فرق روانشناس, روانکاو، و روانپزشک چیست؟
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که سه اصطلاح روانکاو، روانشناس و روانپزشک را به جای هم بکار برده باشید و دقیق، تفاوت آنها را ندانید. بسیاری از مردم آنها را به جای هم بکار میبرند و این باعث میشود که انتخاب دقیقی برای مراجعه به روانشناس یا روانکاو یا روانپزشک نداشته باشند. اما این سه واژه دقیقاً چه تفاوتی دارند؟
رابطه روانشناسی و روانکاوی
در ابتدا باید متذکر شویم که روانکاوی، یک نوع روانشناسی است و زیرمجموعهی آن محسوب میشود. روانشناسی از سه مکتب فکری اصلی تشکیل شده است: روانکاوی، رفتارگرایی و انسانگرایی. بهطور خلاصه میتوان گفت روانکاو نوعی روانشناس یا رواندرمانگر است، که بیشتر از راه گفتگو با فرد عمل میکند. اما برعکس این قضیه صادق نیست.
روانشناس را از یک منظر میتوان به عنوان متخصص تغییر رفتار نابهنجار تعریف کرد. یکی از محصولات روانشناسی، علاوه بر بالا بردن دانش ما از طبیعت بشر، رواندرمانی است. روانشناس یا رواندرمانگر سعی میکند با استفاده از نظریههای موجود در علم روانشناسی ریشهی مشکلات مراجع را شناسایی کند و آنها را برطرف کند. به این ترتیب مراجع، بعد از رجوع باید تغییر محسوسی در سبک زندگی، طرز تفکر و بروز هیجاناتش مشاهده و با بهبود عملکردش در زندگی حس بهتری پیدا کند.
روانکاوی توسط زیگموند فروید پایهگذاری شد. وقتی از این واژه استفاده میکنیم دو موضوع به ذهن متبادر میشود. یکی مکتب فکری روانکاوی است که تأثیر زیادی بر شناخت ما از خودمان و دیگر علوم گذاشت و دیگر یک رویکرد رواندرمانی است که طی آن، روانکاوِ متخصص، با استفاده از فرضیات روانکاوی، تحلیل رؤیا و تداعی آزاد، سعی میکند مسائل نهفته در ناهشیار فرد را برای او روشن کند.
روانکاوی که قدیمیترین مکتب از سه مکتب روانشناسی است، از پیشفرضهای خاص خود برخوردار است. روانکاوان تأثیر ناخودآگاه را بر رفتار ما عمیق میدانند و معتقدند نیروی اصلی حاکم بر زندگی ما ناهشیار است. آنها معتقدند که آسیبهای روانی معمولاً به علت تثبیت در مراحل رشدی قبل از ۵-۶ سالگی اتفاق میافتد که وقتی این تثبیتها از ناهشیارِ مراجع به هشیار او بیایند، به مرور فرآیند درمان آغاز میشود.
اگر جز افراد موشکاف هستید و تا نگاهی عمقی و ریشهای به مسائل و درونتان نداشته باشید، خیالتان راحت نمیشود، روانکاوی برای شما گزینه مناسبی است.
بدیهی است که روانشناسان و رواندرمانگرانِ مکاتب دیگر، از اصول، پیشفرضها و فنون دیگری بهره میبرند. همانطور که میتوان از گفتههای بالا حدس زد، روانکاوی فرآیند نسبتاً زمانبری است و نیازمند حوصله بیشتری نسبت به درمانهای دیگر است. بااینوجود اعتقاد بر این است که روانکاوی از درمانهای زودبازدهتر، اثری طولانیتر میگذارد.
اما روانپزشک از درمان کاملاً متفاوتی استفاده میکند. روانپزشک همانطور که از اسم آن پیداست، دوره پزشکی میگذارند و در دوره تخصص، وارد روانپزشکی میشود. روانپزشک مانند روانشناس با تکیه بر فنون و گفتار فرآیند درمان را پیش نمیبرد.
روانپزشک نگاهی زیستی به ماهیت اختلالهای روانی دارد. فرض او بر این است که عملکرد نامناسب مغز و دستگاه عصبی منجر به ناراحتیهای روانی ما میشود. این متخصصین بعد از شناسایی اختلالات و ناهنجاریهای روانی، متناسب با نوع و شدت آنها، با استفاده از داروها، عمل جراحی و برخی ابزار پزشکی، به درمان مراجع مبادرت میکنند.
طبق پژوهشهای اثربخشی، ترکیب درمان روانپزشکی و روانشناختی معمولاً بهترین نتیجه را میدهند. اینکه کدام یک از موارد بالا برای شما بهتر است بستگی به شرایط شما دارد. اما اگر روانشناس احساس کند که برای شروع درمان نیاز به مراجعه به روانپزشک دارید شما را به یک متخصص ارجاع میدهد (بر عکس این اتفاق هم ممکن است بیافتد و روانپزشک شما را ارجاع دهد). پس شاید بهتر باشد برای شروع به روانشناس رجوع کنید. البته تمام توضیحات بالا مشروط بر حرفهای بودن روانشناس است.
روانشناسی زبان بدن .
بیشتر حرکات دست چشم و اعضای بدن انسان زیر نظر میگیرد در هنکام گفتگو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر