اختلال شخصیت مرزی چیست؟ بر طبق مستندات انستیتو ملی سلامت ذهنی ( NIMH )، اختلال شخصیت مرزی، این گونه تعریف میشود:
«یک بیماری ذهنی جدّی که مشخصهاش ناپایداری گسترده در خلق و خو، روابط میان فردی، خود انگاره (تصوّر از خود)، و رفتار است. این ناپایداری غالباً باعث مختل کردن زندگی کاری، برنامهریزی بلند مدّت و حس هویتیابی فرد میگردد.»
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت مرزی هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- روابط ناپایدار میان فردی و وجود مشکل در خود انگاری و خلق و خوی ثابت. انجام اقدامات نسنجیده نیز بسیار متداول است.
- داشتن الگوهای اضطراب، افسردگی و تحریکپذیری که از چند ساعت تا چند روز به طول میانجامد.
- ممکن است خشم خود را به شکل برخورد فیزیکی با دیگران بیرون بریزند امّا همچنین امکان رفتارهای خود ویرانگر مانند اختلالات تغذیهای، سوء مصرف دارو یا حتی اقدام به خودکشی نیز از سوی آنان وجود دارد.
- این رفتارها معمولاً با نیت تحریک دیگران صورت میگیرد.
- باور داشتن به هویت خود و برقراری روابط بیش از حدّ احساساتی با دیگران. این تعاملات معمولاً سرشار از تناقض و تعارض است و افرادی که دچار اختلال شخصیت مرزی هستند معمولاً بین ایدهآل پنداشتن دیگران یا کم ارزش شمرده آنان در تزلزل هستند.
- خشمگین و ناراحت شدن هنگامی که دیگران انتظارات غیرواقعی آنان را برآورده نمیکنند.
- درمان معمولاً بر روی بسیاری از بیماران مؤثر است، خصوصاً درمانهایی که با رویکرد شناختی-رفتاری صورت گیرند. هدف درمانگر، کمک به بیمار در یادگیری آگاهی یافتن بیشتر نسبت به دیدگاههای دیگران است.
- داروهای روانپزشکی مانند داروهای ضدافسردگی نیز هم به صورت جداگانه و هم در ترکیب با رواندرمانی موثرند. داروهای ضد روانپریشی نیز در مواردی که الگوهای فکری تحریف شده وجود داشته باشد تجویز میشود.
- ---------------------------------------------------
- اختلال شخصیت پارانویایی چیست؟ اختلال شخصیت پارانویایی یک وضعیت مزمن و فراگیر است که مشخصهاش الگوهای مخّرب فکری، رفتاری و کارکردی است. حدس زده میشود که این اختلال در یک تا دو درصد بالغین وجود داشته باشد. عوارض این اختلال غالباً مشابه اسکیزوفرنی هستند و برخی پژوهشها نشان میدهد که احتمال وجود پیوندی ژنتیکی بین این دو اختلال وجود دارد. افرادی که دچار این نوع اختلالات شخصیت هستند بیشتر در معرض خطر افسردگی و هراس از مکانهای باز قرار دارند.
عوارض
افرادی که دچار اختلال شخصیت پارانویایی هستند نوعاً شرایط زیر را دارند:
- بیاعتمادی و شک مزمن و فراگیر به دیگران.
- حس این که دیگران به آنها دروغ میگویند یا فریبشان میدهند.
- اعتقاد به این که دوستان و خانواده بیصداقت و غیرقابل اعتماد هستند.
- فوران خشم در پاسخ به وضعیتی که فکر میکنند فریب خوردهاند.
- معمولاً سرد، حسود، تودار، مرموز و جدّی.
- در جستجوی معانی پنهان در مکالمات و حرکات.
درمان شناختی-رفتاری غالباً در کمک به افراد در تنظیم الگوهای فکری تحریف شده و رفتارهای ناسازگارانه موثر است. رویکردهای درمانی دیگر شامل گروه درمانی و درمان روانپویشی میباشند.
در بعضی موارد از دارو درمانی نیز به همراه روان درمانی استفاده میشود. داروهایی که معمولاً در این مورد تجویز میگردند شامل داروهای ضد افسردگی، ضد روانپریشی و ضد اضطراب هستند. دارو درمانی به تنهایی برای درمان اختلالات شخصیتی توصیه نمیشود و بهتر است همراه با روان درمانی باشد.
-----------------------------------------------------------
اختلال شخصیت اسکیزوئید چیست؟ اختلال شخصیت اسکیزوئید یک وضعیت مزمن و فراگیر است که مشخصهاش الگوهای مخرّب فکری، رفتاری و کارکردی است. عقیده بر این است که این نوع اختلال شخصیت نسبتاً نادر است و مردها بیش از زنها دچار آن میشوند. افرادی که دچار این نوع اختلال شخصیت باشند، در خطر ابتلاء به افسردگی نیز قرار دارند.
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید هستند غالباً شرایط زیر را دارند:
- بیتفاوتی نسبت به سایر مردم
- بیعلاقگی یا علاقه کم در مورد ایجاد روابط نزدیک با دیگران
- به ندرت در فعالیتهای سرگرمکننده و لذتبخش شرکت میکنند.
- احساس بیتفاوتی و بیاعتنایی در تشویق و تائید و همچنین انتقاد یا رد کردن دیگران
- معمولاً سرد، بیعلاقه، گوشهگیر و درونگرا
انواع روان درمانی از درمان روان پویشی تا گروه درمان ی متفاوت است. از آنجا که اختلالات شخصیتی باعث الگوهای فکری تحریف شده میگردد، درمان شناختی-رفتاری غالباً در کمک به افراد برای تنظیم الگوهای فکری و رفتاریشان موثر است.
در بعضی موارد از دارو درمانی نیز همراه با روان درمانی استفاده میشود. داروهایی که معمولاً در این مورد تجویز میگردند شامل داروهای ضدافسردگی، ضد روانپریشی و ضد اضطراب هستند. دارو درمانی به تنهایی برای درمان اختلالات شخصیتی توصیه نمیشود و بهتر است همراه با روان درمانی باشد.
------------------------------
اختلال شخصیت اسکیزوفرنیگونه چیست؟ این اختلال شخصیت یك وضعیت مؤمن و فرا گیر است که مشخصهاش الگوهای تحریف شده فکری، رفتاری و کارکردی است. حدس زده میشود که این نوع اختلال شخصیت در سه درصد بالغین وجود داشته باشد. افرادی که دچار اختلال شخصیت اسکیزوفرنیگونه هستند بیشتر در معرض افسردگی و اختلالات روانپریشی قرار دارند.
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت اسکیزوفرنیگونه هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- افکار، رفتارها و برداشتهای نامتعارف و غیرعادی
- ادعای خواندن افکار دیگران یا توانایی پیشگویی آینده
- مشکلات عمده در ایجاد ارتباط با دیگران
- اضطراب حاد اجتماعی که با گذشت زمان یا آشنایی برطرف نمیشود
- حرف زدن با خود، نادیده گرفتن دیگران یا عکسالعملهای نامناسب
رویکردهای درمان متفاوتی شامل درمانهای روانپویشی یا رفتار درمانی قابل استفاده است. اختلالات شخصیتی باعث به وجود آمدن الگوهای مخرب فکری میشوند. بنابراین درمان شناختی-رفتاری غالباً درمان بسیار اثربخشی است. این روش به بیمار کمک میکند که رفتارهای سازگارانهتر و الگوهای فکری دقیقتری را شکل دهد.
روان درمانی گاهی همراه با دارو درمانی صورت میگیرد. داروهایی که معمولاً در این مورد تجویز می گردند شامل داروهای ضدافسردگی، ضد روانپریشی و ضد اضطراب هستند. دارو درمانی به تنهایی برای درمان اختلالات شخصیتی توصیه نمیشود و بهتر است همراه با روان درمانی باشد.
--------------------
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- عوارض احتمالاً از دوران کودکی شروع میشود. رفتارهایی مانند بیرحمی نسبت به حیوانات، ویرانگری و مشكل داشتن با قدرت .
- معمولاً بر اثر عدم توفیق در تطبیق با رسوم اجتماعی و کم توجهی به حقوق دیگران، مشکلات قانونی دارند.
- معمولاً کاری را بیمقدمه شروع میکنند و پیامدهای اقداماتشان را در نظر نمیگیرند.
- بروز پرخاشگری و تحریکپذیری که غالباً به برخوردهای فیزیکی میانجامد
- مشکل داشتن در همدلی با دیگران. این ناتوانی در درنظر گرفتن افکار، احساسات و انگیزههای سایرین میتواند به بیاحترامی و بیاعتنایی نسبت به دیگران بیانجامد.
- پشیمانی اندکی نشان دادن نسبت به رفتارهای مخرب خود.
- درمانِ شناختی میتواند در کمک به این افراد در به دست آوردن بینش نسبت به رفتارشان و تصحیح الگوهای ناسازگارانه فکری موثر باشد.
- نتیجه مثبت معمولاً پس از درمان طولانی مدّت به دست میآید.
- ----------------------------------
- عوارضافرادی که دچار این نوع اختلال شخصیت باشند، عموماً شرایط زیر را دارند:
- رفتارهای جلب توجه کننده و عواطف و هیجانات فزاینده ولی سطحی و کم عمقی بروز میدهند. این افراد به منظور جلب توجه، همیشه در حال «نقش بازی کردن» هستند.
- داشتن اعتقادات، عقاید و خلق و خوی ناپایدار و زودگذر. این افراد همچنین خیلی تاثیرپذیر و دنباله روی هوی و هوس هستند.
- معمولاً به منظور جلب توجه و اعتبار، به دیگران به عنوان شاهد بروز عواطف و هیجاناتشان نیاز دارند.
- غالباً عوارض اغراق شدهای از بیماری یا ضعف را بروز میدهند و ممکن است از تهدید به خودکشی برای فریب دیگران استفاده کنند. بسیاری از کسانی که به اختلال شخصیت نمایشی دچارند برای کنترل دیگران یا جلب توجه، از رفتارهای تحریکآمیز جنسی استفاده میکنند.
- درمانی کسانی که به اختلال شخصیت نمایشی دچار هستند غالباً دشوار است. آنها معمولاً تنها هنگامی به دنبال درمان میآیند که اختلال باعث مشکلات یا استرس عمدهای شده باشد.
- روان درمانی میتواند موثر باشد. گروه درمانی توصیه نمیشود زیرا افراد سعی میکنند توجه اعضای گروه را به خود جلب کنند و عوارض را اغراقآمیز جلوه می دهند.
- ------------------------------------
- اختلال شخصیت خودشیفتگی چیست؟ اختلال شخصیت خودشیفتگی یک نوع اختلال فراگیر است که مشخصه آن خود محوری، کمبود احساس همدلی با دیگران، و حس مبالغهآمیز خود را مهم پنداری است. همانند دیگر اختلالات شخصیت، این اختلال نیز باعث به وجود آمدن یک الگوی پایدار رفتاری میگردد که بر روی بسیاری از جنبههای مختلف زندگی مانند روابط اجتماعی، خانوادگی و کاری تأثیر منفی میگذارد.
تخمین زده میشود که اختلال شخصیت خودشیفتگی در حدود یک درصد بالغین وجود داشته باشد. این اختلال در مردان شایعتر از زنان است.
عوارض خودشیفتگی عبارتی است که برای توصیف کسانی که بیشتر به خودشان توجه میکنند تا دیگران به کار میرود. تشخیص بین کسانی که دارای شخصیت خودشیفته هستند و آنهایی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی میباشند اهمیت دارد. کسانی که شخصیت خودشیفته دارند غالباً خودپسند، متکبر، مطمئن و خودمحور به نظر میآیند امّا همانند کسانی که به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند، دارای تصورات مبالغه آمیز و بلند پروازانه نسبت به توانائیهای خود نیستند.
افرادی که به اختلال شخصیت خود شیفتگی دچارند، نوعاً دارای شرایط زیر هستند:
- حس مبالغهآمیزی نسبت به توانائیها و دستاوردهای خود.
- نیاز مداوم به توجه، تأیید و تحسین دیگران.
- تخیلات ماندگار درباره کسب موفقیت و قدرت.
- بهرهکشی و به خدمت گرفتن دیگران برای کسب موفقیت شخصی.
- خود را مستحقق برخورد ویژه دانستن.
- کمبود احساس همدلی نسبت به دیگران.
- حساسیت زیاد نسبت به انتقاد شدن و در نظر گرفتن انتقاد به عنوان حمله شخصی.
درمان روان درمانی فردی میتواند به نحو موثری برای درمان این اختلال به کار رود، هر چند فرایند آن پیچیده و زمانگیر است. باید توجه داشت که کسانی که به این اختلال دچار هستند به ندرت به دنبال درمان خویش میروند. این افراد معمولاً با توصیه و تشویق افراد خانواده و یا به منظور درمان عوارض ناشی از این اختلال، درمان را شروع می کنند.
علّت مشکل بودن درمان این است که فرد غالباً تمایلی به پذیرش وجود اختلال ندارد. روشهای شناختی-رفتاری غالباً برای کمک به تصحیح و تغییر الگوهای مخرب فکری و رفتاری موثرند. هدف از درمان به وجودآوردن تصویر واقعیتری از خود در بیمار است. دارو درمانی معمولاً برای تغییرات بلند مدّت بیاثر است ولی گاهی برای درمان عوارض اضطراب و افسردگی مورد استفاده قرار میگیرد.
--------------------------------------------------
اختلال شخصیت اجتنابی چیست؟ این نوع اختلال شخصیت یک وضعیت مزمن و فراگیر است که مشخصهاش الگوهای تحریف شده فکری، هیجانی، رفتاری و کارکردی است. حدس زده میشود که اختلال شخصیت اجتنابی در یک درصد بالغین وجود داشته باشد. افرادی که به این اختلال دچارند بیشتر در معرض اختلالات اضطرابی، شامل هراس از مکانهای باز و هراس اجتماعی هستند.
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت اجتنابی هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- شرمساری حاد.
- حساسیت نسبت به انتقاد و پذیرفته شدن.
- عزت نفس کم و احساس عدم کفایت.
- تمایل به نزدیکی به دیگران امّا اشکال در ایجاد رابطه با افرادی بجز منسوبین درجه یک.
- کنارهگیری از موقعیتهای اجتماعی، شامل موقعیتهای مربوط به تحصیل و کار.
داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب معمولاً برای کمک به افراد در پیشبرد روان درمانی تجویز میگردد. هر چند این داروها به پیشبرد روان درمانی کمک می کند امّا دارو درمانی به تنهایی برای درمان اختلال شخصیت اجتنابی توصیه نمیشود.
-------------------------------------
اختلال شخصیت وابستگی چیست؟ این نوع اختلال شخصیت، یک الگوی بادوام از افکار، رفتار و کارکرد تحریف شده است. افرادی که به اختلال شخصیت وابستگی دچار هستند بیشتر در معرض ابتلاء به اختلالات اضطرابی قرار دارند. این نوع اختلال شخصیت در زنان بیشتر از مردان وجود دارد.
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت وابستگی هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- یک الگوی مزمن و فراگیر از رفتارنیازمندانه، وابسته و سلطهپذیر.
- بیش از حدّ در جستجوی راهنمایی، مشاوره، نصحیت و تأیید گرفتن.
- حساسیت نسبت به انتقاد و پذیرفته نشدن.
- اعتماد به نفس و عزت نفس کم.
- ناتوانی در تصمیمگیری بدون هدایت دیگران.
- احساس بیپناهی به هنگام تنهایی.
- ناتوانی در مخالفت با دیگران.
- فروپاشی به هنگامه خاتمه یافتن یک رابطه نزدیک و نیاز به آغاز فوری یک رابطه جدید.
در برخی موارد، داروهای ضد اضطراب یا ضدافسردگی برای کمک به افراد در غلبه بر عوارض اضطراب و افسردگی و مشارکت کامل در امر درمان تجویز میگردد. دارو درمانی به تنهایی برای درمان هیچ نوع اختلال شخصیتی توصیه نمیشود.
از آنجا که اختلالات شخصیت بر افکار، رفتار و روابط بین فردی تاثیر میگذارد، درمان شناختی-رفتاری غالباً بسیار اثربخش است. این نوع درمان به افراد کمک میکند تا روشهای تازه تفکر، رفتار و ارتباط برقرار کردن را در خود رشد دهند.
--------------------------------
اختلال شخصیت وسواسی چیست؟ این نوع اختلال شخصیت توسط یک الگوی فراگیر از افکار و رفتار تحریف شده شناسایی میگردد. حدس زده میشود که یک درصد بالغین به اختلال شخصیت وسواسی دچار باشند. افرادی که به این نوع اختلال شخصیت گرفتار هستند در معرض خطر بیشتری نسبت به اختلالات اضطرابی و بیماریهای مربوط به استرس قرار دارند.
عوارض افرادی که دچار اختلال شخصیت وسواسی هستند، نوعاً شرایط زیر را دارند:
- دل مشغولی زیاد نسبت به کمال، کنترل و نظم و ترتیب.
- رفتارهای جدّی و محکم، مقاوم در مقابل تغییرات و انعطاف ناپذیری.
- غالباً وابسته، سختگیر، خشک و یکدنده.
- احساس بیپناهی در شرایط غیرقابل کنترل.
گاهی از دارو درمانی نیز به همراه روان درمانی برای کمک به کاهش عوارض و مشارکت کامل بیمار درامر درمان، استفاده میشود. درمانهای شناختی و رفتاری معمولاً بسیار اثربخش هستند و به فرد امکان میدهند که روشهای فکری، رفتارهای سالمتر و مهارتهای تطبیقی تازهای را در خود رشد دهد.
-----------------------------------------
با تشکر ساموئیل کرماشانی
/////////////////////////////////////////////////////
شخصیت چیست؟
شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد. شخصیت، سرچشمه درونی دارد و در طول حیات، تقریباً پایدار باقی میماند.
روانشناسان شخصیت، ویژگیهای یگانه افراد و نیز مشابهتها بین گروههایی از افراد را مورد مطالعه قرار میدهند.
ویژگیهای شخصیت
- شخصیت، سازمان یافته و سازگار است.
- شخصیت، هر چند پدیدهای روانی است امّا تحت تاثیر فرایندها و نیازهای بیولوژیک قرار دارد.
- شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها میگردد.
- شخصیت از طریق افکار، احساسات، رفتارها و بسیاری چیزهای دیگر نمود مییابد.
روشهای چندی برای مطالعه شخصیت وجود دارد. هر روش دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود است:
- روشهای تجربی. در این روشها پژوهشگر متغیرهای مورد نظرش را کنترل و دستکاری میکند و نتایج را میسنجد. این علمیترین روش تحقیق است، امّا پژوهشهای تجربی، هنگامی که مطالعه جنبههایی از شخصیت نظیر انگیزهها، هیجانات و تمایلات مورد نظر باشد، ممکن است بسیار پیچیده باشد.
- مطالعات موردی و روشهای خود-گزارشی. این روش بر تحلیل عمیق فرد و همچنین اطلاعات فراهم شده از فرد تکیه دارد. مطالعات موردی به شدّت وابسته به تفسیر مشاهده کننده است در حالی که روشهای خود-گزارشی به حافظه فرد مورد نظر بستگی دارد. به این دلیل، این روشها بسیار ذهنی هستند و تعمیم یافتهها به جامعهای بزرگتر دشوار است.
- تحقیقات بالینی. این روش بر اطلاعات جمعآوری شده از بیماران بستری، در طول دوره درمان تکیه دارد. بسیاری از نظریههای مربوط به شخصیت بر پایه این نوع پژوهش قرار دارد امّا به دلیل آن که موضوعات تحقیق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، این تحقیق بسیار ذهنی است و تعمیم آن دشوار است.
- 1758 فرانتز ژوزفگال، بنیانگذار جمجمهشناسی، متولّد شد. جمجمهشناسی یک رشته «شبه علمی» مجبوب بود که شخصیت را به شکل سر ارتباط میدارد.
- 1848 فینیس گِیج بر اثر انفجار دینامیت مجروح شد و یک ترکش آهنی به مغزش اصابت کرد. روانشناسان شخصیت معمولاً برای نشان دادن ارتباط بین مغز و شخصیت، گِیج را مثال میزنند. هنگامی که گِیج از این حادثه جان سالم به در برد، شخصیت او کاملاً تغییر کرد.
- 1902 اریک اریکسون متولّد شد. این روانشناس معروف که زیر نظر آنا فروید آموزش یافت، در اثر معروف خود به نام «مراحل رشد روانی» ، رشد شخصیت از تولّد تا مرگ را تشریح کرد.
- 1908 آبراهام مزلو متولّد شد.
- 1916 هانس آیزِنک متولّد شد.
- 1921 هرمان رورشاش کتاب معروف خود به نام «تشخیص روانی» را منتشر کرد و در آن به تشریح آزمون شخصیت خود به نام «لکههای جوهر» پرداخت.
- 1923 زیگموند فروید کتاب معروف خود به نام «خود و نهاد» را منتشر کرد.
- 1938 مرکز رورشاش بنیاد گذاشته شد. این مرکز بعداً به انجمن سنجش شخصیت تغییر نام یافت.
- 1948 کتاب کلاسیک «شخصیت نابهنجار» اثر رابرت وایت منتشر شد.
- 1954 آبراهام مزلو کتاب «انگیزه و شخصیت» را منتشر کرد و در آن، نظریه معروف خود به نام «سلسله مراتب نیازها» را تشریح نمود.
- 1963 آلبرت بَندورا برای نخستین بار مفهوم یادگیری مشاهدهای را برای توضیح رشد شخصیت، به کار برد.
- 1980 کارل راجرز کتاب «طریقهای برای بودن» را منتشر ساخت.
- نظریههای بیولوژیک - رویکردهای بیولوژیک، عوامل ژنتیکی را مسئول شخصیت میشناسند. پژوهشهایی که بر روی وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بین عوامل ژنتیکی و ویژگیهای شخصیتی را نشان میدهد. یکی از معروفترین نظریهپردازان بیولوژیک، هانس آیزنِک است که بین جنبههای شخصیتی و فرایندهای بیولوژیک ارتباط برقرار کرد. برای مثال، آیزنک چنین عنوان کرد که افراد درونگرا دارای تحریک مغزی بالایی هستند و این امر آنها را به سوی اجتناب از تحریک هدایت میکند. از سوی دیگر، آیزنک عقیده داشت که برونگراها دارای تحریک مغزی کمی هستند و این امر باعث میشود که به دنبال تجربیات تحریکی بروند.
- نظریههای رفتاری - نظریههای رفتاری، شخصیت را حاصل تعامل بین فرد و محیط میدانند. نظریهپردازان رفتاری، به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و اندازهپذیر میپردازند و نظریههایی که افکار و احساسات درونی را به حساب میآورند، رد میکنند. اسکینر و آلبرت بندورا از جمله نظریهپردازان رفتاری هستند.
- نظریههای روان پویشی - نظریههای روانپویشی شخصیت به شدّت تحت تأثیر کارهای زیگموند فروید است و بر تأثیر ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) و تجربیات کودکی بر روی شخصیت تأکید دارد. نظریههای روانپویشی شامل «نظریه مرحله روانی-جنسی» فروید و «مراحل رشد روانی-اجتماعی» اریکسون است.
فروید عقیده داشت که سه مؤلفه سازنده شخصیت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول کلیه نیازها و امیال است در حالی که فراخود، مسئول اخلاقیات و ایدهآلها میباشد. و خود، بین درخواستهای نهاد، فراخود و واقعیت در نوسان است.
اریکسون عقیده داشت که شخصیت در طی یک سری از مراحل پیشرفت میکند و در هر مرحله برخی تناقضها بروز میکند. موفقیت در هر مرحله به غلبه موفقیتآمیز بر این تناقضها بستگی دارد.
- نظریههای انسانگرایانه - نظریههای انسانگرایانه بر اهمیت اراده آزاد و تجربیات فردی در رشد شخصیت تأکید دارد. این نظریه پردازان بر مفهوم خود-شکوفایی که نیازی فطری برای رشد شخصی است تأکید مینمایند. از جمله این نظریهپردازان میتوان به کارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره کرد.
- زیگموند فروید - زیگموند فروید (1856-1939) بنیانگذار نظریه روانکاوی است. نظریههای او بر اهمیت ذهن ناهشیار (ناخودآگاه)، تجربیات دوران کودکی، رویاها و نمادگری تأکید دارد.
- اریک اریکسون - اریک اریکسون (1902-1994) زیر نظر آنا فروید آموزش یافت. نظریه مراحل روانی-اجتماعی او چگونگی رشد شخصیت در طول دوره عمر را تشریح میکند.
- بیاف اسکینر - بیاف اسکینر (1904-1990) یک روانشناس رفتارگرا بود که به خاطر پژوهشهایش در زمینه «شرطی شدن عامل»( Operant conditioning ) و «برنامههای تقویت» شهرت یافت.
- آلبرت بندورا - تحقیقات آلبرت بندورا (1925 تاکنون) در زمینه روانشناسی رفتاری بر نقش یادگیری مشاهدهای تأکید مینماید. بندورا به خاطر این آزمایش شهرت دارد: «فیلمی به یک کودک نشان داده میشود که در آن زنی، عروسکی را کتک میزند. سپس همان عروسک را به دست کودک میدهند. او تحت تأثیر یادگیری مشاهدهای، شروع به زدن عروسک میکند و به تقلید از رفتار زن فیلم میپردازد.» بندورا هم اکنون در دانشگاه استنفورد است.
- آبراهام مزلو - آبراهام مزلو (1908-1970) یک روانشناس انسانگرا بود که «سلسله مراتب نیازها» را مطرح نمود. این سلسله مراتب شامل نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی، نیازهای عاطفی، نیازهای احترامی و نیازهای خودشکوفایی است.
- کارل راجرز - کارل راجرز (1902-1987) یک روانشناس انسانگرا بود که عقیده داشت تمام مردم دارای نوعی انگیزه برای ارضای توانائیهای بالقوه خود هستند. به نظر راجرز، افراد سالم کسانی هستند که آمادگی تجربه کردن داشته باشند، در لحظه زندگی کنند، به باورهای خود اعتماد داشته باشند، خود را آزاد حس کنند و نوآور باشند.
- شخصیت- الگوهای خاص فکری، احساسی و رفتاری که هر فرد را از دیگران متمایز میسازد.
- شرطی شدن کلاسیک ( Classical Conditioning )- هر واکنش با وقوع یک محرک خاص ظاهر میگردد. اینها را محرک و واکنش غیرشرطی مینامند. وقتی محرک همراه (چه زمانی و چه مکانی) با یک محرک خنثی دیگر ظاهر میشود، تدریجاً واکنش در مقابل محرک همراه نیز به تنهایی به وقوع میپیوندد. به این ترتیب، محرک همراه به صورت «محرک شرطی» و واکنش به شکل «واکنش شرطی» در میآید. واکنش شرطی در مقابل محرک مشابه محرک شرطی نیز ظاهر میگردد، یعنی واکنشی است «منتشر». محرک غیرشرطی، پس از شرطیشدن باید به مدّت و دفعات کافی تکرار شود. در غیر اینصورت، واکنش شرطی به تدریج از بین میرود. وجود محرک غیرشرطی برای «تقویت» شرطیشدن ضروری است.
- شرطی شدن عامل- یک روش آموزش رفتاری که در آن، از پاداش یا تنبیه برای تأثیرگذاری بر رفتار استفاده میشود. بدین ترتیب، یک تداعی بین رفتار و پیامد آن در مغز به وجود میآید.
- ناهشیار (ناخودآگاه)- در نظریه روانکاوی فروید، ذهن ناهشیار(ناخودآگاه)، مخزنی از احساسات، افکار، تمایلات و خاطراتی است که در خارج از محدوده آگاهی ما قرار دارند. بیشتر محتویات ذهن ناهشیار (ناخودآگاه)، غیرقابل پذیرش یا ناخوشایند هستند، مثل احساس درد، اضطراب یا تعارض. بنابر عقیده فروید، ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) به تأثیرگذاری خود بر روی رفتار و تجربیات ما ادامه میدهد، حتی اگر ما نسبت به این تأثیرات آگاهی نداشته باشیم.
- نهاد ( id )- بر طبق نظریه روانکاوی فروید، نهاد یک مؤلفه شخصیتی است که از انرژی ناخودآگاه روانی تشکیل شده و در جهت ارضاء تمایلات و نیازهای اولیه کار میکند. عمل نهاد، بر پایه اصل لذت است که خواهان ارضاء فوری نیازهاست.
- خود ( ego )- بر طبق نظریه روانکاوی فروید، «خود» عمدتاً بخش ناهشیار (ناخودآگاه) شخصیت است که بین تقاضاهای نهاد، فراخود و واقعیت در نوسان است. «خود»، ما را از عمل بر اساس تمایلات اولیه (ایجاد شده توسط نهاد) باز میدارد، امّا در جهت ایجاد تعادل بین استانداردهای اخلاقی و ایدهآلی ما نیز فعالیت می کند.
- فراخود ( Superego )- مولفهای از شخصیت است که تشکیل شده است از ایدهآلهای درونی ما که از پدر و مادر و جامعه کسب شدهاند. فراخود در جهت سرکوب تمایلات «نهاد» عمل میکند و تلاش میکند که «خود»، بیشتر رفتار اخلاقی داشته باشد تا واقعی.
- خودشکوفایی ( self-actualization ) – نیاز فطری انسان برای دستیابی به رشد شخصی که به عنوان انگیزه رفتار عمل میکند
- ///////////////////////////////////
- نظریه ویژگیهای شخصیت یکی از مهمترین محدودههای نظری در مطالعه شخصیت است. براساس این نظریه، شخصیت افراد از خصوصیات وصفات گستردهای ترکیب یافته است. برای مثال، در نظر بگیرید که خودتان چگونه شخصیت یک دوست نزدیکتان را توصیف میکنید. به احتمال زیاد، از تعدادی از ویژگیهای او مانند اجتماعی بودن، مهربانی و خونسردی نام میبرید. منظور از «ویژگی» یک خصوصیت نسبتاً پایدار است که باعث میشود افراد به شیوههای خاصی رفتار کنند.
نظریه ویژگیهای شخصیت بر خلاف سایر نظریههای شخصیت مانند نظریههای روانکاوانه و انسان گرایانه، بر تفاوتهای بین افراد تمرکز دارد. ترکیب و تعامل ویژگیهای مختلف است که شخصیت یک فرد را تشکیل میدهد و این برای هر شخص، یگانه و منحصر به فرد است. نظریه ویژگیهای شخصیت بر تعیین و اندازهگیری این خصوصیات فردی شخصیت تمرکز دارد.
نظریه گوردون آلپورت در سال 1936، گوردون آلپورت، روانشناس، متوجه شد که تنها در یک فرهنگ لغات انگلیسی، بیش از 4000 واژه برای توصیف ویژگیهای مختلف شخصیت وجود دارد. او این ویژگیها را در سه سطح ردهبندی نمود:
- ویژگیهای اصلی: ویژگیهایی که بر کلّ زندگی فرد غالب است، تا جایی که آن شخص معمولاً به خاطر این ویژگیها شناخته میشود. در واقع، شنیدن نام فرد، این ویژگیها را به ذهن شنونده متبادر میکند. برای درک بهتر این موضوع، عبارتهایی نظیر فرویدی، ماکیاولی، دونژوان، مسیحگونه و ... را در نظر آورید. به نظر آلپورت، ویژگیهای اصلی نادرند و در طول زندگی ساخته میشوند.
- ویژگیهای مرکزی: خصیصههای عمومی که پایههای اصلی شخصیت را شکل میدهند. این ویژگیهای مرکزی، هر چند به نفوذ و اقتدار ویژگیهای اصلی نیستند، امّا خصیصههای عمدهای هستند که ممکن است برای توصیف یک فرد دیگر به کار آیند. عبارتهایی چون هوشمند، امین، کمرو و مضطرب نمونههایی از ویژگیهای مرکزی هستند .
- ویژگیهای ثانویه: ویژگیهایی که گاهی به نگرشها یا اولویتها مربوطند و غالباً تنها در وضعیتهای خاص یا تحت شرایط خاص پدیدار میشوند. به عنوان نمونه میتوان به مضطرب شدن به هنگام صحبت در میان جمع یا بیصبری در هنگام انتظار در صف اشاره کرد.
سه بعد شخصیت آیزنک هانس آیزنک، روانشناس انگلیسی، مدلی برای شخصیت، بر پایه تنها سه ویژگی عمومی بنا کرد:
1. درونگرایی/برونگرایی:
درونگرایی مستلزم جهتدهی توجه و تمرکز بر روی تجربیات درونی است در حالی که برونگرایی به تمرکز و توجه بر سایر مردم و محیط ارتباط دارد. بنابراین، یک فرد درونگرا معمولاً فردی ساکت و خوددار است و یک فرد برونگرا بیشتر خونگرم و اجتماعی.
2. تهییجپذیری/پایداری هیجانی:
این بعد از نظریه ویژگیهای شخصیت آیزنک به دمدمی مزاجی در مقابل خونسردی و آرامی مربوط است. فرد تهییجپذیر، زود ناراحت یاهیجانزده میشود در حالی که منظور از پایداری هیجانی یعنی از نظر هیجانی، ثابت و یکنواخت باقی ماندن.
3. روانپریشیگرایی:
آیزنک بعداً پس از مطالعه افرادی که از بیماری روانی رنج میبردند، بعد دیگری از شخصیت را به نظریه خود افزود. او این بعد را روانپریشیگرایی نامید. کسانی که این ویژگی در آنها برجسته است در برخورد با واقعیتها مشکل دارند و معمولاً جامعهستیز، مخالف، غیرهمدل و عوام فریب هستند.
نظریه پنج عامل شخصیت نظریههای کاتل و آیزنک موضوع پژوهشهای بسیاری قرار گرفته است و برخی از نظریهپردازان عقیده دارند که کاتل بر روی تعداد زیادی ویژگی تمرکز کرده است و آیزنک بر روی تعداد کمی. در نتیجه، یک نظریه جدید ویژگیهای شخصیت به نام نظریه پنج عامل شکل گرفت. این مدل پنج عامل شخصیت نشانگر پنج ویژگی اصلی است که در تعامل با یکدیگر، شخصیت انسان را شکل میدهند. با وجودی که پژوهشگران غالباً با یکدیگر بر روی نامگذاری دقیق این ابعاداختلاف نظر دارند امّا نامهای زیر بیشتر متداول است:
- برونگرایی
- خوشایندی (مقبولیت)
- وظیفهشناسی (وجدان)
- تهییجپذیری
- آزاداندیشی
با وجودی که اغلب روانشناسان قبول دارند که میتوان مردم را بر حسب ویژگیهای شخصیتیشان توصیف کرد امّا نظریهپردازان همچنان به بحث در مورد تعداد ویژگیهای اصلی سازنده شخصیت انسان ادامه میدهند. در حالی که نظریه ویژگیهای شخصیت دارای واقعبینیهایی است که برخی دیگر از نظریههای شخصیت (مانند نظریه روانکاوانه شخصیت فروید) فاقد آن هستند، امّا دارای نقاط ضعفی نیز هست. برخی از متداولترین انتقاداتی که به نظریه ویژگیهای شخصیت میشود بر این واقعیت تمرکز دارد که ویژگیها غالباً پیشبینهای ضعیفی برای رفتار هستند. مثلاً در حالی که یک فرد ممکن است امتیاز بالایی در ارزیابی یک ویژگی خاص به دست آورد امّا او شاید همیشه و تحت هر شرایط، به همان شیوه رفتار نکند. مشکل دیگر این است که نظریه ویژگیهای شخصیت مشخص نمیسازد که چگونه و چرا تفاوتهای شخصیتی افراد شکل میگیرد یا پدید میآید..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر