ناسزاگویی و اظهارات نامناسب را تیک تلقی میکنند که کوپرولالی نامیده میشود اما بسیاری از مبتلایان به سندروم تورت این رفتار را ندارند.
تیک ها معمولا در کودکی، میان پنج و هفت سالگی، پدید می آیند اما این به این معنا نیست که این کودکان ممکن است به اختلال تورت مبتلا شوند. این تیک ها ممکن است گذرا باشند و نیازی به درمان آنها نباشد. برای اینکه دیاگنوز تورت شامل کسی بشود لازم است که تیکها دستکم یک سال و دستکم سه ماه بدون توقف دیده شوند. در درجه ی نخست پسران به این بیماری مبتلا میشوند و این بیماری یک بیماری ارثی است.
سندروم تورت چه تاثیری بر زندگی دارد؟
سندروم تورت می تواند بویژه برای کودکی که تازه مدرسه را شروع کرده بسیارناراحت کننده باشد. علاوه بر تیک ها دشواری تمرکز حواس، بیش فعالی و دیسلکسی(خوانش پریشی) در این کودکان پدیده هایی معمولی است. این بیماری می تواند به شدت متغیر باشد و از دوره های سخت تیک ها تا دوره هایی که نشانه ای از آن دیده نمی شود، تغییر یابد. استرس معمولا باعث تحریک علایم بیماری میشود.
در بسیاری از مبتلایان ، نشانه های بیماری در بزرگسالی از بین می رود. اگر چنین هم نباشد، بسیاری می توانند بطوری بر تیک های خود مسلط شوند که اطرافیان متوجه آنها نشوند و سپس در خانه این علایم بروز می کند. بسیاری می توانند به رغم داشتن این بیماری زندگی اجتماعی خوبی داشته باشند. تفاهم پیرامونیان اهمیت بسیاری در این زمینه دارد.
معمولا در کسانی که مبتلا به سندروم تورت هستند، انگیزش های آنی ایجاد می شود و آنها از وسواس، اضطراب یا افسردگی رنج می برند. این بیماری بر هوش یا استعدادهای اشخاص تاثیری نمیگذارد. این موضوه مورد بحث بود ه که آیا پیوندی میان اختلال تورت و استعداد موسیقایی، وجود دارد یا ندارد ، برای نمونه آیا چنین پیوندی در مورد موزارت وجود داشته یا نداشته است.
آیا باید خواستار کمک شوم؟
اگر متوجه شوید که کودکی مدت زمان درازی است که از تیک رنج می برد باید جویای کمک شوید. پی بردن به اینکه رفتار کودک ناشی از چیست می تواند دشوار باشد و در مورد او هرچه زودتر تشخیص بیماری انجام گیرد ، درمان بیماری در دوران رشد او آسانتر خواهد بود. اطرافیان کودک با کسب اطلاعات و معلومات متوجه خواهند شد که رفتار کودک رفتاری ارادی نیست.
شما، بسته به سن کودک، می توانید با مرکز درمانی، درمانگاه مدرسه، نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان (BUP) یا مرکز بهداشت و درمان کودکان تماس بگیرید. بزشک، برای اینکه تشخیص بیماری درست باشد، باید علت های دیگرتیک ها را منتفی بداند و مشاهده کند که فرد مبتلا هم از تیک های حرکتی و هم از تیکهای صوتی رنج می برد.
معالجه چگونه میتواند باشد؟
اگر احساس شود که تیک های کودک مانع شدید کارکردهای او است می توان از کمک حرفهای برخوردار شد. علاوه بر اقدامات حمایتی بیشتر در مدرسه، دارو درمان و رفتاردرمانی شناختی (KBT) در معالجه ی سندروم تورت می تواند سودمند باشد. خویشاوندان نیز ممکن است به حمایت و آموزش برای پشتیبانی از شخص مبتلا نیازمند باشند.
عدم سلامت روانی چیست؟
ناراحتیهای روانی ، برای نمونه دلواپسی و ملال، می تواند واکنشهای نورمال در برابر اوضاع فشارآور زندگی باشند و معمولا گذرا هستند. حایز اهمیت است که کسی را که واکنش های نورمال در زندگی نشان می دهد مریض ندانیم و این در حالی که تشخیص به هنگام احوال روانی می تواند برای معالجه سودمند باشد.
سلامت روانی مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی
مفهوم سلامت روانی در میان پژوهشگران مورد بحث است. آنچه همواره ذکر می شود این است که این مفهموم ابعاد گوناگونی از آسایش فرد مانند آسایش عاطفی، آسایش روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را در بر میگیرد. مطابق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی عبارت از وضعیتی از آسایش روانی است که در آن حالت هر فردی می تواند امکانات خود را تحقق بخشد، با فشارهای معمولی زندگی کنار بیاید ، بصورتی بارور کار کند و به انجام امور جامعهای که در آن زندگی میکند یاری برساند. سلامت روانی، به عبارت دیگر، تنها نبود عدم سلامت روانی نیست بلکه هم تجربههای فرد و هم روابط میان میان او و افراد دیگر و ابطهی او با بافت اجتماعی جامعه ای را که او در آن جامعه زندگی میکند در بر دارد.
سلامت روانی و عدم سلامت روانی می توانند همزمان وجود داشته باشند
تعاریف سلامت روانی تعاریف تا حدودی ناروشن هستند اما بسیاری از آنها در این امر توافق دارند که سلامت روانی تنها نبود عدم سلامت روانی نیست . سلامت روانی به عنوان وضعیتی توصیف میشود که در آن وجوه متعددی از زندگی فرد کارکردی مطلوب دارند ، بطوریکه فرد انسانی احساس شادی کند و از وضع خود و از رابطهاش در جامعه با دیگران خرسند باشد. به گفتهی برخی از پژوهشگران، در یک فرد، سلامت روانی و عدم سلامت روانی می توانند همزمان وجود داشته باشند.
تشخیص عدم سلامت روانی چگونه انجام میگیرد؟
عدم سلامت روانی شدید وضعیتی روانی است که بصورت علایمی بروز می کند که می تواند بوسیلهی معیارهای گوناگون تشخیص بیماری تایید شود. یکی از این سیستمهای تشخیص، International Classification of Diseases (طبقهبندی بین المللی بیماریها)، ICD، توسط سازمان بهداشت جهانی است. یک سیستم دیگر تشخیص بیماری Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, DSM ( راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا، APA منتشر میشود. کتاب های راهنما ی DSM در خارج از ایالات متحده آمریکا نیز واجد اهمیت هستند اما بطور رسمی ICD است که برای تشخیص بیماری در نهادهای درمانی سوئد مورد استفاده قرار میگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر